ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

آن روزی که کمش شدم به همه چیزش فکر کرده بودم الا این. می‌دانستم چرا گمنامم و چگونه گمنام بمانم اما نمی‌دانستم از اقتضائات گمنامی، گاهی حلقه‌ی اشکی است از شرمندگی دوستانی که از دوستان واقعی هم نزدیک‌ترند.

دو سه سال پیش که فقط خواننده‌ی این‌جا بودم، دیده بودم که بلاگرها همایش هم دارند و یکدیگر را می‌بینند و روزی که خواستم بیایم، با جمله‌ی "خب من نمی‌رم" دلم را خوش کرده بودم که مشکل را حل کرده‌ام. اما امروز دانستم که آن روز نمی‌فهمیدم وقتی این‌جا باشی، در چنین همایشی نام برده خواهی شد و آن "خب من نمی‌رم" ابلهانه‌ات جواب‌گوی آن فضایی که ساخته شده نیست و مجبور خواهی شد به خودت لعنت بفرستی که "احمق جان وبلاگ‌نویسی‌ات برای چه بود؟"

...

این روزها پریود فکری شده‌ام و حال کش‌دادن مقدمه‌ها را ندارم و این پست را هم نوشتم که بی‌ادم ندانید پس اجازه بدهید بروم سر جمله‌ی آخر:

از دوستانی مثل مریم خانم که اجازه دادند مجازی بمانم ممنونم و از دوستانی که فکر می‌کنند"دیگه شورشو در آوردم" هم عذرخواه. دوستان عزیز برای من چیزی عوض نشده و هنوز حرف این پست به جای خود باقی است اما قول می‌دهم هر از گاهی که جمعی واقعی داشتید کمتر آفتابی شوم تا مزاحم نباشم. مطمئنم با لطفی که تا کنون داشته‌اید به "تاقچه‌بالا گذاشتن" و "خودگرفتن" مالوف خونساری‌ها متهمم نخواهید کرد.

تقدیرنامه‌ای را هم که با چشم خطا پوش دادند تقدیم می‌کنم به وبلاگ‌نویسان آینده؛ آن‌ها که در راهی که ما می‌کوبیم قدم خواهند گذاشت و راه‌های تازه‌ای برای آیندگانشان می‌کوبند.

 

 

۸۹/۰۴/۲۹
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۲۳)

۲۹ تیر ۸۹ ، ۰۲:۳۳ پیام بیداری
با سلام
وب سایت پیام بیداری آغاز به کار نموده است.
پیام بیداری با نگرشی نو، به بیان مسائل فرهنگی و اجتماعی می پردازد و معرف اسلام مدرن و ناب می باشد.
دارای امکاناتی همچون: تالارهای گفتمان، آپلودسنتر، جامعه ی مجازی و...
از شما و بازدیدکنندگان وب سایتتان دعوت می کنیم که از این سایت دیدن نمایید و در صورت تمایل به همکاری در تالار و یا در خود سایت، می توانید با ما از طریق ایمیل یا از طریق طرح در انجمن، ار ارتباط باشید
www.payambidary.com
۲۹ تیر ۸۹ ، ۰۲:۴۷ مهدی رفعتی
درود
ما که خیلی ارادتمندیم.نمی دانم در همایش بودید یا خیر؟بودید و نیامدید روی سن یا کلا بی خیال شده بودید؟یک حس می گفت که بودید. بعضی دوستان مانند من فضولی خونشان زیاد شده بود و دائم به دنبال کمش می گشتند. هیجان کمش بودن همین گمنام بودن است شاید در آینده بیایی...به هر حال تمام دوستان از صمیم قلب دوستتان دارند...نوشته هایتان خوب و حساب شده است. مهم نیست که سن شما چقدر است و یا چند فرزند دارید و یا چند راز مگو از شماباقی مانده.مهم این است که دوستتان داریم. پست بعدی تارنگارم را اختصاص می دهم به "پشت سطر کمش"
روز سه شنبه ساعت...

سلام
کمش عزیز ناشناس بودنت ذره ای از دوستی ما کم نمیکنه.هرطور که راحتی باش. فقط باش.
بودنت در کنار ما طی این مدت باعث دلگرمی بوده و هست.
همشهری عزیز و دوست داشتنی با ما بمان....

پاسخ:
دمت گرم و سرت خوش باد شهرام جان. من همیشه مرهون لطف تو بوده‌ام.
بالاخره روزه ننوشتن رو شکستید. این کمش هم معما شده برای آقای دهاقین. دنیای قشنگیه ناشناس بودن

پاسخ:
قشنگ نیست؛ برای من بیشتر شرمندگی داره.
ب سلام خدمت شما
البته گمنام بودن شما خود برای ما نعمتی است که بتوان از دید شما بسیاری از حقایق ناگفته آشکار شود .
با آشکار شدن نام دائی جان (النگات ) حیطه کاری این عزیز محترم با توجه به محیط خوانسار کمابیش کمتر می شود پس ناشناس ماندن شما خوبی ها و فواید بسیاری دارد .
ای دوست گرامی در شهری مانند خوانسار که با یک غوره سردی می گیرند و با یک مویز گرمی ناشناس ماندن نعمتی الهی است .
به کار خود ادامه بدهید .
شاید با ساخت وبلاگ هوادارن کمش راه شما را ادامه دهیم .

۲۹ تیر ۸۹ ، ۱۹:۳۷ مهدی رفعتی
درود
با پشت سطر کمش در دست نوشته های یک ایرانی به روزم

پاسخ:
خوندم. شرمنده کردی ممنونم.
با انتقادی جدید به روزم.
یعنی شما دیگه نمی خواید بنویسید؟ دو بار این پست را خواندم اما به این نتیجه نرسیدم که این آخرین پست کمش باشد،

کمش عزیز. آنچه موجب محبوبیت شما شده قطعا مخفی بودن و مخفی ماندن شما نیست. سبک ساده -یا همان خودمانی خودمان- نگارش و در عین حال محتوای غنی مطالب شما و مهمتر از همه ادب و نزاکت شما در بر خورد با نظرات متعدد از مهمرتین عواملی است که همگان را شیفته آن جناب ساخته است. در عین شیفتگی مهم نیست که ببینیمت یا نه، بشناسیمت یا نه. مهم این است که برایمان بنویسی و همیشه کنارمان بمانی. این راه نیاز به راهنما دارد و شاید به جرات بتوان گفت شما خود یکی از بهترین راهبرانی. نه تنها خوانسار امروز که آینده نیز به وجود تو و امثال تو افتخار خواهند کرد
پ ن. کی گفته قرار این آخرین پست شما باشه؟ عجب آدمایی هستند اینا هیچی هیچی می خوان با رودربایستی از صحنه بیرونت کنند!!

پاسخ:
زوج نت‌باز هم پدیده‌ایه برای خودش. به جای این‌که توی آشپزخونه درباره‌ی اختلافاتشون حرف بزنند کامنت‌دونی مردمو اشغال می‌کنند!
کمش جان سلام....
فکر می کردم معرفی نکردن خودم به بقیه یه جور بی احترامی به اونهاست...
با گفته ساقی هم موافق نیستم: با آشکار شدن نام دائی جان (النگات ) حیطه کاری این عزیز محترم با توجه به محیط خوانسار کمابیش کمتر می شود...
حیطه کاری من مگه چی بوده که بخواد کم و زیا بشه؟؟
همش حرفهای دوستانه و شوخی و عکس و اینهاست. وقتی دیدم که دوستانم واقعا از من میخواند که خودم رو معرفی کنم خوب چرا این کار رو نمی کردم...

پاسخ:
دایی جان می‌فهمم چی می‌گی. درست می‌گی، من هم همیشه چنین دغدغه‌ای دارم. امیدوارم اولین نمونه‌ای باشی که با وجود شناخته شدن خود‌سانسوری نمی‌کنه.
سلام
اسمت رو کسی نفهمه خیلی بهتره!
به همین سبکت ادامه بده و بدون آشکار نکردن نامت هیچ بی احترامی محسوب نمیشه
اگه قرار بود همه تو دنیای مجازی همو بشناسن که باز همون مشکلات اجتماعی خونسار گل میکرد.

پاسخ:
ممنونم میثم جان. نظرت دل‌گرم‌ترم کرد.
دائی جان گرامی
منظورم از حیطه کاری این بود که چون شناخته شدی شاید ملاحظه یک سری از حرفها را بکنید
من که با جریان خواستگاری پسر خونساری ها مخصوصا اون قسمت که یا تو بازار لوازم التحریر یا توابزار هستند و یا خونشون تو نارمکه خیلی حال کردم
کمش عزیز
این نوشته متواضعانه و معصومانه ات اشک در چشمانم جاری کرد.
کجاست آن حریم خصوصی. ما چه اصراری داریم که کمش ها خود را به دیگران بنمایانند؟
برای ما فرقی نمیکند که تو کی هستی مهم این است که تو مینویسی. ما نوشته های تو را کمش میدانیم نه خود تو را. ما نوشته هایت را میخواهیم. اگر تو خود کمش نباشی آنوقت دیگر نمیتوانی مثل کمش بنویسی. پس کمش باقی بمان و اصلا در بند حرف من و دیگران نباش که میگوئیم خودت را معرفی کن. اصلا از تو اینرا نمیخواهیم و نخواهیم خواست. مطمئن باش گمنام ماندن تو چیزی از کمش بودنت کم نمیکند.
ما همه عاشق نوشته های کمش هستیم.
خواهش میکنم مثل همیشه بنویس و نگذار حرف من و دیگران تو را از کمش بودن دور کند.

پاسخ:
باز هم ممنون.
معنی این جمله شما رو نفهمیدم.

اما قول می‌دهم هر از گاهی که جمعی واقعی داشتید کمتر آفتابی شوم تا مزاحم نباشم.

(ما به قدر کافی نا امید هستیم از این روزگار.امیدمان به کمش و امثال او بود. خواهشا امیدمان را نا امید نکنید.)

پاسخ:
منظورم این بود که در چنین مواقعی کمتر بنویسم تا حساسیت‌ها کمتر بشه اما مثل این‌که نبودنم بیشتر جلب توجه می‌کنه!
۳۰ تیر ۸۹ ، ۱۴:۰۹ خرس خوسار
سلام
معلیمو کاد گرددین ؟
من یگ چند رویی گرما زیه گنایدان بشتیدانی قطب جنوب
اموات هم فالو هم تماشا ...
چندی جی خو این وچا رمانتیکنده
خوب مرد نژگو شناسایی گنو ...

پاسخ:
تو قربون تقلی! این خوساری‌وازید منژ بمرتی!
سلام
خوبید
امروز امدم ببینمت نبودی کار واجبی داشتم راجع به اون وام
ما که دوست داریم اقای م...........
موفق باشی به روزم

پاسخ:
این‌طور که پیداست تو حمید واقعی ما نیستی با این حال به عنوان حق‌السکوت وامتو دوبرابر می‌کنم.
۰۵ مرداد ۸۹ ، ۰۸:۴۸ عبد الحمید حقی
سلام

دارم ترانه ی کمش (شعر یوسف بخشی )را بصورت پاپ و شاد میسازم


نظر خواصی ندارید

میخوام انشا...... تقدیم کنم به شما




http://hamidhaghi.blogsky.com
۰۵ مرداد ۸۹ ، ۱۱:۰۸ سینا برادران
با درود فراوان
نه از سر چاپلوسی تعریف می کنم و نه می خواهم به من سر بزنید . مجموعا قلم گیرایی دارید . بسیار لذت بردم. خوشحالم با دوستان فرهیخته ای چون شما آشنا می شوم.
هر روز که می کذرد بیشتر با دوستانی با فکر عمیق بر می خورم. این مایه مسرت و خوشحالی است.

پاسخ:
از قدم‌رنجه‌فرماییتان خیلی ممنونم. نیز از چوب‌کاریتان. خوش‌آمدید.
اقای کمش
ناشناس بودن شما مهم نیست مهم این است که شما چه خود را معرفی کنید و چه نکنید برای ما قابل احترامید البته خدایی نکرده نمی خوام خودشیرینی کنم اما بحق که این وبلاگ کمش بود که بعد از مدتها مطالب یکنواخت و موضوعات گاها تکراری در وبلاگ ها وارد دنیای وبلاگ نویسان شد البته با سبکی بسیار متفاوت قلمی شیوا و رسا و ارائه دهنده ی ایده های نو(از جمله برقراری ارتباط دو طرفه با مخاطب در پاسخ به کامنت ها) که بسیار موفق بود و مورد توجه قرار گرفت
امیدوارم که پایدار بمانید و همچنان شاهد پستهای خوب و زیبا در وبلاگ کمش باشیم

پاسخ:
باز هم ممنونم.
بابا ناشناااااس!!!! من اومدم ذوباره به دنیای مجازی که واقعیه!!! با ذهن جدید و اسم جدید!
کمش جان
ندونگو یک چی وانویسدین ممباب ورگشتن؟

پاسخ:
وامنوشت.
سلام
پیام یک خواهرزاده به خاله اش را در توکایاکا بخوانید.
۰۹ مرداد ۸۹ ، ۱۳:۳۴ عبدالحمید حقی
سلام

جواب کامنت رو در وبلاگم گذاشتم

نظری بیفکنید لطفا

http://hamidhaghi.blogsky.com

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی