ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

یکی از عزیزانتون تو راهه و داره تو یه مسیر خطرناک از سفر برمی‌گرده. زمان معمول اون سفر هشت ساعته و عزیز شما چهار ساعت دیر کرده. موبایلش خاموشه و هیچ راه ارتباطی هم ندارید...
کم کم دلتون شور می‌زنه. نگران می‌شید. احتمالات مختلف به ذهنتون هجوم میاره؛ نکنه تصادف کرده باشه، نکنه تو راه بهش حمله شده باشه. نکنه...
و هی دلشوره و نگرانیتون بیشتر و بیشتر می‌شه، در حدی که به تصادفات و چند بیمارستان هم زنگ می‌زنید...
...

1 - این نگرانی و دلشوره دقیقا به چه دلیله؟ آیا نگران سلامتی اون هستید یا نگران خودتون که ممکنه اونو از دست داده باشید؟

2 - حالا تصور کنید وقتی کاملا ناامید شدید، یه هو از در خونه وارد می‌شه. اولین عکس‌العملی که نشون می‌دید چیه؟ آیا از دیدنش خوشحال می‌شید و بغلش می‌کنید و خدا رو شکر می‌کنید که سالمه یا اعصابتون خورد میشه و به شدت ازش انتقاد می‌کنید که چرا دیر کرده؟

3 - حالا فرض کنید که بی‌مبالاتی کرده و می‌تونسته خبر بده و نداده. حالا خوشحالیتون از سلامتیش بیشتره یا ناراحتیتون از تقصیرش؟



پ.ن: لازم به گفتن نیست که طبق معمول این وبلاگ، پاسخ دادن اجباری نیست. فقط خواستم طرح موضوع کرده باشم.





۹۱/۱۱/۱۹
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۲۲)

سلام
به نکته خوبی اشاره کردی حالا که فکر میکنم
من ترکیبی از ناراحتی خبر ندادن و نفس راحتی کشیدن از دیدن او هستیم

پاسخ:
معمولا همینطوره. باید دید بالاخره کدوم میچربه و عکس‌العمل نهایی رو میسازه.
بستگی دارو که بو

۲۰ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۲۷ مهدی حاجی زکی
1 - نگران اونم نه خودم
2 - خوشحال می شم و بغلش میکنم البته اگه نا محرم باشه مجبورم دومی رو فاکتور بگیرم (اما اگه خیلی خوشحال شده باشم ممکنه بی حواسی بغلشم بکنم )
3 - بی مبالاتی هم کرده باشه انقد که خوشحال شدم از دیدنش برام کافیه گمونم بی مبالاتیش رو فراموش کنم
به نظر من خودخواهی معمولا در اوج دیگر خواهی به وجود می آد
طرح موضوعت تو حلقم ...

فقط یه نفس عمیق میکشم و میگم خداروشکر...........
اگه این کار همیشگیش باشه ترجیح میدم یکی دوساعتی نبینمش تا...!

پاسخ:
خیلی عالیه خصوصا دو ساعت ندیدنش...
نمی دونم
فک کنم
در جواب سوال 2
بیشتر از سلامتیش خوشحال می شم
و در جواب سوال 3 بیشتر ناراحت می شم چون تو این موارد اکثرا تا مرز سکته پیش می رم

پاسخ:
منطقیه حرفت..
راستی قبلنا یه مطلب داشتید درباره هیچکس
منم دربارش یه چیز نوشتم
ببینید چطوره
ممنون می شم اگه بیاید
یه نظرسنجی مهمم دارم

پاسخ:
چشم حتما
۲۰ بهمن ۹۱ ، ۱۸:۵۳ مهدی حاجی زکی
جدیدا" بد فُرم می ذاری تو برجک ما حواست هست؟
یَگ حالی ازت بگیرم که تو داستانا بنویسن
حالا ببین


۲۰ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۱۷ مردمان رباط 17
بسمه الرحمن
طبق نظر شهید مطهری، اولین تجربه جدی دگرخواهی ازدواجه.
إن شاء الله همه این اولین تجربه دگرخواهی رو با موفقیت انجام بدند و خوشبخت بشند.
روایت دگر خواهی هم:
الجار ثم الدار
اول همسایه بعد خودمون

از آنجایی که پاسخ اجباری نبود، بنده هم پاسخی ندارم. ولی بر حسب اجبار خودم که حتماَ باید چیزی بنویسم تا شما باور کنید من اومدم و مطلبو خوندم و اهمیت دادم و ... این چد سطرو نوشتم.
باشد که قبول افتد.

من میزنم زیرگریه.چون برام اتفاق افتاده میگم.عزیزم منو تو بغلش گرفت و عذرخواهی کرد.اولش که از در اومد خندیداونم قاه قاه .گریه ام هم ذوق توش داشت هم نگرانی هم ترس هم ناراحتی.دقایقی کشید تاآروم شدم.بیچاره اونم ترسید.ولی به غلط کردن افتاد که خبرنداده بودو آدم شد.این بود انشای من.

اولین چیزی که به ذهنم میرسه احساس دلسوزی واسه خودشه بخاطر ادامه زندگیه، یعنی غصه خوردن بخاطر لحظاتی که دور از جونش شاید دیگه نبیندشون
بعد نگران خودم میشم و لحظه های تهی از اون
وقتی ببینمش با چشمای اشک آلود-با بغض-احساس شکر-و یکمم دلشکستگی به آغوش میکشمش تا از واقعی بودن رویام مطمئن شم.
و یکم که آروم تر شدم لپشو گاز میگیرم
2 روز بعد که کاملا ریلکس شدم یه غیه سرش میکشم تا دیگه ازین خنک بازیا در نیاره

ولی شدت شاکی شدنم خیلی به عمدی یا ناچار بودنش توی اون شرایط بستگی داره....

پاسخ:
ظاهرا احساسات تو هم مثل زندانی قاطی پاتی میشه ...
سفر خوش میگذرد اب و هوا چطور است با مقایسه آب هوای خوانسار ارزیابی کنبد .
خدانگهدار.

سلام
اهم و مهم بودن برا همه یه جورنیست و متفاوته
یکی هست که براش مهمه که چشم انتظارش رو هرچه زودتر از دلنگرونی دربیاره ولی یکی هم هست که اصلن توی این باغا نیست
رو این حساب باید ببینی طرفت کیه؟
البته من بغل کردن یک عزیز رو محاله از دست بدم وبعد اگه دلیل خاصی براکارش نداشته باشه شاید یه تذکری بهش بدم

پاسخ:
امیدوارم موقع بغل تذکر ندی که بغل زهرش بشه:)))
به نظر من سوال اول جواب دقیقی نداره. یعنی وقتی کسیو دوست داری خوب دوسش داری هم از دست دادنش ناراحتت میکنه هم اینکه تو دیگه نداریش و این غمگینت میکنه دیگر خواهی و خودخواهی در هم آمیخته. اما اینکه عزیز کی باشه عکس العمل در برابر سوال 2 فرق میکنه. پدر و مادر که احترامشون واجبه نمیشه تشر زد بهشون. طبیعتااز اینکه نگران بودید اظهار ناراحتی میکنید و از اومدنشون خوشحال میشید. اما مثلا بچتون باشه من اول که خوشحال میشم ولی مطمئنا دعواش میکنم. مگر اینکه بدونم امکان خبر دادن براش وجود نداشته. حالا اگر همسر یا پارتنرتون باش احتمالا خوشحالی آمیخته با غر غر. در هر حال من معتقدم که معمولا توی این موارد خودواهی و دگر خواهی رو نمیشه جدا کرد.
راستی حواسم هست کامنت قبلیم خذف شد:)

پاسخ:
کامنتتون رو پاک نکردم! اگر این کارو بکنم حتما به صاحب کامنت خبر میدم. احتمالا مشکل فنی بوده. یه بار دیگه بنویسیدش:)
۲۲ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۵۰ انیس الدوله
من که وقتی ناصر جونم میره خونه هووهام خیلی دلم تنگش میشه

ولی وقتی میاد پیشم از فرط خوشحالی میپرم توی بغلش

پاسخ:
رفتن پیش هوو از هر تصادفی بدتره.... جای شما بودم میدادمش دست خواجه حرمسرا...
به نظر من بااین شرایط درهم برهم که همش هم احساسیه جداکردن خودخواهی و دیگر خواهی یه کم یاشاید خیلی سخت باشه.حالاکه دقیقتر و عقلانی ترفکرمیکنم میبینم بخاطر خودم حالم بدمیشه.چون ازدستش میدم و بازهم تنها میمونم.تواین قضیه مطمئنم.آره....اول بخاطرخودم.

پاسخ:
به نظر من هم ته تهش که بخوایم نظر نهایی بدیم، خودخواهی بر دیگر خواهی غلبه داره، چرا که طبیعت انسان بر خودخواهیه و عشق مجنونی و یک طرفه خیلی نادره. اما معمولا بیان این موضوع یه کم سخته. ممنون از شجاعتت.
بدون حرفی، یه کشیده ی نکشیده نثارش میکنم.
ولاغیر از یه بغل محکم که استخوناش خورد شه!

پاسخ:
کلا مهر و قهرت هر دو سبب ضایعات جسمیه هان!!!؟
۲۳ بهمن ۹۱ ، ۱۲:۲۰ زهره شاه حیدری
سلام بر کمش عزیز
واقعا خدانکنه انسان تو همچین حالتی گیربیفته

پاسخ:
آره. واقعا هم این شرایط بده و هم روبرو شدن انسان با خودش به صورت صریح و پوسکنده.
۲۳ بهمن ۹۱ ، ۱۲:۳۸ مردمان رباط
در هر سه سوال هر دو حالت مطرح شده درست است.حالت هایی که از سر دوست داشتن زیاده

۲۳ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۳۴ انیس الدوله
دیگه مرد چیه که بخواد همیشه پیشت باشه .همون بهتر که زن زیاد داره و کم کم میاد پیشم.از قدیم هم گفتند که دوری و دوستی

1.نگران اونم
2. از جا می پرم، نفس راحتی می کشم و ازش می پرسم معلومه کجایی؟ احتمالاَ کمی دعواش هم بکنم البته اگه در موقعیت پایین تر سنی قرار داشته باشه.(البته دعوایی که نشون دهنده دوست داشتنشه!!!!) نمی دونم چرا!؟!!
3. مطمئنا از اولیش!
4. خب نتیجه فالم چی میشه؟!!

در مورد هر سه سوال باید بگم یکی شل میکنم توی گوشش و مدت ها باش صحبت نمیکنم به خاطر بی مسئولیتیش.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی