کرم مغز
۱۱ اسفند ۱۳۹۳
از دیگر خصوصیات اینجانب درآوردن پدر موسیقیایست که کرم مغزم شود. گاهی پیش میاد که یه تیکه موسیقی از محیط اطراف به گوشم میخوره و میره تو مغزم و هی تکرار میشه... هی تکرار میشه... هی تکرار میشه... و تا پدرشو درنیارم ول کن نیست که نیست. منم برای درآوردن پدرش میرم کاملشو پیدا میکنم و اونقدر گوشش میدم تا به جزع و فزع بیفته و مثل موشی که دنبال راه فرار میگرده راه فرارشو پیدا کنه و بره دنبال کارش. این وسط نوع موسیقی هم به هیچ وجه در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمیکنه. میتونه سمفونی موتزارت و باخ یا موسیقی متن سریال لبه تاریکی یا سر عشق شجریان و یا یه موسیقی شیش و هشتی شیش دنگ از اندی باشه. که البته پیشاپیش و پساپس مستغفر غربیها و منشوریهاش هستم...
پ.ن: شنیدم بتهون هم همین کارو میکرده. تا یه قطعه موسیقی کرم مغزش میشده، میشسته پشت پیانو و اون رو کامل میزده تا از مغزش بره. فقط فرق من و بتهون اینه که من پیانو ندارم
۹۳/۱۲/۱۱