راستش را بخواهید غرغربلاگها را دوست ندارم؛ معمولا کامم را تلخ میکنند. غرغربلاگ هم به وبلاگی میگویم که جز غرولند و ناله و زنجموره کاری بلد نیست. این آه و ناله میتواند گله از عشق بدفرجام یا روزگار لاکردار یا بخت نامساعد یا رفیق نیمهراه یا شریک ناشریک یا مسئول نامسئول یا حتی خود ناخود نویسنده باشد. اساسا نسبت به منفیبینی و غر زدن حساسیت دارم و کهیر میزنم.
البته میدانم که اوضاع همیشه بر وفق مراد نیست و نامرادیهای روزگار تمامی ندارد برای همین هم گاهی در این وبلاگ غرغرها و نالههای مرا خواندهاید اما اولا سعی میکنم "کمتر" غر بزنم و ثانیا تمام تلاشم را میکنم که در اطراف موضوع "تحقیق" کنم و با در نظر گرفتن تمام جوانب "قانونی" و در "نهایت انصاف" و با "ادبیاتی نرم" موضوع را مطرح کنم.
امیدوارم توانسته باشم اهمیت کلمات کتیشن دار - که حرف اصلی این پست هستند - را رسانده باشم اما از محضر شریفتان عذر میخواهم و در این پست هم غری دیگر خواهم زد و کامتان را تلخ خواهم کرد:
در روز دوشنبه 89/12/2 در سالن شهید رجایی جشنی برگذار شد که پارسال هم دقیقا مثل آن را شاهد بودیم بنابراین عارضم به حضور انورتان که:
1 - متعجبم که چهطور یک گروه فرهنگی(!) و هنری(!)، طی دو سال - یعنی بیش از هفتصد روز - هنوز مشغول تکرار خود است و ایدهی جدیدی ندارد اما پیش خودم میگویم احتمالا آنها دغدغههای مالی خودشان را دارند اما چرا کسی که دغدغهی خونسار را دارد دوباره آنها را به اینجا آورده و به یک برنامهی تکراری رضایت داده!؟
2 - قیمت بلیط 3000 تومان بود در حالی که سال گذشته 2000 تومان. آیا برنامهای که تکراری است و قسمت مهم آن یعنی آکروباتبازی حذف شده میتواند 50 درصد گران شود؟ مگر تورم چهقدر است؟
3 - تراکتهای تبلیغاتی این برنامه در مدارس توزیع شده بود. به نظرم توزیع تراکت تبلیغاتی در مدارس نوعی سوءاستفاده از احساسات بچهها و در محذوریت قرار دادن خانوادههاست. این نوع تبلیغات باعث میشود خانوادههایی که تمکن مالی کافی ندارند با بچه های خود درگیر شوند و از بعد تربیتی، این موضوع باعث لطمات مهمی میشود. من خود شاهد بودم مادری که توان مالی کافی نداشت دخترش را با ناراحتی از محل دور کرد.
4 - در تراکتها نوشته بودند با ارائهی این برگه، بلیط نیمبها تهیه کنید اما من، بدون ارائهی تراکت، با همان قیمت 3000 تومان بلیط خریدم(مثل کسانی که تراکت تحویل میدادند). و شاهد بودم که دیگران مقابل فرزندانشان به فروشندهی بلیط میگفتند چرا دروغ نوشتهاید؟ به نظرم خوب نیست حساسیت فرزندانمان را نسبت به دروغ کاهش دهیم.
5 - در تراکتها، قیمت بلیط قید نشده بود و همین باعث میشد خانوادهها پس از آمدن به محل متوجه موضوع شوند و بعضا از روی اجبار و محذوریت مجبور به شرکت در برنامه شوند. بعضی هم به دلیل فقر، عزت خود را فدا کردند و با دعوا دست فرزندشان را گرفتند و به خانه برگشتند.
6 - در تبلیغات گفته بودند با شرکت هنرمند ارزندهی سریال شبهای برره، نقطه چین، پاورچین و... وقتی میگوییم هنرمند ارزنده حداقل انتظار مخاطب یکی از نقشهای اصلی آن سریالهاست نه هنرمند نقش چندم. ضمن احترامی که برای آن هنرمند محترم قائلم این موضوع را نوعی غش در معامله میدانم. حداقل کاری که باید میکردند معرفی هنرمند در تراکت تبلیغاتی بود.
7 - در ذیل تراکت تبلیغاتی از نیروی انتظامی، فرمانداری، ارشاد و بهزیستی تشکر شده بود به نظرم به صورت ناخودآگاه مردم بدیهای برنامه را به پای این نهادها مینویسند در حالی که آنها نقشی در اجرا نداشتند پس بهتر است نامی از نهادی برده نشود تا آن نهاد در ذهن مردم تضعیف نشود.
8 - بلیط فروشی قدری بیش از ظرفیت سالن انجام شد که باعث کمبود جا در قسمت خانمها شد.
9 - کیفیت صدا نامطلوب و خیلی بلند بود. ظاهرا تجهیزات گروه فاقد کیفیت استاندارد است.
انتقادات را گفتم انصاف نیست خوبیها را نگویم:
1 - مدیریت سالن بسیار بهتر از سال گذشته بود. در سال گذشته خانوادهها در صفی طولانی و شلوغ ایستادند و با فشار و بیاحترامی وارد سالن شدند اما امسال در نهایت نظم و بدون کوچکترین معطلی و بیاحترامی وارد سالن شدیم که جای تقدیر دارد.
2 - از تکراری بودن برنامهها که بگذریم، برای بچههای دبستانی نسبتا جذاب بودند. فرزند من از برنامهی تردستی و بازی با ماسکها خیلی لذت برده بود.
در پایان عرض میکنم شهر ما با فقر برنامههای فرهنگی جذاب روبرو است و اصل چنین برنامههایی واقعا برای فرزندان ما لازم است فقط میشود با زحمت بیشتر و حساسیت بیشتر برنامههای بهتری تدارک دید. پیشنهاد میکنم تعداد و تنوع این برنامهها بیشتر شود و از فیلم سینمایی و تاتر هم استفاده شود. فکر میکنم در زمینهی تاتر و موسیقی هنرمندان خوانسار بتوانند میداندار شوند و برنامههای خوبی اجرا کنند.
ببخشید این پست هم غرغر بود. دعا کنید خدا عمری بدهد جبران کنیم.