دیشب برنامهی کوتاهی دربارهی مشکاتیان از تلوزیون پخش شد. در این برنامه، چند ثانیهای او را در حال نواختن سنتور دیدم. البته سنتور پیدا نبود و فقط مضرابها بالا و پایین میرفتند؛ میدانید که در تلوزیون ساز را نشان نمیدهند و ظاهرا دلیل این موضوع حرمت شرعی است.
از خودم پرسیدم وقتی دیدن ساز برای من ِ بیننده اشکال شرعی دارد، در دست گرفتن و نواختن آن برای نوازنده چه حکمی دارد؟ پرسیدم مگر دلیل ساختن برنامهای برای بزرگداشت مشکاتیان و اساتید دیگر موسیقی، بزرگ دانستن آنها نیست و مگر این بزرگی به خاطر انس آنها با ساز نیست؟ مگر آنها سازی را که دیدنش برای من اشکال دارد در دست نمیگیرند؟ مگر آنها کل عمرشان را صرف یادگیری و آموزش موسیقی نکردهاند؟ مگر آنها بر اساس قوانین همین کشور که اسلامی هم هستند کار نکردهاند؟ پس بالاخره تکلیف چیست؟ موسیقی حلال است یا حرام؟ خوب است یا بد؟ اگر بد است چرا امثال مشکاتیان را بزرگ میداریم و اگر خوب است چرا اجازه نداریم هنرنمایی آنها را ببینیم؟
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به من خسته - بیگمان - برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه می کنی اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی برود از دلت جدا بشود
به آن که دوستترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
گلایهای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که... نه نفرین نمیکنم نکند
به او - که عاشق او بودهام - زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
نجمه زارع برای همیشه بیست و سه ساله ماند!
شرح حال و شعرهای دیگرش را هم اینجا ببینید.
بعد نوشت: دوست عزیزم سرخوش در نظرات گفتهاند:
به وصل آدم اگر چه در این جهان نرسید
به وصل دوست یقینا در آن جهان برسد