ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

چند روز پیش با دوستی صحبت می‌کردم. صحبت از مشکلی بود که براش پیش اومده بود و اذیتش می‌کرد. اواسط صحبت به شوخی گفتم:"چه می‌شه کرد؟ به حمدالله تو مملکت ما چیزی که فراوونه مشکل. هیچ وقت کمبودی در این زمینه نداریم."
خب روشنه که حرف من برای ابراز همدردی و دلداری بود اما صحبت که تموم شد این جمله توی ذهنم موند! انگار وقتی بیانش کردم از دهنم خارج نشده بود، برگشته بود و یه راست رفته بود توی سرم. توی سرم می‌چرخید و به گوشه گوشه مغزم سرک می‌کشید و گاهی که گذارش به پشت چشمام می‌افتاد یه دالی می‌کرد و می‌رفت...
کلافه‌م کرده بود. کمین کردم و تا دوباره اومد پشت چشمم، یقه‌شو گرفتم و تو چشاش زل زدم و گفتم"هان حرف حسابت چیه؟"
و ناگهان یادم افتاد بر آن پند کهن که... که...
نع، راستش هیچ پند کهنی یادم نیفتاد. همین‌جور رفتم تو فکر که چرا ما عادت کردیم وضع خودمون رو بد بدونیم؟ واقعا به عنوان یکی از این هفت و خورده‌ای میلیارد، وضعیت ما کجای نموداره که این‌قدر احساس بدبختی داریم؟
شب عیدی نمی‌خوام آمار و ارقام بالا و پایین کنم و ثابت کنم ما از متوسط جهانی بالاتریم. اینو دیگه همه می‌دونند. کجا بود خوندم اگر سقفی بالای سر دارید و نانی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن، جزو بیست و پنج درصد ثروتمندان جهانید؟
خب این یعنی در میان ابنای بشر، یه چیزی بیش از حقمون از کره زمین گرفتیم. یعنی اگر قرار بود منابع زمین رو عادلانه تقسیم کنند و به هر کس به اندازه‌ی بهره‌وری و زحمتش بدند، قطعا وضع ما بدتر از الآن بود. اما چرا این‌قدر احساس بدبختی داریم؟ چرا این‌قدر احساس نرسیدن به حقوقمون داریم؟
تو این دم دمای عید نمی‌خوام وارد مسایل رسانه و سیاست‌های سردمداران دنیا بشم و دلیل این احساس رو بررسی کنم بلکه تو یه جمله می‌گم این"احساس" تحمیلیه و نسبی. این احساس اصالت نداره. این احساس رو خودمون ساختیم. یا برامون ساختند و خودمون تسلیمش شدیم.
شاید اگر هنوز برق اختراع نشده بود، هیچ احساس بدبختی نداشتیم. شاید اگه هنوز تلوزیون و ماهواره و اینترنت اختراع نشده بود، احساس عقب بودن از دنیا نداشتیم و سال تحویلی دور سفره هفت سین نشسته بودیم و داشتیم به چشمای بابا بزرگ نگاه می‌کردیم...
اما چه کنیم که هم برق اختراع شده و هم خیلی چیزای دیگه. و متاسفانه ما نتونستیم خودمون رو با این اختراعات وفق بدیم. اولین چیزی که این اختراعات ازمون گرفتند فردیت و هویت محلی و شخصیمون بوده. و اولین چیزی هم که بهمون دادند مقایسه با دیگران بوده. اون هم یه مقایسه نصفه نیمه و مونتاژی، نه کامل و همه‌جانبه. و همین اساس احساس بدبختی امروزمون شده.
متاسفانه این‌قدر که تو رسانه‌ها، زیبایی‌ها و خوشی‌ها و امکانات قسمتی از مردم دنیا رو می‌بینیم، بدبختی‌ها و غم‌ها و زحمت‌های کل دنیا رو نمی‌بینیم. تو دنیا بسیارند بی‌سرپناه‌ها، بسیارند گرسنه‌ها، بسیارند بدبخت‌ها و حتی تو همون کشورهای خوشبخت، بسیارند کسانی که از کله سحر تا بوق سگ به سختی کار می‌کنند تا بتونند تو اون چرخه زنده بمونند و اگر ذره‌ای از کارشون بزنند، بدون هیچ تعارفی از کار اخراج می‌شند و نمی‌تونند اقساط خونه و ماشین و زندیگیشون رو بدند و همه چیشون باد هوا می‌شه...
...
وه وه وه سر خودم رفت از این حرفا شما که حق دارید. پیر شدم و پر چونه.. نه؟
...
آقا جان اصلا همه این حرفایی که زدم حرف مفت خوبه؟ اصلا ما بدبخت‌ترین مردم عالم. ما خاک‌برسرترین ملت جهان... خدایی، با تکرار جمله‌ی "آه من بسیار بدبختم" مشکلی از مشکلاتمون حل می‌شه؟ ارزش ریالمون بالا می‌ره؟ برنجمون ارزون می‌شه؟ آزادی ازمون شره می‌کنه؟...
نه نه اشتباه نکنید. نمی‌گم مشکلی نیست. حتی نمی‌گم مشکلات کمه. نه. من می‌گم قربون دهن اون رفیقم که می‌گفت:"وقتی مشکلات بنا ندارند با من بسازند من باشون می‌سازم."
خدایی، پیغمبری، چرا همین شصت هفتاد سالی که قراره زنده باشیم رو با استرس و منفی‌نگری و احساس بدبختی برای خودمون و اطرافیانمون زندان می‌کنیم؟ چرا حرفامون همش دور و بر قیمت دور می‌زنه؟ دور و بر خریدامون دور می‌زنه؟ دور و بر تورم و اقتصاد و سیاست و آزادی و... دور می‌زنه؟ هان؟ چرا؟ واقعا حرف دیگه‌ای برای زدن نیست؟
...
محض رضای خدا بیاید آخر سالی یه نگاه دوباره به خودمون بندازیم و داشته‌ها و نداشته‌هامون رو جمع جبری بزنیم ببینیم حاصل چیه؟ ببینیم بالاخره مغبونیم یا مسدود(سود دیده!)؟ و اگه مغبونیم خودمون چهقدر در این غبن مقصریم؟ و برنامه‌ای بریزیم تا این غبن کمتر و کمتر بشه.
محض رضای خدا بیاید این عید یه کم خودمونو جمع و جور کنیم و از این احساس بدبختی کم کنیم. یه کم احساس خوشبختی و شادی داشته باشیم. باور کنید "احساس" چیزی بیرون از انسان نیست.
محض رضای خدا بیاید این عید هر جا رفتیم ابتکار عملو به دست بگیریم و موضوعات قشنگ و لذت‌بخش برای صحبت پیدا کنیم. بشینیم اسم فامیل بازی کنیم. گل یا پوچ، تخته، شطرنج. اصلا جهنم درک فیلتر، سه تا پایه پیدا کنیم و حکم و روک بزنیم.(دوست عزیز فیلترچی تو هم محض رضای خدا به خاطر این دو کلمه این‌جا رو نترکون. جان من حکم و روک زدن بهتر از نشستن و حرفای مایوسانه زدن و غیبت کردن نیست؟)
اصلا گیرم اطرافیان مجال ندادند دور دست ما بیفته و جمع رو شاد کنیم. گیرم زور بقیه به ما چربید و افتادند تو قیمت سکه و دلار. اشکالی نداره حالا که اونا با ما کنار نمی‌یاند ما با اونا کنار بیایم. همت کنیم و بلند شیم بریم تو باغ، یا تو حیاط، یا حتی تو خیابون. یه نگاهی به طبیعت بکنیم. یه نگاهی به آدم‌ها بکنیم. اصلا بریم تو عرفان شخصی خودمون غرق شیم. دست کم خودمون رو از آسیب این منفی‌بافی‌ها و احساس بدبختی‌های آه و افسوس‌زا خلاص کنیم بره پی کارش...
...
 الآن که دارم می‌نویسم ساعت حدود پنجه و هنوز صدای ترقه نشنیدم. احتمال میدم یکی دو ساعت دیگه چارتا تق و توق سیگارت بشنوم. خدا رو شکر می‌کنم که الآن تو تهرون نیستم مخم بترکه از انفجار نارنجک و بمب و آرپی‌جی‌هفت و کاتیوشای بچه‌های تخس و سرتق اون‌جا. همین خودش یه دلخوشی قشنگه. نیست؟
دم این نوجوونای خونسار گرم که دست بالای خلافشون چارتا تق و توق بی‌خطره و با همین هم حالشونو می‌کنند و چارشنبه سوریشون رو در می‌کنند...
دم شما هم گرم و عیدتون مبارک. امیدوارم سال خوب و قشنگی برای خودتون بسازید.
حالا که منو بابا بزرگ این‌جا می‌دونید لابد عیدی هم می‌خواید. چشم، به عنوان عیدی همتونو از دور می‌‌بوسم. به قول لاادری:
دزدی بوسه عجب دزدی پُر منفعتی‌ست
 که اگر بازستانند دو چندان گردد



پ.ن:
همیشه سعی کردم کسی رو از خودم نرنجونم و اگر این‌جا چنین اتفاقی افتاده مطمئن باشید ناخواسته بوده. اگه تا سال دیگه ما رو ندیدید حلالمون کنید و اگر هم دیدید باز هم حلال کنید. کلا حلال کنید حلال کردن خوبه...

پ.ن‌تر: حالا اگه ترقی به تورقی خورد و من مردم راه نیفتید اینور و انور جار بزنید مرحوم خبر داشت می‌خواد بمیره‌، حلالیت می‌طلبیدها! نه بابا دیدم آخر سالی دل‌ها رحیم‌تره گفتم اگر کسی ازم دلخوره عذرخواهیمو بپذیره. عمرا نه از مرگم خبر دارم و نه قصد مردن دارم. فعلا جناب عزراعیل بذارند عیدمون مبارک باشه، مسافرتمون رو بریم و برکه گشتیم ایشالله سر فرصت خدمتشون خواهیم بود. فرصت برای مردن بسیار است...


دستتو تو دماغت نکن بچه، زشته...




۹۱/۱۲/۲۹
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۱۲)

سلام

سالی پر از مثبت اندیشی ودور از معضلات اقتصادی وسراسر آرامش خاطر رو براتون ارزومندم.

دلم میخواد پر چونگی کنم وادای ادمهای پیر رو در بیارم اما باور کنید نمیتونم (از درد)

خیلی دلم میخواد دستمو تو دماغم کنم اما امان وصد امان.....................

اووووووووووووووووووووووووه چه روده درازی ماشاا... دارم میرم بیرون حتماَ میام با حوصله میخونمش.. فعلا هیچیشو نخوندم که نفله نشه!!

میدونید بیشتر غر غر کردن های ما سر این نیست که چرا مثلا ما مثل امریکا نیستیم یا نروژ و استرالیا.میدونید موضوع اینه این مملکت اگه درست حسابی اداره بشه بهشت میشه. دل ادم میسوزه امارات، ترکیه ، سنگاپور، مالزی با هیچی شدن این ما با اینهمه ثروت اینجاییم. بگذریم به نظر منم امسال سر و صدای ترقه خیلی کمتر بود انگار یه جورایی هم فرهنگ سازی رسانه ها موثر بوده هم مردم بیشتر به حقوق دیگران اهمیت می دند.
کلا حال کردم روز آخر سالی تو این اینترنت خلوت یه پست درست حسابی و پروپیمون خوندم. سال خوبی رو براتون آرزومندم. بعد یعنی قراره تا اخر عید چراغ اینجا خاموش باشه. حوصلمون سر میره بابا.

۲۹ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۷ مهدی حاجی زکی
انگار وقتی به قول خسرو روده درازی میکنی جذاب تر می شی
آدم بیشتر دلش می خواد بخوندت
حرفات مث همیشه قشنگ بود
بیشتر از همه این آخر سالی یادم دادی به سادگی ببخشم و بی خودی غُرغُر نکنم
هرچند که بیشتر غُرولوندهای من برای خودم نبوده اصلا حالا که فکر می کنم یک دهمش هم برای خودم نبوده
اما با این اوصاف حس می کنم یه انرژی مثبت بهم دادی این دم آخری دمت گرم
از همین الان عیدت مبارک عزیزم
مراقب خوبیهات خیلی خیلی باش

هرچند پست زیبایی بود ولی چون هیچ مبنای علمی نداشت و برداشت کلی خودت بود از پرداختن به جزییات و مقایسه های آماری این آخر سالی صرفه نظر می کنم، باشه طلبت.

عیدت بسیار مبارک و سالی پر از نوشته‌های دلنشین مثل همین داشته باشی.

پاسخ:
عید شما هم مبارک. خوشحالم که هستید...
سلامی دوباره! تازه از چارشنبه سوری برگشتیم!! جاتون خالی! امیدوارم که روتون سرخ تر از آتیش و روی آتیش زرد تر از دیم شما باشه!
موضوع خوبی رو مطرح کردی. امروزه بد و بیراه گفتن به زمین و زمون نقل محافل ماها شده و اگه چاشنی جوگیری هم بهش اضافه بشه که دیگه نمی شه جلوش رو گرفت. کافیه تو یه جمع یه موضوعی رو مطرح کنی، بعضی ها نمیدونم رو حساب جوگیریه، حس کارشناسیه یا یه چیز دیگه که حتماً باید اظهار نظرهای گنده گنده کنند و به ویژه همش طلبکار هم باشند. خوب از طرفی هم نباید از مسائل روز جامعه غافل شد. شاید ساختن، فرستادن و یا خوندن جوکهای تازه ساز! مربوطه و یه شکم سیر خندیدن باعث بشه که به مشکلات بخندیم و اونهارو از خودمون دور کنیم. اما نه! خیلی ها توی این عیدی اونقدر مشکل دارند که مجالی برای شاد بودن و شاد زیستن ندارند. واسه همشون دعا می کنم...سال نو مبارک


این گله رو یادم رفته بود! شرمنده!!دهاقین

سلام با عرض عذر خواهی آپ قبلی اشتباه بود حالا درست شد چون که توی بروز شده های لینکاتون رفته بودم لازم دونستم عذر خواهی کنم ببخشید آپ رو درستش کردم
آپم با آخرین آپ 91

پاسخ:
همین الان میام
۰۱ فروردين ۹۲ ، ۰۵:۰۴ عبدالحمید حقی
اومحل به مون بیداژه اون شعرم اندی بلند به که تا وسطژد ورخوند...هلا گه ایزن گنا مون عصل ورمنخوند....خخخخخ




زکوی یار میاید نسیم باد نوروزی.....

به هر زوری به خو ورمخوند ولی خیلی زیاد به من خو حالش نداران وانویسان .هرچی بدونوات راستو.

درووم بوات ورمخوند

پاسخ:
چونو دورو پس؟
اینجا الان سال نو شده!توی دنیای واقعی،که خدا میدونه چقدر واقعیه!
نبودم ، دیر اومدنمو ببخش!

به قول یه روانشناس که اسمش سخت بود:خوشبختی یا بدبختی آدما هیچ ربطی به موقعیت یا امکاناتی که در اختیارشونه نداره و فقط طرز فکر آدما میتونه اونا رو خوشبخت یا بدبخت کنه!


و واقعا چرا همیشه رسانه واسه ما انقدر مرجعیت داره و بی چون و چرا حرفاشو قبول میکنیم؟
هرچی که بخوایم بگیم خیلی درسته میگیم تلوزیون گفته؟یعنی تلوزیون یه چیزی فراتر از هوش و امیال و اغراض بشریه؟اونم تو این دوره زمونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عیدت مبارک خا دیر گنا ولی ایشالام سال خبی دار به!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی