زیر سبیل سلحشور!
برای اولین بار که"یوسف پیامبر" را دیدم. شگفتزده شدم. و هر بار که میبینم باز هم شگفتزده میشوم! کلا خیلی اهل شگفتزدگی هستم! اصلا از شگفتزدگی خوشم میآید. حتی دختر هفتسالهام هم میداند. گاهی میگوید:"بابا بیا تا مامان رفت استخر، خونه رو خوب ِ خوب مرتب کنیم تا شگفتزده شه." یک بار هم برای آنکه مرا شگفتزده کند، موهای عروسک بیستهزارتومانی ِ جدیدش را با قیچی کوتاه کرد و تمام دست و پای عروسک(و حتی لپهایش) را با لاک ِ اکلیلی ِ بنفش پوشاند و به خانه که آمدم، با همان عروسک بینوا به پیشوازم آمد! حتما میتوانید تصور کنید که چهقدر شگفتزده شدم!
خلاصه اینکه شگفتزدگی یا همان سورپرایز خیلی چیز خوبی میباشد! همهی ابناء بشر به دنبال راهکاری برای شگفتزده کردن دوستانشان هستند و برای رسیدن به روزهایی مثل ولنتاین یا تولد همسرشان لحظهشماری میکنند. اصولا روانشناسان معتقدند...
اِ من که نمیخواستم دربارهی روانشناسی ِ"سورپرایزاسیون" حرف بزنم! اصلا میخواستم چه بگویم!؟...
آهان یادم آمد؛"یوسف پیامبر."
حضور انورتان عارضم که در بزرگترین و دینیترین سریال جهان(این را کارگردان سریال گفته!)، فیلمسازِ دینی، متعهد و ارزشی ما جناب آقای سلحشور، زیر ِچانه و گردن زنان بازیگر را از حجاب معاف فرمودهاند. در بسیاری از صحنهها، زیر ِچانه و گردن زلیخا و سایر زنان دربار مصر پیداست. البته به جز این، برجستگیهای بدن و آرایش و پیرایش و زینت صورت و دست هم از این تهاجم فرهنگی در امان نمانده. مثلا... نه مثالش را نمیگویم؛ اینجا دختران و پسران جوان و خانوادهها رفت و آمد میکنند و ممکن است بیان جزییات این موضوع حمل بر بیادبی شده و یا حتی بدآموزی داشته باشد. اصلا چیز مهمی هم نیست، اگر خودتان خوب نگاه کنید همه چیز(!) را میبینید!
خلاصه اولین سوالی که برایم پیشآمد این بود که مگر در حجاب فرقی بین موی سر و پوست گردن وجود دارد؟ چرا موهای زنان یا پوشیدهاند یا مصنوعی ولی گردنهایشان پیداست؟ بعید میدانستم آقای سلحشور به این مسایل متعهد نباشند و احتمال دادم که فقرفقهی از بنده است. رفتم و حکم حجاب را در چند رساله نگاه کردم. حتی برای فهمیدن جزییات با یکی دو روحانی هم مشورت کردم.
حکم حجاب در همهی رسالهها یکسان بود:"حجاب عبارت است از پوشاندن همهی بدن و برجستگیهای آن به جز گردی صورت و دستان تا مچ. آن هم مشروط بر اینکه هیچ زینتی در این دو بخش نباشد. تعریف زینت هم عبارت است از هر نوع آرایش و پیرایش و طلا و جواهر و بدل!(برخی علما مانند امام حلقهی نامزدی را مستثنی کردهاند)".
البته میدانم حجابی که در عرف جاری است و نظام هم آن را پذیرفته و با آن برخورد خاصی ندارد، با آن حجابی که در رسالهها مطرح شده تفاوت زیادی دارد. حتی میدانم که بحثهای جدیدی دربارهی حجاب مطرح شده و سرو و صدای زیادی به پا کرده(از جمله نظر آقای کدیور دربارهی قانون اجباری بودن حجاب و یا نظر تشکیکی آقای قابل دربارهی شمول موی سر و گردن در حجاب) اما اینها مسایلی تخصصی است که نظر اهل نظر را میطلبد و بهتر است من در این فقرات نظر ندهم. من فقط میدانم که قوانین صدا و سیما در این زمینه روشن است.
در صدا و سیما دستور این است که بازیگران زن باید با حجاب اسلامی در سریالها ظاهر شوند. حتی با مانتو و روسری به تختخواب بروند(بسیار دیدهاید که خانم خانه با مانتو و روسری از اتاق خواب خارج شده و خمیازهای میکشد و میگوید:" وای ساعت هشته ادارم دیر شد" و به سمت دستشویی میدود.) پس چرا کارگردان این سریال که خود و چند فیلمساز انگشتشمار را در دایرهی فیلمساز دینی میداند، در این سریال حکم حجاب را نادیده گرفته؟
کسانی که با فیلمسازی آشنا نیستند شاید بگویند:"از دستشان دررفته" اما شما یقینا میدانید که اینها مسایلی نیست که از دست گروه فیلمسازی دربرود؛ در یک فریم از تصویر، تمام جزییات با دقت مورد توجه قرار میگیرند و چنین موضوعی آنقدر تابلو هست که دیده شود. پس مسئله چیست؟
اگر فکر میکنید من میدانم مسئله چیست، سخت در اشتباهید. من نمیدانم مسئله چیست اما این را میدانم که روح جامعه، مطلقگراترین آدمها را هم به نسبینگری میکشاند. نسبینگری و عرفینگری در امتداد هم هستند. انسانی که در یک جامعه زندگی میکند لاجرم به دنبال هنجارها و رفتارهای آن جامعه کشیده میشود.
حجاب در عرف جامعهی ما با احکام رسالهها تطبیق کامل ندارد پس طبیعی است که فیلمسازی متعهد مثل آقای سلحشور هم با تساهل و تسامح به آن نگاه کند و گوشهی گردن زلیخا را زیر سبیلی رد کند. اگر فیلم بیست سال گذشتهی جامعه را با دور تند نگاه کنیم میبینیم که حدود و مرزهای حجاب چهقدر تغییر کردهاند. در همین خوانسار خودمان که یکی از سنتیترین جوامع است این تغییر به وضوح مشاهده میشود. مثلا ده سال پیش محال بود زنی با مانتو و شلوار در خیابان دیدهشود اما الآن مغازهها و شرکتها پر از فروشندگان و کارمندان خانم است. پس نتیجه میگیریم که روح جامعه بدون درنظر گرفتن خوشآمد و بدآمد ما کار خودش را میکند و به پیش میرود.
البته ناگفته پیداست که در شکلگیری این روح و هنجارهایش، مسایل زیادی دخیلند که بحث زیادی میطلبند اما متاسفانه در این پست بیش از هزار کلمه حرف زدهام و این خیلی بیشتر از کوپن هر پستم است. کوپن هر پست من حدود هفتصد کلمه است. پس باقی بقای عمرتان!