ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

به نظر می‌رسه...

۳۰ شهریور ۱۳۹۵

خب باید عرض کنم همین اول کار دچار یه موقعیت پارادوکسیکال شدم! با این‌که به نظر می‌رسه نمی‌شه ننوشت، در عمل نمی‌شه نوشت. به نظر می‌رسه قسمت نوشتاری مغزم از کار افتاده. شایدم قسمت بیناییش.  وقتی می‌شینم به نوشتن، هر چی فکر می‌کنم چیز خاصی برای نوشتن پیدا نمی‌کنم. هر چی به اطرافم نگاه می‌کنم می‌بینم همه چیز به شکل حیرت‌آوری عادیه و چیز عادی هم گفتن نداره! شایدم قسمت جور دیگر باید دید مغزم رو گم کردم. به نظر می‌سه یه کمم که چی خونم زیاد شده! قصدم این بود که کمشی فراتر از کمش‌های قبل ارائه بدم اما به نظر می‌رسه رسیدن به گرد پای کمش سابق هم محاله...

نمی‌دونم این به نظر می‌رسه از کجا افتاده توی دهنم! به نظر می‌رسه دایره لغاتم ترکیده. دلیل روشنشم همین جمله‌ی آخره؛ آخه فعل ترکیدن رو چه‌طور می‌شه به دایره‌ی لغات چسبوند!؟ آیا این خود نشانه‌ای بر ترکیدن واقعی این دایره نیست؟ آیا نباید نشانه‌ها رو جدی گرفت؟ به نظر می‌رسه قسمت جدی گرفتن مغزم هم از کار افتاده...

...

چه می‌دونم والا... 

الآن که این سه نقطه‌ی قبل رو گذاشتم حسم این بود که آخرین نقاطیه که تو زندگیم می‌ذارم اما با شناختی که از خودم دارم، به نظر می‌رسه این دست و قلم دارند شوخی می‌کنند و انتقام این مدت سکوت رو ازم می‌گیرند. به نظر می‌رسه کم کم راه بیاند و خردک شرری بر این مغز چون چوب خشک بزنند... 

این اخوان چی می‌گه این وسط!!!!



۹۵/۰۶/۳۰
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۳)

۰۷ مهر ۹۵ ، ۰۸:۲۴ سیدشهاب میرشفیعی
من تا حالا فکر می کردم فقط خودم دچار این پارادوکس شدم...شاید این خاصیت شهرهای کوچیک باشه که چیز گفتنی و نوشتنی توش کم پیدا میشه!
البته مصیبت من بیشتره چون واسه پایگاه خبری-تحلیلی آبسرد آنلاین جدیداً مجوز از معاونت مطبوعاتی ارشاد گرفتم و باید یک جوری سایت رو پر کنم ولی بدون مطلب و خبر مگه میشه؟

پاسخ:
فکر نکنم خیلی به کوچیکی و بزرگی شهر ربط داشته باشه. به نظرم مهم نوع نگاهه....
مطلب زورکی نوشتنم سخته‌ها. اگر پول توش نیست بیخیالش شو عزیز:))
۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۱:۴۸ سیدشهاب میرشفیعی
چه کنم که نمی شه ولش کرد...خبر نویسی و وبلاگ نویسی یک جور اعتیاد مدرن هستش...
البته کار من بی اثر هم نبوده و منشاء حل برخی از مشکلات و رفع نواقص تو این شهر کوچک شده...
البته شهر کوچک ما با خوانسار 180 درجه فرق داره و چون خونسار با نظمتر و روی اصولتر هستش ولی کل شهرستان دماوند از یک بی نظمی عجیب رنج می بره و بقول معروف یک اقلیت چند صد نفره دماوندی نالایق به یک جمعیت صدهزار نفری غیر دماوندی عموماً مهاجر حکومت می کنه و به همین دلیل این شهرستان دچار هرج و مرج واقعی شده و هر کس هر کاری که دلش می خواد می کنه و نمونه اون ساخت 13000 ویلای غیر مجاز 6000 چاه عمیق غیرقانونی فقط ظرف یک سال تو این شهرستان بود.
پاسخ:
پس قدر شهرمون رو بدونیم:))
۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۲:۵۲ شرف الدین
به نظرم مشکل اینجاست که میخواید سعی کنید بنویسید.
پیشنهاد میکنم که به طور عادی به زندگی ادامه بدید و هیچ تلاشی هم برای نوشتن نکنید. این وسطها اگر به موضوعی برخورد کردید، اونو بنویسید. مطمئن هم باشید سوژه گیرتون میاد
پاسخ:
دقیقا همینطوره که می‌گید. چشم:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی