ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

یاد ایامی که ...

۳ خرداد ۱۳۸۹

شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز توجه فرمایید، خونین‌شهر، شهر خون، آزاد شد.

 کسانی که خودشان این جمله را با مارش عملیات از رادیو شنیدند خوب درک می‌کنند چه حسی داشت آن روزها. افسوس که این حس گم شده. مستندهای جنگ را که می‌بینم احساس می‌کنم صدها سال از آن فضا دور شده‌ام. آدم‌هایی را که روزی در کنارم زندگی می‌کردند، دیگر نمی‌شناسم. احساس می‌کنم واقعی نیستند. احساس می‌کنم فیلم سینمایی است نه مستند.
چه طور شد که آدم آرمانی آن روز را دیگر نمی‌شناسم؟ آن آدم‌ها که در تاریخ فیکس شدند پس چه چیز عوض شد؟ 



۸۹/۰۳/۰۳
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۱۲)

این جمله رو که ما خودمون نشنیدیم. پس ما نمیتونیم درک کنیم
اماپیرمردهایی مثل شما خوب اونو درک میکنند

پاسخ:
البته می‌تونید به حسش نزدیک شید اگه یه کم بگردید.
یعنی داژدین هاما جوونا که حالا بومیمین ری کار آدمای خبی نیمین؟؟؟...

پاسخ:
اختیار داردین، هما خا عس آدم نیمین!
حقیقت این است که آن روزهای تلخ و شیرین که مال همه بود را برخی برای خود مصادره کردند. آدم ارمانی شما در پستوی آرشیو صدا و سیما گم شده است! آدم آرمانی شما شهید شده است! آدم ارمانی شما گمنام است!

پاسخ:
واقعا
سلام
اینجاست که باید گفت: کجایند مردان بی ادعا؟
سلام
کمش جان هرچی کمش خبو
زوندین که چی شی داژان ؟
ادی بی دش تی یگ فکری بخچه دایی جان بکرمین دارو جوونیژ اشو

پاسخ:
شما آسین بالا خوس ری من جی حساب واکر
۰۴ خرداد ۸۹ ، ۰۸:۴۹ عبدالحمید حقی
چه گویم که ناگفتنش بهتر است

پاسخ:
شرمنده موافق نیستم، به نظر من گفتنش بهتر
شما حتما می تونید جواب پست امروز بنده را بدهید .
بخوانید ولذت ببرید .

پاسخ:
خوندم و رودل کردم. این همه کلمه‌ی قلنبه سلمبه رو از کجا آوردی!؟
جناب کمش آدم آرمانی وجود ندارد. این آدمها همه مثل ما آدم معمولی بودند .خوبیهایی داشته اند و بدیهایی. انها را ادمهای ارمانی به ما نشان داده اند تا ما نتوانیم نزدیکشان شویم و بکوبندشان توی سرمان برای منافع خودشان از نامشان استفاده کنند. تا قدرتشان قدسیتر و غیر قابل شکستتر به نظر بیاید. روزی بود روزگاری بود انقلاب شده بود جوانهای پاکنهادی فکر کردند که اره خود پیغمبر دارد دستور میدهد فقط توی گوششان مرگ بر امریکا و مرگ بر صدام کرده بودند و قدس و کربلا. از پشت پرده کثیف سیاست هیچ خبر نداشتند. نه میدانستند توی زندانهای نظامی که برایش میجنگد چه میگذرد نه میدانستند سلاحهایشان از همین امریکا و اسرائیل پدر سوخته تامین میشود که سلاحهای دشمنانشان هم از همین راه تامین میشد. نه میدانستند که همان امریکای شیطان بزرگ گاهی به اینها اطلاعات میدهد گاهی به عراق و هردویشان بازیچه دست شده اند و به برادر کشی افتاده اند. همشان مثل ما بودند جوانهای این مملکت که دلشان میخواست کشورشان سربلند باشد. ان روز فکر میکردند که سربلندیش با خون انها بدست می اید .
مدتی به دلایلی خیلی روی بچه های جنگ و شخصیتشان مطالعه میکردم همان وقت بود که فهمیدم با هم برادریم و انها از اسمان نیامده بودند.
بگذریم شاید پست بعدیم نظرتان درباره سفر را تغییر دهد.

۰۵ خرداد ۸۹ ، ۱۴:۴۸ عبدالحمید حقی
سلام
اومدم تازه تر ندیدم
۰۶ خرداد ۸۹ ، ۱۳:۳۸ عبدالحمید حقی
بازم تازه نبود!
نمی دونم چرا در وبلاگ شما و داییجان و چلچو همیشه دنبال تازه ها هستم
انتظار نابجاییست؟

پاسخ:
ما که از خودمون چیزی نداریم اما همین تشویقای شما ملت دوست‌داشتنیه که بمون انگیزه میده. قربونتون برم، بزن اون دست قشنگه رو.
۱۰ خرداد ۸۹ ، ۰۷:۳۷ عبدالحمید حقی
به افتخار خودت
۱۰ خرداد ۸۹ ، ۰۷:۳۷ عبدالحمید حقی
به افتخار کمش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی