ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

در مذمت معروفات

۱۴ شهریور ۱۳۹۰
دوستی گفت صبر کن زیراک
صـبـر کـار تو خوب زود کنــد
آب رفـتـه به جوی بازآرد
کـارها به از آنچه بود کند
گفتم ار آب رفته بازآید
ماهی مرده را چه سود کند


جمال الدین اصفهانی




۹۰/۰۶/۱۴
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۱۶)

... آب رفته باز آید به کنعان غم مخور!
ماهی مرده را نیز ای پسر هرگز مخور... .



۱۴ شهریور ۹۰ ، ۱۷:۵۶ مهدی حاجی زکی
صبر کار چون تو ایوبی بوَد
گرچه اصلش کار نیکویی بوَد!

دقیقا توضیح بده هدفت از نوشتن این شعر چیه ؟
قشنگ بشکاف واسمون ببینم وقتی صبر می کنیم چه اتفاق خارق العاده ای می افته که هم آب برمی گرده به جوی هم اینکه کارها دوقبضه خوب و به می شه!!؟
بعدش شفاف سازی کن ببینم وقتی کارها ردیف می شه چه غصه ای داری واسه ماهی بخوری؟

۱۴ شهریور ۹۰ ، ۲۰:۴۱ بهمن بنی هاشمی
درست یعنی همین که جمال الدین عبدالرزاق از قرن ششم تا الان صبر کرده بود تا جناب کمش شعرشو در وبلاگ بذاره ولی الان ایشون تبدیل به درخت تناوری ، گلی ، کوزه ای چیزی شده که دیگه واسش مهم نیست شعرش چی شده

زیر این سقف سخت ببین چه نرم نفس می کشم...!و ظریفی گفته بود:
گیرم که آب رفته به جوی باز آید
با آبروی رفته چه باید کرد؟

پاسخ:
هیچی دوباره از نو باید جمعش کرد. سخته اما شدنیه.
جدیدا مطالب وبتونو متوجه نمیشم.گیجم

پاسخ:
معمولا منظورم روشنه هر کدوم نیست بفرمایید تا توضیح بدم.
چقدر دلنشین و رسا.
با تلمیح از نوشته ی بهمن، بتون پیشنهاد میکنم شعر سوتک دکتر شریغتی رو برای بار نمیدونم چندمتون بخونید.

تا هستیم برای دلخوشی خودمان هم که شده صبر پیشه میکنیم
امید است کارها به شود

خوب نیست هر آنچه دود کند

(همیشه دود از کنده بلند نمیشه)

مخصوصا که نشئه کننده هم باشه

پاسخ:
احسنت احسنت
خوب؟

پاسخ:
هیچی دیگه من گفتم فرهنگ وحید گفت بر وزن خرچنگ و تو هم شروع کردی به تعریف خرچنگ!
چه شعری چرا اینقده قافیه هاش چپ و چوله بود.
پس اگه جمال الدین شاعره بگذاریم منم فی البداهه یه شعری بگم:
از بس که صبر کردم در این دیار غربت
دیده ام همه بخشکید از بار محنت....
ت بده......

پاسخ:
فکر کنم شعر من شعرتر شد چون ردیف داره
ای نشئه
ای کمش
ای ناشناس
ای ناقلا
ای شیطون بلا
ای اتیش به جون گرفته
ایگوشت بره کیلویی 20 تومن
ای بوقلمون

ای منار (بالاخره یه جوری به چاه ربط داره)
ای پدر...




...................









....................






.....................




.................

..بیامرز

ای نون خوساری با چای طرفا پسین

ای انگیر
ای نون شاته

ای اوگوشت تخم

ای اودوخیار

آخیش.............راحت شدم

کی بهتر از تو که ادم هر چی دوس داره بهش بگه

پاسخ:
ای جان
گاهی وقتا واسه ی عاشق شدن خیلی دیره

معشوق از راه میرسه وقتی که عاشق می میره...

پاسخ:
و بدین طریق معشوق به دنبال عاشق دیگری رفته و به خوبی و خوشی تا پایان عمر زندگی نمودند...
ای جوواب ندار

ای کمش
مگه مرگ داره جوواب وانده........

به شرطی که جوواب وانده

ای بمونده مین خماری.....

حالا دوتا برادر گذاشتین کنار هم بهش میگین قافیه؟ وزنش کو پس جان برادر؟ "ر" بدم؟

روی ترا دیدم و آهی کشیدم بس
که من را چه به تو و تو را به همه بس.....
پاسخ:
اصلا شعر من آزاد بود خوب شد!؟
سلام
کم پیدایید یادی از ما نمیکنید!!

پاسخ:
همیشه می خونمت و اگر نظری داشته باشم حتما میگم.
آهّان!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی