روز زن؟
۱۸ اسفند ۱۳۹۱
الآن آخرین دقایق هشتم مارسه. هشتم مارسِ آخرین سال زندگی بشر. امروز قاعدتا باید همه چیز تو اوج خودش باشه. علم، تکنولوژی، جامعه، عدالت، سیاست،.... و لابد زن.
فعلا به علم و تکنولوژی و اخلاق و سیاست و عدالت و.... کاری ندارم چرا که امروز روز اونها نیست، روز زنه. روز بینالمللی زن.
نمیخوام صغرا و کبرا بچینم و مقاله بنویسم. فقط چندتا سوال ساده میپرسم. سوالاتی که اگر از خودمون نپرسیم و براشون پاسخ پیدا نکنیم روی دستمون میمونند و هر چی جلوتر بریم بیشتر و بیشتر آزارمون میدند. سوالاتی که ظاهرا بشر دوست نداره از خودش بپرسه. شاید هم منفعتطلبان و صاحباختیاران دنیا دوست ندارند مطرح بشه:
آیا در جهان امروز زن در جایگاهی که تمدن بشری ادعا میکنه قرار گرفته؟ آیا مبارزات زنان برای به دست آوردن حقوق پایمال شده در طول تاریخ، به نتیجه قابل قبولی رسیده؟ آیا زن به اندازهی قانعکننده، از ابزار بودن فاصله گرفته؟...
آیا تصور مرد از زن نسبت به گذشته تفاوت قابل توجهی کرده؟ آیا تصور زن از زن نسبت به گذشته بهبود قابل توجهی داشته؟
...
نه نه به خودتون زحمت ندید. لازم نیست سوالات اول رو شما جواب بدید چرا که جواب شما به اون سوالات درد چندانی از کسی دوا نمیکنه. شما فقط به سوالات مربوط به خودتون جواب بدید. یعنی دو سوال آخر. در واقع اگر تو دنیا هر کس فقط به سوالات مربوط به خودش پاسخ بده تمام مشکلات بشریت حله. مگر اصلاح جامعه چیزی جز اصلاح خوده؟
شما اگر دوست دارید قدمی در راه اصلاح جامعه بردارید از خودتون بپرسید همین الآن تصورتون از زن چیه؟ نگاهتون به زن چیه؟ تعریفتون از زن چیه؟...
"همانگونه که بر همگان واضح و مبرهن است زن به لحاظ شخصیت، یک انسان است و هیچ تفاوتی با مرد ندارد. امروزه تمدن بشری زن را از ابزار دست مرد بودن خارج کرده و به جایگاه واقعی او که همانا انسان بودن است رسانیده. امروزه زن دوشادوش مرد در جامعه حضور دارد و در تمام عرصههای فرهنگی و علمی و ورزشی و مدیریتی، سیطره مردسالاری را به چالش کشیده و..."
"زن در اسلام جایگاهی ویژه دارد. هزار و پانصد سال پیش دختران مایه ننگ جامعه بودند و زنده به گور میشدند. در آن روزگار زن به عنوان ابزاری برای تولید نسل و خدمتکار مرد دیده میشد و در شمار مایملک مرد. اما اسلام در آن برهه و با وجود سیطره مطلق مردسالاری، زن را به عنوان یک انسان به رسمیت شناخت و برای او حقوقی قایل شد که هنوز هم در پارهای از جوامع تادیه نشده است و..."
...
نه نه نه مقاله ننویسید. قرار نیست بهترین انشا رو انتخاب کنیم و جایزه بدیم. ایدهآلها و شعارها رو نگید. اینا رو همه بلدند. واقعیات رو بگید. شما در اولین برخورد با یک زن دقیقا چه چیزی در اون میبینید؟
انسانیت؟ یا جنسیت؟
طرز فکر؟ ایدهها؟ نوع نگاه؟
یا اندام؟ رنگ رژ؟ شکل ابرو؟ رنگ چشم؟ مدل لباس؟ طرز راه رفتن؟
توضیح غیر ضروری اینکه مخاطب این سوال فقط مردها نیستند. اتفاقا پاسخ زنها به این سوال خیلی مهمتره. چرا که به هر حال مرد مایله بر اساس منفعت خودش به دنیا نگاه کنه اما زنها چی؟ آیا زنها هم بر اساس منافع خودشون به زن نگاه میکنند؟ زن در مقام یک زن، در مقام مادر یک مرد، در مقام خواهر یک مرد، در مقام همسر یک مرد... زن در نقشهای مختلف چه نگاهی به همنوع خودش داره؟
پ.ن: دیروز پژوهشی دیدم با عنوان "کشتار تدریجی هویت زنان" که باعث نوشتن این پست شد. پیدا کردنش سخت نیست.
فعلا به علم و تکنولوژی و اخلاق و سیاست و عدالت و.... کاری ندارم چرا که امروز روز اونها نیست، روز زنه. روز بینالمللی زن.
نمیخوام صغرا و کبرا بچینم و مقاله بنویسم. فقط چندتا سوال ساده میپرسم. سوالاتی که اگر از خودمون نپرسیم و براشون پاسخ پیدا نکنیم روی دستمون میمونند و هر چی جلوتر بریم بیشتر و بیشتر آزارمون میدند. سوالاتی که ظاهرا بشر دوست نداره از خودش بپرسه. شاید هم منفعتطلبان و صاحباختیاران دنیا دوست ندارند مطرح بشه:
آیا در جهان امروز زن در جایگاهی که تمدن بشری ادعا میکنه قرار گرفته؟ آیا مبارزات زنان برای به دست آوردن حقوق پایمال شده در طول تاریخ، به نتیجه قابل قبولی رسیده؟ آیا زن به اندازهی قانعکننده، از ابزار بودن فاصله گرفته؟...
آیا تصور مرد از زن نسبت به گذشته تفاوت قابل توجهی کرده؟ آیا تصور زن از زن نسبت به گذشته بهبود قابل توجهی داشته؟
...
نه نه به خودتون زحمت ندید. لازم نیست سوالات اول رو شما جواب بدید چرا که جواب شما به اون سوالات درد چندانی از کسی دوا نمیکنه. شما فقط به سوالات مربوط به خودتون جواب بدید. یعنی دو سوال آخر. در واقع اگر تو دنیا هر کس فقط به سوالات مربوط به خودش پاسخ بده تمام مشکلات بشریت حله. مگر اصلاح جامعه چیزی جز اصلاح خوده؟
شما اگر دوست دارید قدمی در راه اصلاح جامعه بردارید از خودتون بپرسید همین الآن تصورتون از زن چیه؟ نگاهتون به زن چیه؟ تعریفتون از زن چیه؟...
"همانگونه که بر همگان واضح و مبرهن است زن به لحاظ شخصیت، یک انسان است و هیچ تفاوتی با مرد ندارد. امروزه تمدن بشری زن را از ابزار دست مرد بودن خارج کرده و به جایگاه واقعی او که همانا انسان بودن است رسانیده. امروزه زن دوشادوش مرد در جامعه حضور دارد و در تمام عرصههای فرهنگی و علمی و ورزشی و مدیریتی، سیطره مردسالاری را به چالش کشیده و..."
"زن در اسلام جایگاهی ویژه دارد. هزار و پانصد سال پیش دختران مایه ننگ جامعه بودند و زنده به گور میشدند. در آن روزگار زن به عنوان ابزاری برای تولید نسل و خدمتکار مرد دیده میشد و در شمار مایملک مرد. اما اسلام در آن برهه و با وجود سیطره مطلق مردسالاری، زن را به عنوان یک انسان به رسمیت شناخت و برای او حقوقی قایل شد که هنوز هم در پارهای از جوامع تادیه نشده است و..."
...
نه نه نه مقاله ننویسید. قرار نیست بهترین انشا رو انتخاب کنیم و جایزه بدیم. ایدهآلها و شعارها رو نگید. اینا رو همه بلدند. واقعیات رو بگید. شما در اولین برخورد با یک زن دقیقا چه چیزی در اون میبینید؟
انسانیت؟ یا جنسیت؟
طرز فکر؟ ایدهها؟ نوع نگاه؟
یا اندام؟ رنگ رژ؟ شکل ابرو؟ رنگ چشم؟ مدل لباس؟ طرز راه رفتن؟
توضیح غیر ضروری اینکه مخاطب این سوال فقط مردها نیستند. اتفاقا پاسخ زنها به این سوال خیلی مهمتره. چرا که به هر حال مرد مایله بر اساس منفعت خودش به دنیا نگاه کنه اما زنها چی؟ آیا زنها هم بر اساس منافع خودشون به زن نگاه میکنند؟ زن در مقام یک زن، در مقام مادر یک مرد، در مقام خواهر یک مرد، در مقام همسر یک مرد... زن در نقشهای مختلف چه نگاهی به همنوع خودش داره؟
پ.ن: دیروز پژوهشی دیدم با عنوان "کشتار تدریجی هویت زنان" که باعث نوشتن این پست شد. پیدا کردنش سخت نیست.
۹۱/۱۲/۱۸
از چند سال پیش هشت مارچ برای من روز جشن گرفتن و تبریک گفتن نبود. یکهو برام تبدیل شد به روزی که مثل بیشتر روزها و کمی بیشتر یادم بیاد زن بودن چه بار سنگینی بوده- هست روی شونه های زن ها و این که اگه خوشبین باشم و فکر کنم صد
سال عمر می کنم باز هم برابری بین زن و مرد ایرانی و کشورهای مشابه به عمر من قد نمی ده
امروز داشتم فکر می کردم به پیغام های مستقیم وغیر مستقیم* که می رن توی ناخودآگاه آدم ها. بعد فکر کردم برای خودم یک چارت درست کنم از پیغام های مربوط به جنسیتم از وقتی که یادم میاد. کاری که با کلاینت هام با هم می کنیم در مورد مسائل مختلف مثلا ترس، از دست دادن ها، تحقیرها وباقی چیزها
اولین چیزی که یادم اومد این بود که مامان همیشه اصرار داشت من دامن بپوشم و شلوار نپوشم. از وقتی بچه بودم تا همین اواخر. الان ول کرده چون کمی متحول شده و روی خودش کار کرده و چون من عصبانی می شم و دیگه عصبانیم رو قورت نمی دم فقط
قورباغه ام رو قورت میدم فوقش
دومیش این بود که باید درست می نشستم و درست رفتار می کردم و نمی دویدم و از درخت بالا نمی رفتم و کسی دودولش طلاست مال دختراس برام نمی خوند و عضو خصوصی ام مایه ی افتخار نبود و چیزی بود که باید خیلی خوب مخفی می شد در همه ی اوقات
.دیگه اینکه نمی تونستم جلوی همه واستم بشاشم شاشیدن امری بود مطلقا پشت درهای بسته