ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

مهمونی قدیم

۲۷ شهریور ۱۳۹۰

یه توک پا تشریف شریفتون رو ببرید مهمونی قدیم، بد نمی‌گذره:

 

دیداری

شنیداری

 

 

 

۹۰/۰۶/۲۷
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۱۲)

۲۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۵۸ مهدی حاجی زکی
هنوز در دالان خاطرات سرگردانم
هنوز صدای سبزی فروش دوره گرد را که بی توجه به ظهر تابستان تره هایش را با الاغ سفیدش که تازه آنرا خریده بود جار می زد می شنوم
هنوز صدای درویش پیر با آن کوله بار وصله پینه اش! که هنوز وارد خانه نشده بود شروع می کرد از مدح علی گفتن در گوش دارم
هنوز کتانی های سفید چینی را که هفته گذشته با هزار ذوق و شوق پدرم از باراز خریده بود برایم به یاد دارم
هنوز یادم نرفته چقدر انتظار می کشیدم بالای دیوار خانه قدیمیمان تا اصفهانی ها توپشان بیافتد توی رودخانه و صاف بیاید توی حیاط ما! و من آنقدر معطلشان کنم پشت در تا اتوبوسشان حرکت کند و بی خیال توپ بشوند
هنوز خیلی ها را به یاد دارم ...
از تلنگرتان ممنون حضرت اجل ...

خیلی خوشگل بود.هم خیلی لذت بردم هم خیلی دلم گرفت.دنیای کودکی ما خیلی خوشمزه بود.نمیدونم بچه های این دوره زمونه وقتی بزرگ شدن دلشون برای چی میخواد تنگ بشه.شاید بن تن!!

پاسخ:
بن تن دیگه چیه!؟
درود بر آقاجان کمش
خیلی زیبا بود مرسی
بعضی هاش رو من به یاد دارم!!

پاسخ:
خواهش می‌شه
مهمونی خوبی بود. بسی دلنشین بود. سپاس ... جان

پاسخ:
سپاس ... جان
حسش نی.
همینجا خودت بگو اونجا چه خبره؟ آش خیر می کنند؟
ضمنا بش جوابد ورخون.

پاسخ:
ورمخوند، ریم کم گنا.
یادش بخیر قدیما ،ممنون از باز آوری خاطرات

پاسخ:
ممنون از "بازآوری" تا حالا نشنیده بودم!
مهمانی که با خاطرات کودکیمان همسو بود
یاد ان روزهای یکرنگی بخیر

پاسخ:
باد باد
سلام
دیداریش که باز نشد و شنیدارشم که از قبل مشتری ثابتش بودم.
در نتیجه ... .

پاسخ:
در نتیجه بی‌خود اومدی وقت ما رو تلف کردی!
همش دلم میخواست زودتر بزرگ بشم تا هرکاری دلم خواست بکنم و هیچکی نتونه بهم زور بگه!

اما حالا حتی کارای اونوقت رو هم نمیتونم بکنم و خودم هم به خودم رحم نمیکنه!

یاد آش قرمزای زن عمو بخیر ! چقدر خودمو بخواب زدم که شب بمونیم!بیچاره بابا که مجبور میشد کل مسیر کولیم کنه بعد تا میزاشتم تو رختواب هرهر میخندیدم!(چه بچه بدی بودما؟)

پاسخ:
ای پدر سوخته! اگه جای بابات بودم می‌دونستم چیکارت کنم.
حس خوبی بهم دست داد.مثل همون حسی که پنجشنبه ها موقع دیدن برنامه بچه های دیروز بهم دست میده

پاسخ:
خیلی خوبه. حسهای خوب زیادی اطرافمون هست فقط باید پیداشون کنیم.
ممنون از دعوتتون. مهمونی که شما دعوت کنید بد نمی گذره که. کلی آدم چیز یاد می گیره.
آهنگ رو گوش ندادم (سرکارم)، اما نگاره ها زیبا بود. یادش بخیر....

پاسخ:
اتفاقا موسیقی‌های فراموش شده‌ی جالبی تو اون لینک پیدا می‌کنید.
نظر ما هم که طبق معمول گم شد؟؟!!

پاسخ:
اینجا هیچی گم نمی‌شه. مگر با اطلاع قبلی. احتمالا خونه رو اشتباه رفتی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی