ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

بوی ماه مهر!؟

۳ مهر ۱۳۹۴

به نظر من  پاسخ غرها و ناله‌های ناشی از شروع مدرسه، حرف‌های دروغ و نصیحت‌های بی‌اثر نیست. تقریبا هممون از مدرسه رفتن و درس خوندن ناراضی و خسته بودیم. از باز آمدن بوی ماه مهر هم هیچ خوشحال نمی‌شدیم و الآن که مجبور نیستیم بریم مدرسه کلی مشعوفیم.

به نظر من بهتره لباس آدم بزرگی رو از تن دربیاریم و دانش‌آموز و دانشجو رو درک کنیم. درک کنیم که چه قدر سخته صبح زود از خواب بلند شی و تا ظهر تو کلاس‌های کشدار و تموم نشدنی بشینی. درک کنیم که چه قدر سخته از بازی و فیلم و کارتون و تلگرام بگذری و بشینی درس بخونی. درک کنیم که چه‌قدر سخته استرس مشق و امتحان و سوال معلم و استاد داشته باشی. چه‌قدر سخته بدون امید روشنی به آینده شغلی هی کلاس بری و کلاس بری و کلاس بری....

این‌ها واقعیت‌هایی هستند که وقتی آدم‌بزرگ می‌شیم به رومون نمیاریم و فکر می‌کنیم نباید به بچه‌ها گفت. فورا می‌ریم تو فیگور رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و مصلح‌سنجی می‌کنیم. به نظر من این مصلحت نیست. این اثر بدی روی دانش‌آموز داره. دانش‌آموز یا می‌فهمه داریم دروغ می‌گیم که وا اسفا. یا نمی‌فهمه و این سوال براش پیش میاد که اینی که این‌قدر عاشق علم و دانش بوده چرا خودش هیچ پخی نشده؟ 

به نظر من بهتره بهش بگیم می‌دونم کلاس رفتن کار سختیه. می‌دونم درس خوندن دشواره. می‌دونم کسب مدرک مشکله. اما به هر حال فعلا این شغل توئه. این مسیریه که برای زندگی تو این جامعه باید طی کنی. این از لوازم زندگی تو این جامعه‌ست... و ازش خواهش کنیم مسیرش رو طی کنه...

و البته بهش کمک کنیم که با ابزارهای روانشناسی موقعیت خودش رو بشناسه و درک کنه و بپذیره. تکنیک‌هایی بهش یاد بدیم که از کاری که به نظر مشکل و عذاب‌آوره، برای خودش لذت بسازه. لذت تحقیق و دانستن رو جایگزین درس خوندن اجباری و شب امتحانی کنیم. باش همدل بشیم و کمکش کنیم مسیر سختش رو درست طی کنه...

من مطمئنم صداقت و همدل شدن اثر خودش رو می‌ذاره. مطمئنم بچه‌ها این قدر درک دارند که لوازم زندگی اجتماعی رو بشناسند و بپذیرند. من امتحان کردم....


۹۴/۰۷/۰۳
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۸)

۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۹ سیدشهاب میرشفیعی
با شما موافقم...بوی ماه مهر برای دانش آموز و دانشجو چندان بوی خوبی نیست...البته برای من هم چندان یادآور خاطرات خوبی نبوده و نیست
پاسخ:
از هم‌نظری با شما خوشوقتم قربان:)
بنده اسیر این صداقت شما هستم:))
سلام اونوقتها ما هیج تفریحی نداشتیم الا فوتبال و گوتلان تو باغ ! به همین خاطر شروع مجدد مدرسه برامون خوشایند بود اما بچه های الان انواع و اقسام تفریحات و دارن علاوه بر این سخت گیری ( حساسیت ) والدین بیشتر شده بدیهیه مدرسه رفتن براشون سخته ....
پاسخ:
اینم حرف درستیه. 
من تا دوره راهنمایی دلم تنگ مدرسه میشد اما بعد از اون نه.
البته مدرسه جذابیتهایی داره که بعضی رو دلتنگ خودش کنه مثل دوستان، اما در اغلب موارد درس و کلاس مطلوب بچه‌ها نیست.
۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۴ زهرا مهدوی
ای بابا .بچه های الان که دور دورشونه.تو دوره دانش آموز سالاری که شروع مدرسه با جشن و هیلی لیلی و دست و هورا و جایزست و طی سال معلم نمیتونه بشون بگه بالای چشمت ابروه و همش رو بالش پر قو باید بش آموزش اصولی بدی و همش از بالادست به ما دستور میدن که مبادا روحیه بچه هارو تضعیف کنید و با کوچک ترین تشری به اداره احضار میشیم و نکات منفی دانش آموز و در خفا و لحاف پیچ شده و با ملایمت تمام و بدون هیچ فعل منفی بش یاد آور میکنیم و در پایان سال همه رو حتی اون نیاز ویژه ها رو تشویق میکنیم دیگه دانش آموز باید چه مشکلی داشته باشه؟
والا به خدا الان بچه ها تو مدرسه بیشتر از خونه و محله شون عزت و احترام دارن و خوب میتونن عقده های خوانوادشون و همه گوشه مدرسه تخلیه کنن.
گذشت دوره قبل که با وجود همه مسائل و مشکلات بازم اول شهریور که میشد جلد کتاب و دفترامون و گوشه کمد هر روز دید میزدیم و روز شماری میکردیم بریم مدرسه تا بلایای طبیعی و غیر طبیعی به سرمون نازل بشه.
من نمیدونم چه خوبی داره نگهداری بچه ها تو محیط ایزوله؟
جامعه پر از مشکله.اولین گروه این لای پر بزرگ شده ها الآن به سن ازدواج رسیدن و متاسفانه بالاترین آمار طلاق و مال خودشون کردن.چرا؟
چون والدین به جاشون درگیر مشکلات شدن.چون هیچ وقت نخواستیم بذاریم با مشکلات رو برو بشن.چون گوشاشون و گرفتیم و نذاشتیم بشنون مدرسه و همه سختیاش نمونه کوچیک اجتماعیه که قراره بعدا بش پا بذارن. هی دائم روحیه حساس روحیه حساس گفتیم و به جای بچه ها برای آیندشون غصه خوردیم که بچه ها یادشون رفت فکر کنن.یادشون رفت یاد بگیرن چطور فکر کنن.حضور در مدرسه ناگزیره؟! ابزارهای روانشناسی؟
خیلی حرف دارم و انقدر متاسف میشم وقتی این بحث ها جایی مطرح میشه که ترجیح میدم بیشتر از تحمل شنونده براش نگم چون مطمئنن تا کسی به چیزی اعتقاد نداشته باشه به هیچ عنوان نمیشه باش بحث کرد.
(متاسفانه خصوصیت جامعه ماست)
پاسخ:
- شما معتقدید اداره نباید چنین توقعاتی از معلم داشته باشه و بهش اجازه بده هر طور دوست داره برخورد کنه؟ من خوشحال شدم که معلمها از طرف اداره تحت فشارند تا برخورد بدی با دانش‌آموز نداشته باشند. به نظر من این نگهداری تو محیط ایزوله نیست بلکه ساختن شخصیت روانی دانش آموزه. البته با این حرف موافقم که بعضی از بچه‌ها تو خونه تربیت مناسبی نشدند و معلم مجبوره جور اون رو بکشه.

- موافق استنتاجات بی مبنا نیستم. از کجا معلومه که افزایش آمار طلاق مربوط به موضوعیه که شما گفتید؟ این استنتاج‌ها نیاز به تحقیق علمی داره....

- در مورد والدین باتون موافقم و معتقدم اونها هم باید آموزش ببینند. باید همین مسایلی که اداره از شما میخواد به اونها هم آموزش داده بشه. متاسفانه ما عادت داریم بر اساس سنمون درباره مسایل تئوری پردازی کنیم نه علممون. والدین خیال میکنند چون آدم بزرگ هستند همه چیز رو بلدند. البته معلمهایی رو هم دیدم که بدون تخصص نظر میدند و مثلا به جای تلاش برای وفق دادن خودشون با نظام جدید آموزشی، اون رو زیر سوال می‌برند. نظامی که گروه‌های تخصصی تو وزارتخونه تدوین کردند.
مشکل کلی اینه که معمولا نمیتونیم در مواردی که تخصص نداریم نظر ندیم.



۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۴ درنگ نامه
از گذشته تا امروز که همچنان دانشجو هستیم از اول مهر متنفر بودم . ولی از اینش خوشم میاد که مبدایست برای سرو سامان دادن به کارها و زندگی شخصی تا خرداد سال دیگه . نمیدونم من اینجورم یا بقیم اینطورند که تو تابستون شل میشیم و برنامه ها بهم میریزه و عقب میوفته تا اول مهر ...
پاسخ:
آره درست میگی. مهر شده مبنای برنامه زندگی کسانی که دانش‌آموز یا دانشجویی تو خونه دارند. تابستون برنامه زندگی رو مختل میکنه.... البته اگر خونواده با برنامه و منسجم باشه این تهدید رو به فرصت تبدیل میکنه:))
موافقم
چون خودمون با عقل همونوقتا همیشه این جوابارو مسخره میکردیم ، وای بحال الانیا

یوقتا میترسم انقدر این حس همدلی درمن قوی بشه ،بشینم با شیرخوار درمود اصول تربیتی آیندش گفت و گو کنم :)

والبته گاهی گفتمان با این نسلای جدید به چل شدن آدم می انجامه وسی که هی میخوان رفتارشونو توجیح کنند یا حرف خودشونو به کرسی بشونن.کلا تو این موارد آخرش مجبور میشی کلاسیک عمل کنی :)
پاسخ:
با شیرخوار باید در مورد پوشک گفتمان کنی:))
به نظرم مهم اینه که به طور کلی قبولمون داشته باشند. و این هم معمولا به رفتار خودمون برمیگرده...
بچه امروز برای هر چیزی دلیل میخواد و بوی توجیه رو خوب حس میکنه....
۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۹:۳۵ زهرا مهدوی
خیر جناب کمش من توقع ندارم معلم آزاد باشه به هر نحو با دانش آموز برخورد کنه ولی متاسفانه الآن شاهد سوء استفاده محض اولیا و دانش آموزان از شرایط دانش آموز محوری هستیم.ببینید خواسته یا نا خواسته جمع زیادی از خانواده ها به هیچ وجه مشغول تربیت فرزندان خودشون نیستند.کافیه فقط یک روز در مدرسه و بین دانش آموزان و اولیا باشید و دیالوگ هایی که رد و بدل میشه و رفتارها رو تجزیه و تحلیل کنید.متاسفانه الآن خیلی از اولیا(نه همه) فرزندانشون و تبدیل کردن به وسیله ای برای تفاخر و مسکنی برای رفع عقده های کودکیشون.بچه های الآن به هیچ عنوان فکر نمی کنن.به رفتار خودشون فکر نمی کنن.به حرف هاشون فکر نمی کنن.انقدر بچه هایی که در سن کودکی و نو جوانی هستند در شرایط خاص بزرگ شدن که در هر کنشی واکنششون فقط تحت تاثیر احساساتشونه نه فکرشون.من خودم و یک معلم تازه کار میدونم ولی با این وجود سال به سال شاهد پر رنگ شدن یک سری رفتارهای نادرست بین بچه ها هستم که حاصل تربیت نادرست خانواده ها هست. 
تربیت متاثر از فرهنگ جامعه ما هست.چه تربیت خانوادگی و چه تربیت اجتماعی .فرهنگ جامعه ای که ما در اون زندگی می کنیم به حدی داره به انحراف میره که چند سال آینده خواهیم دید دیگه در کنترل نیست.متاسفانه اکثر خانواده ها زمام امور تربیتیشون و به دست ظواهر جدید فرهنگی در کشور دادن.چرا الآن در خانواده های قدیمی تر بچه های جدید با خواهر و برادر بزرگ ترشون تفاوت زیادی دارند؟ مگه اون ها حاصل همین تربیت نیستن؟ مشکل جای دیگست.اصول تربیتی فقط دست نوازش نیست.فقط دست خانواده نیست.معلمی که در آموزش و «پرورش» داره کار میکنه فقط وظیفه آموزش دادن نداره.موظف هست یک سری مواردی که بعضی خانواده ها از اون غافل هستند و به دانش آموزان یاد بده.نمیتونم قبول کنم تصور جامعه از تربیت معلم فقط اون تصویر تهاجمی نسبت به معلم هست که معمولا در تلوزیون یا سایت های خبری نمایش داده میشه.ای کاش دیدگاهمون و نسبت به معلم و مدرسه تغییر میدادیم.
پاسخ:
من در این زمینه تجربه ندارم. یقینا شما برای اظهار نظر در این زمینه صالح‌تر از من هستید.
فقط یه نکته رو هم باید مد نظر قرار داد: برای چنین استنتاجاتی نیاز به تحقیق علمی هست. مشاهدات شخصی حتی اگر بدون پیش‌داوری باشند نتایج قابل استنادی ندارند. کاش محققانی روی این موضوعات کار کنند و نتایج رو منتشر کنند. 
۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۱ هیچکس مسافر
منم وقتی به درد دل چندتا معلم دلسپردم حرفایی مشابه نظر خانم مهدوی شنیدم، و به نظرم این عقیده که بدلیل نازپرورده شدن نسل جدید مسؤلیت پذیریشون لطمه خورده نمیتونه غلط باشه.

زمان ما هرگله و شکایتی میکردیم ، حتی اگه میگفتیم معلم زد تو گوشم ، پدر و مادر موضع میگرفتن که حتما تو کار اشتباهی انجام دادی !
ولی الان بچه درس نمیخونه شیطنت میکنه ، موقع نتیجه ها طلبکار معلم میشن که پس تو چیکار میکردی؟


پاسخ:
منم همینو شنیدم.
خیلی از معلمها از خانواده‌ها نالانند و خیلی از والدین هم از معلمها. 
به نظرم اغلب، وظایف و مسئولیتهامون رو نمیشناسیم و رابطه تعاملی و مثبتی هم بین این دو گروه حاکم نیست برای همین هر کس از دیگری طلبکاره...
من فکر میکنم به آموزش بیشتری نیاز داریم.
۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۰:۳۷ عباس جنابی
سلام
موافق سخنان شما سرور عزیزم هستم
خود من بعداز 16 سال درس خوندن و 6 سال درس خوندن در رشته ای که از کودکی بهش علاقه مند بودم این ترم آخری می فهمم واقعا زندگیم رو با درس خوندن تباه کردم!! به نظر من اگر کسی به درس خوندن علاقه داره باید تا دکترا و فراتر بخونه نه مثل ما بسنده کردن به یه مدرکی که الان دیگه همه جا پره!!!!

من به برادر 13 ساله ی خودم بارها این حرفو زدم که اگر میخای درس بخونی باید حداقل تا دکتری بخونی وگرنه دیپلمتو که گرفتی بیا برو سربازی و برو توی شغل آزاد

از طرفی شما فرمودید خوشحالیم ازینکه از مدرسه رفتن راحتیم!! ولی من حاضرم تمام دنیامو بدم و برگردم به دوران هنرستان!!!!

موفق و پیروز باشید
پاسخ:
درست میگی. دیگه لیسانس ضمانتی برای اشتغال نیست.
البته نمیشه گفت لازم نیست لیسانس بگیریم. لیسانس شده پایه سواد...
خوبه که به رشته‌ت علاقه داری. مطمئنم با همین علاقه میتونی تو اون رشته موفق باشی....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی