ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

عقاید النسا

۱۰ آبان ۱۳۸۸

دانلود

در بیان اقسام محرم و نا‌محرم:
کسانی که نا‌محرمند؛ اول عمامه به‌سر؛ اگرچه کوچک و کمتر از پانزده سال باشد. ولی عمامه هر چه بزرگ‌تر باشد، صاحب آن بیشتر نا‌محرم است. و طالبان علم در هر لباسی باشند.
دیگر، علما و پیش‌نمازان و خدام مساجد و روضه‌خوان و واعظ و تاجر و کسانی که به حج رفته‌باشند.
دیگر، موذن.
و واجب است این چند طایفه اگر محرم نَسَبی هم هستند، مانند شوهر یا پسر خود و عمو یا پسر برادر و پسر خواهر و دایی و حتی شوهر خود، زن از آن‌ها بگریزد و اجتناب نماید و الا گناه کرده است.

اما آنانی که محرمند؛ یهودی یراق‌فروش، سبزی‌فروش، زردک‌فروش، بزاز، پنبه عوض‌کن، طبیب، رمال، دعا‌نویس، جادوگر، مطرب، نقاره‌چی، سرنا‌چی، عمله، کلاه‌به‌سر، گلوبندفروش.
و دده بزم‌آرا فرماید که اگر یهودی یراق‌فروش باشد و اتفاقا او دعا‌نویس هم باشد، به اندازه‌ای محرم است که تا هم فیها خالدون! و اجتناب از او فعل حرام و جزء گناهان کبیره می‌باشد. بلکه این مرد اگر به خانه وارد شود باید احترامات او را به‌جا و حاجتش را برآورد.

در آستانه‌ی نوجوانی کم کم با مفهوم خرافات آشنا شدم. یادم هست آن روزها وقتی می‌خواستند یک خرافه را معرفی کنند فورا می‌گفتند:« اینو تو کتاب کلثوم ننه نوشته.» و به دلیل شنیدن متواتر این جمله، فکر کردم واقعا کتابی به نام کلثوم ننه وجود دارد و منبع اصلی این خرافات است.
بعدها که بزرگ‌تر شدم مطمئن شدم  چنین کتابی وجود ندارد و فیلسوفانه فکر کردم این هم ضرب‌المثلی برای معرفی خرافات است. اما چند سال پیش شنیدم این کتاب وجود دارد و آن اطمینان جوانی هم مثل دیگر چیز‌های جوانی، بوی قرمه‌سبزی می‌دهد!
خلاصه چند جا پرس و جو کردم و یقین پیدا کردم "کلثوم ننه" وجود دارد اما اثری از آن پیدا نکردم. یک روز بی‌کار و بی‌عار مشغول نت‌گردی بودم که به ذهنم زد "کلثوم ننه" را سرچ کنم. چندتا از نتایج جستجو بی‌ربط بود اما یکی از آدرس‌ها مستقیم زد توی خال و کتاب مستطاب "عقاید‌النسا" را جلویم بازکرد. شاخ‌هایم وقتی از تعجب درآمد که دیدم نویسنده‌اش آقا‌جمال خوانساری است! سورپرایز از این بالاتر نمی‌شد؛ کتابی که وجودش از اساس زیر سوال بود، نه‌تنها وجود دارد، بلکه مال یکی از هم‌شهریان من است. مال کسی که شاید در کوچه‌محل‌هایی که من شلنگ‌تخته انداخته‌ام نفس کشیده است! و همین کافی بود تا فی‌المجلس آن را بخوانم. در کل کتاب روح متلک‌گو و طناز خونساری۱ موج می‌زد و با این کتاب بود که فهمیدم ما خونساری‌ها، ژنتیکی استعاری و تیکه‌پرانیم.

احتمالا شما می‌دانید این کتاب وجود دارد و نوشته‌ی آقا جمال است. حتی شاید آن را خوانده باشید اما اگر نخوانده‌اید دانلود کنید و بخوانید؛ پر بی‌فایده نیست!
این هم بخشی از مقدمه‌ی خانم شاکری برای چاپ جدید کتاب است. من با قسمت‌هایی از آن موافقم. بد نیست آن را هم بخوانید! 

 

۱ - کلمه‌ی "خوانسار" در دهانم خوب نمی‌چرخد و غریبه است. اجازه بدهید از این به بعد بگویم "خونسار"!

 

 

۸۸/۰۸/۱۰
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۱۶)

مثل همیشه شیرین و جذاب
مگه ندیدی تا حالا تو هر مجلسی اول حاشیه میرند؟!
من هنوز وارد اصل مطلب نشدم


پاسخ:
چه خوب! پس صبر می‌کنم.
سلام
اگه حمل بر خودستایی نباشه من چندین ساله که این کتابو میشناسم.
بابام همیشه از این کتاب حرف می زد و همیشه دنبال به دست آوردنش بود.
تا اینکه دو سال پیش تونستم از اینترنت دانلودش کنم. آقا کمال و آقا جمال خوانساری هم دو تا از علمای بزرگ خونسار بودند. چند سال پیش هم (در زمان وزارت آقای مهاجرانی)کنگره سراسری بزرگداشت این دو عالم در خونسار و قم برگزار شد که خیلی هم کنگره با شکوهی بود....
حتی قرار بود از تندیس از این دو بزرگوار در میادین شهر پرده برداری بشه ولی با مخالفت عده ای ... بگذریم.
موفق باشید.
سلام
الن دانشگاهم و نمیتونم این مطلب رو استفاده کنم اما به موقش از ش استفاده خواهم کرد.لحظه شماری میکنم که برگردم خونه.
شادز ی
سلام مطلب قشنگی بود
این کتاب را تابستان در کتابخانه فاضل خواندم
این کتاب یکی از منابع مورد استفاده صادق هدایت هم بود .
سلام!!!!!ا خیلی باحالی!!!! از اینکه یه خونساریه باحال دیگه میبینم خوشحالم!!!!

پاسخ:
ممنون اما نگفتی باحالای قبلی کیا هستند؟
رضا
سلام
به من سر بزن
ممنون
mage moheme kia hastan bahalaye ghabi????mohem ine ke hastan:D

pisham bia bazam:d moshtari shodim ma niz:d
سلام
لازم شد منم این کتاب رو بخونم
مشتاق شدم بسیاررررررررررر
باسلام. با مطلبی مهم و حساس به روزم . حتماً‌بخونید و نظر بدید.
آنگاه که از حرفهای سربه ابتذال فرود آورده هم کاری ساخته نیست
باید سکوت کرد
"سکوت بسی بهتر از من سخن میگوید."
ممنون که یه مهمان رو چند روزی در جمع وبلاگنویسان خوانساری پذیرفتید.

پاسخ:
!!!
سلام
من هم این کتاب رو در کتابخانه امامزداه احمد(ع) دیده بودم و کلی بهش خندیده بودم
هر چند خنده ای تلخ که خرافات چه نفوذی در بین مردم ما داشته و هنگامی که کتاب خاطرات حاج سیاح را خواندم که سفرنامه تاجری به همین نام در دوران قاجار بود دیدم که چنین خرافاتی به واقع میان مردم شایع بوده
به هر حال مانند همیشه جالب بود
سلام کتاب را دانلود کردم وخواندم
شگفتا!!!!!!!!! واقعا حالا میفهمم درگذشته برای اینکه کاری کنند که زنها سرشون تو لاک خودشون باشه و زیاد به کار مردها سرک نکشند چه چیزها به خوردشون می دادند واقعا متاسفم خیلی خنده دار بود البته گریه دار هم بود
عالیه ممنوووووووووووون

پاسخ:
خواهش میکنم
کلثوم ننه رو قبلا خوندم!
جالب اینجاست که همین محرم بودن عمو سبزی فروش و بقالی و امثالهم به طور ناخداگاه تو ذهن خیلی از خانومها جا خوش کرده، یا همین نامحرم تر بودن آخوندا

ولی یه جاهاییش هم آموزنده بود مثلا نحوه دک کردن فامیل شوهر وقتی زیاد خونتون موندن

پاسخ:
در مورد محرمیت هم ساز و کارهای اجتماعی بیشتر موثر بودند تا احکام دینی. دین عرفی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی