جستاری در باب "...نما" و "بهاصطلاح..."
شنیدید وقتی تماشاگرای فوتبال، نسوان سببی و نسبی داور و یا بچههای تیم مقابل رو مورد عنایت قرار میدند بهشون میگند "تماشاگرنما"؟ شنیدید وقتی استاد دانشگاهی کار خطایی میکنه میگند "به اصطلاح استاد"؟ یا وقتی خبرنگاری خبر دروغی مخابره میکنه بهش میگند"خبرنگارنما" یا "به اصطلاح خبرنگار"؟ یا وقتی کمش چرندی مینویسه میگند"به اصطلاح کمش"؟
به نظر من وقتی میگیم تماشاگرنما یعنی برای تماشاگر یه شاخصههای خاص مد نظر داریم و هر کس فاقد اونها باشه رو از دایره تماشگری خارج میکنیم. یعنی ایشون تماشاگر نیست بلکه به لباس تماشاگران دراومده. در واقع برای تماشاگری و یا مشاغل و مناصب مختلف، حدی از تقدس قائلیم. اما به نظر من چنین نگاهی نمیتونه صحیح باشه.
به نظر من کسی که برای دیدن مسابقه وارد استادیوم میشه به تمام معنا شایسته اطلاق واژه تماشاگره و نمیشه چون خطایی کرد این رو ازش دریغ کنیم. در واقع تماشاگر تماشاگره حالا میخواد شئون اخلاقی حاکم بر جامعه رو رعایت بکنه یا نکنه. به این ترتیب ما تماشاگر منضبط داریم و تماشاگر نامنضبط. تماشاگر مودب داریم و تماشاگر بیمودب. تماشاگر علاقمند به ناموس داور داریم و تماشاگر ناعلاقمند....
به همین ترتیب معلم خوب داریم و معلم بد. استاد دانشگاه با سواد داریم و استاد دانشگاه بیسواد. راننده تاکسی خوب داریم و راننده تاکسی بد....
به نظر من آدما خصوصیات شخصیشون رو به شغلشون میبرند و نتیجه میشه ترکیبی از اون شغل و خصوصیات شخصی اون آدم.
اما تو سایر مثالها مثلا یه نفر نمیاد زندگیشون بزاره ادای پزشکای بدو در بیاره که! واقعا پزشک بدیه.
اما اینکه بتونیم اون لحظه شخصیت فرد و از شغلش تفکیک کنیم و صفات شخصیشو به شغلش ربط ندیم خیلی خوبه.
من قبول ندارم که میگن همه ... پدر سوخته اند!
نه اگه عینک بدبینی مونو برداریم میتونیم خوباشونم ببینیم.اینکه بعضیا با سو استفاده از جایگاهشون خلاف میکنن ، دلیل بر خلاف کار بودن اون شغل و جایگاه نیست.
ولی خب کلا صدا و سیما عادت داره دنیا رو از عینک خودش ببینه .