ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

صفر هم تمام شد

۸ اسفند ۱۳۸۷

همان‌طور که پیشتر عرض کردم در محرم، همه چیز در خوانسار تعطیل است، حتی زندگی: مردی به خانه نمی‌آید که غذا بخواهد و زنی درخانه نیست تا با وجودش، زندگی معنی پیدا کند. اجاقی روشن نیست تا بوی زندگی را در خانه بپیچاند و بچه‌ای در خانه نیست که گریه کند و توجهی بطلبد.  کودکی در خانه نیست که مشقش را بنویسد و اصلا مدرسه‌ای باز نیست که معلمش مشق گفته باشد! خانه خوابگاهی می‌شود که اهالی، هر چند ساعت یک بار، سری به آن می‌زنند و دوباره ترکش می‌کنند... همه در خدمت محرمند.
ولی با این‌که زن‌ها در مراسم دهه‌ی اول محرم شرکت دارند، ابتکار عمل در دست مردان است. کارگردان و بازی‌گران عرصه‌ی دهه‌ی اول، مردها هستند و این وظیفه را هم، در پس سال‌ها تجربه، به خوبی و در کمال حرفه‌ای‌گری به سرانجام می‌رسانند. در این مراسم زنان نقشی ندارند و حداکثر، تماشاگرانی فعال محسوب می‌شوند...
ولی حساب دهه‌های دوم و سوم محرم و همه‌ی ماه صفر، حساب دیگری است. این پنج دهه مال زن‌ها است. البته چند مجلس روضه هم برای پیرمردها تشکیل می‌شود اما بحث روضه‌ها و ختم انعام‌های خانگی بسیار مفصل‌تر است. زن‌های زیادی را می‌شناسم که در دهه‌های مختلف صفر، نذر ِ روضه و ختم انعام دارند.
این مراسم برای ما مردها خیلی ملموس نیست و به واسطه‌ی سیطره‌ی مردسالاری ِ سنتی بر ذهن‌مان، آن را جدی نمی‌گیریم. ما مردها در برخور با چنین مراسمی، لبخند روشن‌فکرانه‌ای می‌زنیم و می‌گوییم:"بذار خوش باشند، چارتا زن بیکار نمی‌دونند چه کنند، دوره را می‌ندازند. برو فکر نون کن که خربزه آبه!" یا " اینا که نمی‌رن ختم انعام، می‌رن ختم اندام! می‌رن خودشونو نشون بدن، پز لباساشونو بدن، وسایل خونشونو به رخ مهمونا بکشند، برا پسراشون دختر پیدا کنند، دختراشونو آب کنند!" یا "همش می‌شینند به غیبت و دروغ، امام حسین تو کمرتون بزنه، اگه راست می‌گید از قر و فرتون کم کنید. اگه راست می‌گید این‌قدر چیز به خودتون نمالید"و...  وآخر هم با لبخندی معنی‌دار می‌گوییم:"خدا حاجتشونو بده"!
نمی‌خواهم وارد این بحث شوم که مگر مردها در دهه‌ی اول محرم چه می‌کنند؟ مگر آن‌ها به خاطر "قر و فر"شان دست به خیلی از کارها نمی‌زنند و مگر آن‌ها نمی‌روند که عَلَم و شتر و مداح‌شان را به رخ هم بکشند، مگر آن‌ها طول زنجیرزنان‌شان را به رخ هم نمی‌کشند، مگر آن‌ها تعداد گوسفندهایی که کشته‌اند را جار نمی‌زنند، مگر آن‌ها مقدار کمکی که به هیئت کرده‌اند را توی بوق نمی‌کنند؟ مگر آن‌ها با جدیدترین آرایش ِ سر و صورت و جدید‌ترین لباس‌های مشکی در صف زنجیرزنان قرار نمی‌گیرند و... که این رشته سر دراز دارد...
حرفم این است که چرا بعضی از زن‌ها چنیند؟ چرا این زن‌ها در طول سال منتظرند تا مراسمی تشکیل شود و آن‌ها بتوانند خودی نشان دهند؟ این‌که بیشتر زن‌ها عاشق عروسی و عقد و حنابندان و هر مهمانی شاد و ناشاد دیگری هستند، به چه علت است؟
به نظر من تعالیم و تربیت دینی نقش مهمی در برپایی مراسم روضه و ختم انعام دارند اما از نیازهای اجتماعی که شامل پذیرش اجتماعی و احساس اهمیت و اعتبار و... است هم نباید غافل شد. مردها در طول روز فرصت کافی برای ارضای نیاز‌های اجتماعی‌شان دارند؛ می‌خرند، می‌فروشند، چانه می‌زنند، دعوا می‌کنند، چک می‌دهند، چک می‌گیرند، به ارباب رجوع پاسخ می‌دهند، طرف مشورت قرار می‌گیرند با رییس جلسه دارند به زیردستان دستور می‌دهند، با هم‌کاران صحبت می‌کنند و در این صحبت‌ها هم نیاز های اجتماعی یکدیگر را  به خوبی ارضا می‌کنند.
اما زن‌ها چه؟ صبح، زودتر از همه بیدار می‌شوند و همسر و فرزندان را راهی مدرسه و محل کارشان می‌کنند و  مشغول رفت و روب و شست و شو  و پخت و پز می‌شوند تا شب. شب هم بدون این‌که زحماتشان پیدا باشد می‌خوابند و فردا دوباره روز از نو و روزی از نو. و وقتی هم صحبت از کار خانه می‌شود، مردانه دهانمان را پر باد می‌کنیم و می‌گوییم:"ای بابا مگه چه می‌کنید، شاخ غول که نمی‌شکنید، چارتا کاسه بشقاب می‌شورید و یه غذا درست میکنید دیگه! غیر از اینه؟"...
با چنین شرایطی زن‌ها این‌طور نباشند چه کنند؟ آیا به آن ها حق نمی‌دهید؟
صفر هم تمام شد اما خوشبختانه عید فرا می‌رسد و باز مشغولیتی جدید. بعد از عید هم خدا بزرگ است...

 

۸۷/۱۲/۰۸
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۲)

۰۸ اسفند ۸۷ ، ۱۶:۲۴ شما دعوتی به وبلاگ مسئله ای به نام حجاب
۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ۩ٌ


ســلام………………………………… ۞ …………………ـ۞
………………………………………//__̅)) … ـ۞ …………………ـ۞
……………………………… ………//…………ـ۞ …………………ـ۞
………………… ۞… ۞… ۞ـ……………… ۞ …۞ـ۞ـ۞ـ …ـ۞…… ۞ـ۞ـ۞
… ـ۞ـ۞ـ۞ …۞… ۞… ۞……۞……… ۞ …۞……۞ … ۞ …………… ۞
…ـ۞………۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞……۞ … ۞……۞۞۞۞………۞
… .۞……۞………………………………………………………………۞……۞…………………ـ۞
…… ـ۞.۞ـ……………………………………………………….۞……………ـ۞۞۞۞۞۞۞
………………………………ـ…………………………ـ……………۞
………………………۞۞۞۞………… ۞۞۞۞…………۞
…………………….۞۞……۞۞ ……۞۞……۞۞ ……ـ۞.…….۞ ……………… ۞
بــــه نــــام……۞۞…………………۞۞.……………………ـ۞.…….۞…………………ـ۞
………………ـ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞.…….۞۞۞۞۞۞۞

……………………………………………………………۞……………………………۞
این عقیده شعاری "حجاب=مصونیت"
را که نه تنها در مقایسه جوامع بدون حجاب با ایران، بلکه در همین جامعه خودمان و در زندگی روزمره همه زنان با حجاب، هزار بار نقض شده کنار بگذاریم و با چشمان باز از خودمان بپرسیم: چرا حجاب؟
از زن ها موجودات علیل تری به نمایش می گذاریم/ میسازیم. شکی نیست که بخش زیادی از تشدید مزاحمت ها در خانه و خیابان معلول عملکرد و تصمیمگیریهای غلط و کوتاه بینانه برخی سیاستگذاران است اما آیا چاره آن افزودن بر محدودیت های زنان است؟ آیا چاره اینهمه جسارت و بی پروایی در ایجاد مزاحمت و بروز انواع خشونت ها (فیزیکی، بصری، کلامی و…) در زنانه/مردانه کردن محیط ها و مکان های عمومی، مستقر کردن گشت ارشاد، تحمیل بومی گزینی جنسیتی، احداث پارک بانوان، تولید خوردوهای بانوان و امثال آنها است؟همه این ها در حالی است که تجربه سالهای گذشته به خوبی نشان داده با احداث اندرونی در جای - جای مکانهای عمومی نه تنها بر معلولیت زنان که بر ناامنی محیط بیرون و حرص و بیماری مردان افزوده خواهد شد...
دعوت می کنم شما هم از خاطرات خود در مورد حجاب اجباری بنویسید.
……………………………………………………………………/̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ ̅ /
.……………………………………………………………………/… شما دعـوت شـدی بـه ……/
. ……………………………………………………………………/…… HEJAB-DIARY.blogfa …/
ـ………………………………………………………………………/ ̲ ̲__________________̲__̲/
—————————————————————————————●●●●●●—————––––
این نوشته شما منو به یاد صحبت خانومی مسن انداخت که در جایی می گفت صفر هم تمام شد روضه ها هم تمام!!!!!یعنی بعدش چه خاکی به سرمون بریزیم و کجا بریم واقعا چرا باید این طور باشه؟!نوشته ها در عین سادگی خیلی جذابه و واقعا ادم حظ میکنه از خوانسار بیشتر بنویس و عکس بذار تا کمی دلمون باز بشه قربان یو
پاسخ:
لطف دارید.چشم می نویسم! 
اما وبلاگهای زیادی هستند که از خوانسار عکس دارند، مثل "چل چو" که در پیوندهایم هست.
جسارتا من "کمش" هستم نه "یو"!! 
اگر خوانساری هستید و وبلاگی دارید آدرسش را لطف کنید و اگر ندارید دست به کار شوید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی