زلزلهای دوستداشتنی
۹ بهمن ۱۳۹۰
- پره بدی چه چی بیشیژ یاقا قبر آخونده نو؟
- همه پل کیچاژ راس کرتی. خیلی خب گنو.
- بر اتاقژ همیشه تاقو.
- این مرده خا کیچ محلاژ گورنده کرتی! مین محل هاما پششتا کیژ خراب کرتی. کیچیه اتوبان گنو.
- یگ رو بشتان تلژ اموات "سلام آقای شهردار؛ من یه مشکل داشتم". جوابژ وادا:"سلام حالدون چتیرو؟ خبدین؟" همیزن مات بموندان. آدم اندی خاکی!
- زنگه ابی نتلو یگ ورق کاغذی دیر ریژمین. دژو بل تا جعم گنو شهرداری اچو پیلژ هادو.
- ابی یگ چالهای مین کیچا واندویزکو. کلنگه باره اندان کیچیه خراب کرمین دلمون واکرکو.
- ننان چون ابی هیچ یاقا آشغال بینیسو! این آشغالنسه همیزن اشو و ورگردو آشغالا جعمه کرو.
- وچا شهرداری جی ازژ راضینده. خب جی کاره کرنده. داژنده از همه کارژگو به همه جی ارسو؛ عدالت دارو.
- پره یگ سال نگنو اندازه دیسالژ کار بکرتی! خدا رحمت کرو مانی بباژ.
...
این جملات و جملات مشابه، مدتی است نقل محافل ما شده. اینها تظاهر بیرونی مدیریت شهرداری در این چند ماه است و یقینا طرحهایی که برنامهریزی شده ولی هنوز نمود نیافته، در راه است.
قبل از این دوره، آگاهان میدانستند مشکلات شهرداری بسیار است. میدانستند بودجه شهرداری کمتر از نیازهاست. میدانستند شهرداری درآمد ندارد. میدانستند قسمت اعظم همین بودجهی ناچیز هم پیشخور شده. میدانستند شهرداری در آستانه بحران قرار دارد. میدانستند شهردار جدید از همین اول کار مشکلات زیادی دارد. و بر همین اساس میگفتند آقای شفعتی پا به میدان مین گذاشته.
بسیاری از همین آگاهان میگفتند آقای شفعتی اشتباه کرد. سرش کلاه رفت. پذیرش مسئولیت در این برهه کاری اشتباه بود. میگفتند بهتر است نیامده استعفا دهد. میگفتند وجههاش را خراب کرد؛ شش ماه نمیکشد که با سرافکندگی از اینجا خواهد رفت. میگفتند نباید دامنه را رها میکرد؛ خونسار فرق دارد، مشکلات خونسار یکی دو تا نیست!
به نظر من بر اساس محاسبات معمول، درست میگفتند؛ این مشکلات آنقدر بود که کل مدیریت شهر را به بحران بکشد. این مشکلات آنقدر بود که یک مدیر خوب را هم زمینگیر کند. حتی آنقدر که دو سه شهردار عوض کند. اما ظاهرا آقای شفعتی در قالب محاسبات معمول نمیگنجد. او بیش از یک مدیر خوب است. او بدون آنکه مشکلات را جار بزند و بحران را عمومی کند آن را مدیریت کرد و در این مدت کم، علاوه بر گذر از بحران، سطح استانداردهای شهرسازی خونسار را افزایش داد. حالا دیگر باور کردهایم که خونسار میتواند شهری نمونه باشد. حتی میشود گفت توقعمان هم رشد کرده.
باید بپذیریم که ایشان چیزی ورای تواناییهای معمول ما آدمها دارد. باید بپذیریم که هنوز آدمهایی وجود دارند که یک تنه به دل مشکلات میزنند و با کار و تلاش شبانهروزی و با درایت و مدیریت ذاتی، نشدها را شد میکنند. باید بپذیریم به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.
آقای شفعتی عملا نشان داد که مدیریت، نشستن پشت میز و تلفن دست گرفتن نیست. مدیریت گاهی گشت و گذار هر روزه صبحگاهی در سطح شهر است. مدیریت گاهی فشردن صمیمی دست یک همشهری است. مدیریت گاهی کوتاه آمدن از منافع کوچک مادی در راه رسیدن به منافع بلند اجتماعی است. مدیریت سعهی صدر است، شجاعت است، عدالت است. مدیریت گاهی پشت پا زدن به پرنسیپهای ظاهری و پرداختن به پرنسیپهای واقعی است. و پرنسیپ واقعی نظم است و تلاش و کوشش. و ثمرهی چنین مدیریتی میشود شهری که گویی در آن زلزله آمده.
جناب آقای شفعتی؛ این دوستداشتنیترین زلزلهای است که در عمرم دیدهام. به پاس تلاشتان تمامقد میایستم و تعظیم میکنم.
خداوند یار و یاورتان
- همه پل کیچاژ راس کرتی. خیلی خب گنو.
- بر اتاقژ همیشه تاقو.
- این مرده خا کیچ محلاژ گورنده کرتی! مین محل هاما پششتا کیژ خراب کرتی. کیچیه اتوبان گنو.
- یگ رو بشتان تلژ اموات "سلام آقای شهردار؛ من یه مشکل داشتم". جوابژ وادا:"سلام حالدون چتیرو؟ خبدین؟" همیزن مات بموندان. آدم اندی خاکی!
- زنگه ابی نتلو یگ ورق کاغذی دیر ریژمین. دژو بل تا جعم گنو شهرداری اچو پیلژ هادو.
- ابی یگ چالهای مین کیچا واندویزکو. کلنگه باره اندان کیچیه خراب کرمین دلمون واکرکو.
- ننان چون ابی هیچ یاقا آشغال بینیسو! این آشغالنسه همیزن اشو و ورگردو آشغالا جعمه کرو.
- وچا شهرداری جی ازژ راضینده. خب جی کاره کرنده. داژنده از همه کارژگو به همه جی ارسو؛ عدالت دارو.
- پره یگ سال نگنو اندازه دیسالژ کار بکرتی! خدا رحمت کرو مانی بباژ.
...
این جملات و جملات مشابه، مدتی است نقل محافل ما شده. اینها تظاهر بیرونی مدیریت شهرداری در این چند ماه است و یقینا طرحهایی که برنامهریزی شده ولی هنوز نمود نیافته، در راه است.
قبل از این دوره، آگاهان میدانستند مشکلات شهرداری بسیار است. میدانستند بودجه شهرداری کمتر از نیازهاست. میدانستند شهرداری درآمد ندارد. میدانستند قسمت اعظم همین بودجهی ناچیز هم پیشخور شده. میدانستند شهرداری در آستانه بحران قرار دارد. میدانستند شهردار جدید از همین اول کار مشکلات زیادی دارد. و بر همین اساس میگفتند آقای شفعتی پا به میدان مین گذاشته.
بسیاری از همین آگاهان میگفتند آقای شفعتی اشتباه کرد. سرش کلاه رفت. پذیرش مسئولیت در این برهه کاری اشتباه بود. میگفتند بهتر است نیامده استعفا دهد. میگفتند وجههاش را خراب کرد؛ شش ماه نمیکشد که با سرافکندگی از اینجا خواهد رفت. میگفتند نباید دامنه را رها میکرد؛ خونسار فرق دارد، مشکلات خونسار یکی دو تا نیست!
به نظر من بر اساس محاسبات معمول، درست میگفتند؛ این مشکلات آنقدر بود که کل مدیریت شهر را به بحران بکشد. این مشکلات آنقدر بود که یک مدیر خوب را هم زمینگیر کند. حتی آنقدر که دو سه شهردار عوض کند. اما ظاهرا آقای شفعتی در قالب محاسبات معمول نمیگنجد. او بیش از یک مدیر خوب است. او بدون آنکه مشکلات را جار بزند و بحران را عمومی کند آن را مدیریت کرد و در این مدت کم، علاوه بر گذر از بحران، سطح استانداردهای شهرسازی خونسار را افزایش داد. حالا دیگر باور کردهایم که خونسار میتواند شهری نمونه باشد. حتی میشود گفت توقعمان هم رشد کرده.
باید بپذیریم که ایشان چیزی ورای تواناییهای معمول ما آدمها دارد. باید بپذیریم که هنوز آدمهایی وجود دارند که یک تنه به دل مشکلات میزنند و با کار و تلاش شبانهروزی و با درایت و مدیریت ذاتی، نشدها را شد میکنند. باید بپذیریم به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.
آقای شفعتی عملا نشان داد که مدیریت، نشستن پشت میز و تلفن دست گرفتن نیست. مدیریت گاهی گشت و گذار هر روزه صبحگاهی در سطح شهر است. مدیریت گاهی فشردن صمیمی دست یک همشهری است. مدیریت گاهی کوتاه آمدن از منافع کوچک مادی در راه رسیدن به منافع بلند اجتماعی است. مدیریت سعهی صدر است، شجاعت است، عدالت است. مدیریت گاهی پشت پا زدن به پرنسیپهای ظاهری و پرداختن به پرنسیپهای واقعی است. و پرنسیپ واقعی نظم است و تلاش و کوشش. و ثمرهی چنین مدیریتی میشود شهری که گویی در آن زلزله آمده.
جناب آقای شفعتی؛ این دوستداشتنیترین زلزلهای است که در عمرم دیدهام. به پاس تلاشتان تمامقد میایستم و تعظیم میکنم.
خداوند یار و یاورتان
۹۰/۱۱/۰۹
این که میگید توقعتان رشد کرده خیلی خوبه باید ازشون بخواید و بیشتر هم توقع داشته باشید تا کار صورت بگیره نه تنها شهرداری بلکه فرمانداری یا اداره های دیگه .