ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

در پست قبل منظورم از افشای پسورد افشای حریم خصوصی بود. حریم خصوصی شخصی.  البته در آن پست یک حالت خاص مد نظرم بود یعنی حالت بعد از مرگ اما در این پست سعی می‌کنم موضوع را به صورت کلی توضیح دهم.
خب روشن است که این حریم خصوصی متناسب با طرف رابطه حدود مختلفی دارد. مثلا ما با همسرمان یک نوع حریم خصوصی داریم و با دوستمان نوعی دیگر. همین‌طور با همسایه، والدین، فرزندان، اقوام و...
هر کدام از این‌ها حدودی دارند که ممکن است همپوشانی هم داشته باشند اما معمولا منحصر به فرد هستند. و نیازی به گفتن نیست که این حدود با نوع رابطه، میزان صمیمیت، مسایل اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر هم تناسب دارند که بحث این پست نیست...

منظورم از افشای حریم خصوصی، به هم ریختن مرزهای این حدود است. یعنی اطلاعاتی را از یک حریم به حریم دیگر ببریم. مثلا اطلاعاتی را که مخصوص حریم همسرمان است به دوستانمان بدهیم یا برعکس. یا اطلاعاتی را که مخصوص حریم خانواده‌ی پدری است به خانواده همسر ببریم و یا اطلاعاتی را که با دوستان مجازی داریم به دوستان واقعی بگوییم یا اطلاعاتی را که با همسر قبلی داریم به همسر فعلی بدهیم و...

خب سوال این است که با این حریم‌ها چه باید کرد؟ آیا باید آن‌ها را حفظ کرد؟ آیا می‌شود به بهانه حفظ حریم، موضوعی را از طرف رابطه پنهان کرد؟ به عبارت بهتر آیا حفظ این حریم‌ها با صداقت و اخلاق منافات دارد؟ افشای آن چه‌طور؟

برای بررسی این موضوع مثال‌های زیادی وجود دارد. مثال‌های کلاسیک زن ولخرج و شوهر از زیرکار دررو و پنهان‌کاری‌های مالی مربوطه، یا بحث‌های عروس و مادر شوهر و داماد و برادر شوهر، و یا مثال‌های مدرن‌تر روابط همکاران هم‌جنس و غیر هم‌جنس، یا دوستی‌های بعد از ازدواج و...
مثلا ممکن است همسر شما در اداره با کسی همکار باشد؛ طبیعی است که همین همکاری حریمی را ایجاد می‌کند که ممکن است با حریم او و شما متفاوت باشد. یا شما قبل از ازدواج فعلی با فرد دیگری نامزد و یا همسر بوده‌اید و این رابطه حریمی دارد که با حریم شما با همسر فعلی متفاوت است. یا در دنیای مجازی دوستانی دارید و لوازم این دوستی‌ها حریمی را ایجاد می‌کند که شما با دوستان غیر‌مجازی ندارید. حتی در همین دنیای مجازی با هر کدام از دوستان حریمی دارید که با دیگری ندارید...

خلاصه کنم:جواب من به سوال اصلی این است که این حریم‌ها را باید حفظ کرد و این هیچ منافاتی با صداقت ندارد. اگر بخواهیم از دیدگاه اخلاقی به موضوع نگاه کنیم، شکست این حریم‌ها غلط است نه حفظشان. اختیار این حریم‌ها فقط متعلق به ما نیست بلکه طرف رابطه در هر حریم هم به اندازه ما حق دارد و نمی‌توانیم به بهانه صمیمیت با شخص ثالث، حق اخیر را نادیده بگیریم.
به نظر من یکی از مهم‌ترین تعهدات هر رابطه حفظ حریم آن رابطه است. و این تعهد با تمام شدن رابطه و یا حتی دشمنی با طرف رابطه هم پایان نمی‌یابد. در واقع شاید بشود گفت این محکی است برای سنجش میزان پایبندی درونی یک انسان به اخلاقیات.
خب حالا دیگر پاسخم به سوال پست قبل هم روشن است: من برای قضاوت مردم درباره خودم بعد از مرگم هیچ اهمیتی قایل نیستم اما اگر اعلام پسوردهایم به تعهداتی که در حریم‌های مختلف داشته‌ام لطمه بزند به هیچ وجه پسوردها را اعلام نمی‌کنم.
امیدوارم بلاگفا و یاهو و گوگل هم همین کار را بکنند و نگذارند تنم توی قبر بلرزد.


۹۱/۰۹/۲۵
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۱۴)

خوب یه میخ و دو پهلو...
اصلا این حریمی که می گویید بعد از مرگ دیگر معنایی نخواهد داشت. چه بسا که خیلی ها مردند حریمشان هم شکست اما چیزی نه از مرده کم کرد و نه اضافه کرد و نه فکر کنم کسی توی گورش لرزید. اتفاقا من برعکس فکر می کنم. باید بعد از مرگ بقیه بدانند که طرف چکاره بود چرا که در زمان حیاتش توانایی ابراز رازهای زندگی اش رو به دیگران نداشته. اساس دوستی بسیار خوب اینه که هیچگونه رازی بین دوطرف نباشه. حالا شما اسم این راز رو حریم می گذارید من اینرا حریم نمی دانم.
حتی در مورد خانواده و خواهر و برادر. من چه چیزی دارم که وقتی مردم، برادم به حریمش وارد شود و یا زندگی دختر عمویم را برای مثال در هم بریزد. شاید در مقوله پسوردهای من نیست. نمی دانم.
شاید هم شما کلی صحبت کردید. اما اگر از ما سوال کردید که چه می کنیم. ما هم جواب دادیم. اما پسورد تا زنده هستیم حریم است.
در ضمن به این خیال نباشید که بلاگفا یا گوگل پسورد نگهدار باشد. اگر لازم باشه همه رو در خدمت مقامات قضایی قرار خواهند داد. . کما اینکه این پسره که بچه ها رو کشته الان تمام پسوردهاش رو میز آگاهیه!
امیدوارم کار به اونجاها نکشه!

من کاری به حریم خصوصی اون دنیا ندارم،
این دنیا را میگم: نکته حفظ حریم شخصی خود است. هر فردی دارای یک حریم شخصی است که در برابر هر یک از افرادی که با آنها در ارتباط است یک تعریف مشخص دارد. مثلا حریم شخصی شما در برابر دوستانتان با حریم شخصی در برابر همسرتان متفاوت است. اما مهم این است که این حریم شخصی وجود داشته باشد. گاهی افراد فکر می‌کنند که صمیمیت در روابط مختلف می‌تواند این حریم شخصی را تحت‌الشعاع قرار دهد در حالی که باید بدانید‌ حریم شخصی یکی از لازمه‌های یک زندگی درست است. درست است که حریم شخصی ما ممکن است از سوی دیگران از بین برود، اما گاهی خود ما هستیم که اجازه می‌دهیم افراد با ورود به این حریم آن را از بین ببرند. پس به خود و حریم شخصی خود احترام بگذارید و مرزهای دقیقی برای دیگران تعیین کنید تا بتوانید در حفظ روابط‌تان نیز موفق‌تر عمل کنید.
که احتیاج به پسورد نداشته باشد

خوب این رازهای دوستی چه ربطی به رمز وبلاگها و اکانت هایمان داره؟ اصلا اون یه موضوع دیگه است. خوب معلومه که من راز دوستمو تو قلبم دارم نه تو نوشته که بعد از مرگم بخواد کسی بهش پی ببره.
دو پهلو منظورم این بود: "من برای قضاوت مردم درباره خودم بعد از مرگم هیچ اهمیتی قایل نیستم اما اگر اعلام پسوردهایم به تعهداتی که در حریم‌های مختلف داشته‌ام " یعنی هم مهم نیست و هم به نوعی هست. غلط گفتم بگید حرفمو پس بگیرم!

به نظر منم حفظ این پسوردهای اخلاقی کاملاً منطقیه.
اگه قرار بود این شاخه از اخلاق رعایت نشه که دیگه توی دنیا سنگ روی سنگ بند نمی شد.
اینکه من بخوام وارد حریم خصوصی همسرم با مادرش بشم دیگه احترامی باقی نمی مونه. یا اگه همسرم بخواد از کامنتای خصوصی من و کمش با خبر بشه که دیگه کمش نا شناخته نمی مونه.
در کل پسورد خوب چیزیه. لطفاً بیشترش کنید.

ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه


چقدر حریم!

با این موافقم که گفتن یا مشخص کردن حدود حریم با یه نفر دیگه خیانت به محرم اصلیه!
اما

اگر نوع اون ارتباط یا ماجرای گذشته یا کیفیت اون حریم با شخص محرم بخواد روی آینده یا زندگی شخص ثالث تاثیر بزاره ما چه گلی به سرمون بگیریم؟


مثلا نامزد داشتی قبلا، برای حفظ حریمش به همسر آیندت نمیگی چقدر خل و چل بوده! خب فردا میری تو زندگی با همسر جدید، نامزد قبلی هروز میاد شیشه های خونتونو میشکنه؟
همسر جدید چه گناهی کرده ندونسته اومده توی ارتباطی که تا آخر عمرش باید پول شیشه بده؟والا...

پاسخ:
خب حالا صبر کن اگر سنگ زد تو شیشه به همسرت بگو چه خل و چلیه...
۲۶ آذر ۹۱ ، ۱۳:۵۴ مهدی حاجی زکی
چکیده حرفهایت همانی بود که قبلا گفتم و تو گفتی: باز رفتم بالای منبر!!!
کدام منبر مرد مومن
کدام کشک
کدام دوغ
ما منبری که نیستیم اما اگر اسلام را در خط ببینیم منبری هم می شویم
وعظ و خطابه هم به قد کفایت می دانیم
چهار واحد الهیات هم پاس کرده ایم که بزنیم تنگش تا دل خلق الله را ببریم
همه اینها به کنار ... قدری خودمانی تر بیاندیشیم خواهیم دانست که اگر یک انسال ایده آل بوده باشیم و از بچگی دنیال حلوا خور گیری نبوده باشیم نه رازی خواهیم داشت و نه نیازی به حفظ آن
روابطمان هم با همه مثل هم بود
با همسر همان طور رفتار می کردیم که با مادرمان می کنیم
یا با دوستانمان نیز ...
و به همین صورت سرش را بگیر و برو جلو ...
زنده باشی پسرم لُپت را هم بیاور جلو ...

۲۶ آذر ۹۱ ، ۱۶:۱۸ ٍٍِِشاگرد
بنام خدا.
طیبه اله انفسکم.مطالعه ی پست حاج مرتضی علوی... ،مایه وصل مجدد شد (صرفا در اینمورد)قصه ی پرویسی وپاسخ به آن را مطالعه نمودم ،ابتدا پاراگراف 7،خط دوم،کلمه (با) اولی موجب ثقل خوانشست لذا مراتب را بررسی و رتق فتق فرمائید .
این کمیشگری اخیرت چاه ویل به زمین نیست بل دالانیست که جهتش به آسمانست ،انسانی که بتواند این حق را نسبت به همه کس وهمه چیز مراعات کند وی آدمست لذا شاعر میگوید دم غنیمت دان که دنیا یک دمست ... هر که با دم همدمست او آدمست (البته در اینجا دم را میتوان راز تلقی کرد)،من قصد دارم متن شما را ازنظر خودم ارزیابی کنم طوریکه ممکنست برای خواننده گان دیگر نیز سوال شود ، بنابراین نیتم گسترش فحوای کلام وجان آنست ولاغیر.
حریم خصوصی وعمومی پهنای تعریفش از خالق تا مخلوقست با این رویکرد نمیتوان بدون در نظر داشتن فصلی از تعریف وارد بر جرگه ی کلی شد همانطور که اجزا از اضعاف منتج میشود ،پسورد ویا مصداقهای شما در این پست هرگز مبین حرف منطقیاتان نخواهد شد لذا در بخش نظرات افهام به چپ زده اند تا جائیکه لاله ی اشک با درجه ی استادی وامانده .... من معتقدم جمله ی بی تفاوتیتان نسبت به واکنش نسب تا سببتان بعد از مرگتان اهمییتی ندارد، برای عموم سوال برانگیز شده ،البته مردم دین شناس خوانسار میگویند هر کسی از دنیا برود خودش پاسخگوی اعمالش میباشد و اینکه مردم در مورد او چه میگویند ملاک نیست ،شماهم با این مردم ظاهرا هم کاروانید لاکن اگر یک شخصی عملی از او سر بزند که مایه ی اضمحلال روشنی شود وراه راست را مکدر کند چه ... واضح بگویم شما به مجرد اینکه از از دنیای فانی رخت بر بندید نسبتان وسببتان شما را با میزان الفهم خودشان شروع به ارزیابی میکنند وغول تفکر مخزن الاسراریتان را موریانه میشوند وپرونده شما در دنیائی که دیگر در آن نیستید به دو راه میفرجامید اول اینکه بد انگاشته میشوید لذا تابعی نیز نخواهید داشت حتی محارمتان ،دوم اینکه خوبید ومرده اید(متاسفانه) لاکن سرعت ترقی امروزه زیادست و شما حتی میزان الحراره فرزندنتان نیز نخواهید بود .بنا براین ساده گی با نفوس ورعایت ادب هیچ سری را برای ابهام باقی نمیگذارد و اینجاست که دالان هوائی شما کمیش عزیز انسان را به ذات اقدس الهی میرساند .وکذالک ننجی المومنین

پاسخ به شاگرد(!):
اسم درست من کمش هست نه کمیش.
بابا یه کم زیر دیپلم حرف بزن رفیق موقت تا استخراج گوهر معنی از کلامت را رمل و اسطرلاب لازم نیاید...
اون تذکر آیین نامه‌ای وارد بود. کمی جمله ناروان شده بود اصلاحش کردم. ممنون.
در مورد مرگ و بعد از مرگ و کنش و واکنش سببیان و نسبیان کاملا متین میفرمایید. توضیح خوبی بود.
و همونطور که در جواب مهدی گفتم راز ربطی به ساده‌گی و پاکیو و... نداره. همین حاج مرتضی پست قبل قطعا رازهای زیادی رو با خودش برده که حریم او با اشخاص ثالث بوده. منظور من اینهاست نه بعد منفی راز که ناشی از کارهای غلط خودمون باشه.
ممنون که وقت میذارید و با حوصله میخونید و نظر میدید.
ببین داوش
من که زن ندارم ...
پس من بازم میگم آدم مورد نداره پسوردشو به آدمش بده ...
حالا این که شما ها و دوستان از زنشون میترسند یه بحث دیگست ...
بترسید بترسید :)))))))))))))))))

خیلی اهل پنهان کاری نیستم
ولی یه مقدارش خوبه به شرطی که روابط رو تحت شعاع قرار نده

غروب رفته بودم میوه فروشی محل که یه پیر مرد خوش تعریفه
میگفت هر بار که میری مشهد چه تو مسافرخونه باشی چه تو هتل
چه با کاروان رفته باشی چه تنهایی
چه 2روزه رفته باش یا چه 10روزه
آخرش اونجا نمیمونی و واسه موند نرفتی
و بعد ربطش داد به این دنیا
و گفت این دنیا هم اومدیم که بریم و واسه موندن نیومدیم

یکی از معایب ناشناس بودنت و ندادن پس وردات به کسی ،کمش عزیز اینه که زبونم لال بعد از صد ساله دیگه وقتی از این دنیا میری کسی نمیشناسدت و شایدم اصلن کسی نفهمه که رفتی....

۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۰:۲۸ مهدی حاجی زکی
چشم آقا ما همان وبلاگمان را مینویسیم ...

پاسخ:
چشمت بی بلا مطمئن باش فعلا وبلاگ پر مشتری تر از چیزای دیگه‌س.
شکست بعضی حریم ها = شکست بعضی آدمهای مقابل = شکست خودمون

پاسخ:
احسنت اینم حرف درست و دقیقیه
چه باحال بید
سرگرم شدییم!

پاسخ:
چه خوب
بدین وسیله به اهالی وبلاگستان اعلام می نمایم که حرفم را پس می گیرم!

خوب شد؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی