مسئلهی استاد
گفتنی نیست که من با شجریان چه حالها داشتم و دارم. چه اوجها، چه خلسهها، چه عشقها، چه شورها...
شجریان عصارهی شعر رو میگیره و جرعه جرعه به کام آدم میریزه. شجریان اندازهی جرعهها و فاصلهی فرو رفتن هر جرعه رو خوب میدونه و درست به اندازه و به موقع جرعهی بعدی رو میده. شجریان روح شعر رو میگیره و به روح آدم پیوند میده و آدم رو به آسمون میفرسته....
وقتی سر عشق رو میخونه آدم خیال میکنه سعدی و شجریان با هم نشستند و حال اونو تمام و کمال وصف کردند... بر آستان جانان... نوا مرکب خوانی... بوتهچین... شب، سکوت، کویر... و... همه و همه چنان حسی به آدم میدند که انگار هیچ واسطهای بین شعر و جان آدم نیست. همه چیز مستقیما تو جان میشینه و آدمو غرق در احساس میکنه....
البته من خوانندگان دیگه رو هم دوست دارم اما حقیقتا به جز شجریان خوانندهای سراغ ندارم که قریب به اتفاق کارهاش خوب و عالی باشند. به نظر من شجریان اورست خوانندههاست و همیشه سرش توی ابرهاست...
اما و دو صد اما هیچ وقت ازش نپذیرفتم که در سیاست دخالت کنه. اولین انتظاری که از یه استاد متخصص میره اینه که تو حوزهی تخصصی دیگه وارد نشه. ستونهای جامعه نباید اجازه بدند مصادره به مطلوب بشند. قدر و اعتبار شجریان باارزشتر از اونه که خرج بادهای سیاسی بشه.
نمیدونم؛ احتمالا یه سری خصوصیات شخصی و روانی تو افراد وجود داره که باعث میشه در مواردی قدر خودشون رو نشناسند و نقش خودشون رو فراموش کنند و خودشون رو رها کنند در مسیری که غریزه و احساس هدایتشون میکنه. نمیدونم کنترل این خصوصیات چه قدر شدنیه و در این موارد چه باید کرد اما میدونم این خصوصیات، بزرگ و کوچیک نمیشناسه و گریبان هر کسی رو میگیره و باعث سوتیهای باور نکردنی میشه. به نظر من جدایی دههی شصت شجریان از نظام و خصوصا ورود پرصداش به جریانات 88 از این سوتیها بود. ای کاش استاد تو موقعیت خاص خودش میموند و خودش رو به این شکل مطرح نمیکرد. کاش آبی بر اون آتش بود نه دمی به اون.
بزرگ یه خونه سعی میکنه خونه رو آروم کنه نه اینکه بره بیرون و سنگ به شیشههای خونه بزنه؛ حتی اگر اون شیشهها کثیف باشند. به نظرم نباید هنرمندانمون رو با مغلطهی تعهد به جامعه، به سمت سیاست هل بدیم. اگر تعهدی برای هنر مفروض باشه، این تعهد به فرهنگ جامعهست و باید از راه خودش ادا بشه. مردمی بودن به این نیست که سر و صدا کنیم و شور و هیجان کاذب و مضر ایجاد کنیم. گاهی باید استخوان در گلو تحمل کنیم و ببینیم چه طور میشه گرهی از مشکلات باز کرد....
و من هنوز استاد رو دوست دارم و با صداش زندگی میکنم. صدای استاد به من زندگی میده، شور میده، عشق میده....