خانمم گفت سمنو بخر.
گفتم برا چی؟ گفت برای سفرهی هفت سین. گفتم ما که میریم مسافرت، سفره نمیخوایم. گفت چرا میخوایم؛ ممکنه هر سال بریم مسافرت پس دخترمون کی سفره هفت سین داشته باشه؟
راست میگفت. خریدم. سفره چید. دخترم کلی کیف کرد.
این هم عادتی شده که شب عید، سال گذشته را بد معرفی میکنیم و امیدوار خواهیم بود سال بعد سال خوبی باشد. اما من چنین اعتقادی ندارم. به نظرم اگر شکستهای هر سال بیش از پیروزیهایش باشد هم نمیتوان آن را سال بدی دانست. معتقدم چگونگی نگاه به پیروزی و شکست مهم است نه اصل آن.
سال 88 سال خوبی بود. به نظرم دعواهای سیاسی، که بعضی مایوسانه آن را دلیل بر بد بودن سال، و برخی فاتحانه آن را دلیل بر خوب بودن سال میدانند، باعث بالا رفتن فهم سیاسی و محکم شدن اتحاد اجتماعی مردم شد. به نظرم کمتر کسی در تاریخ ایران به اندازهی ما تحولات سیاسی و اجتماعی دیده باشد.
احتمالا یک روز کنار کرسی احتمالا هستهای مینشینید و از زیر کرسی یک اسپرسو برای خودتان میریزید و به پنجره خیره میشوید و شروع میکنید به تعریف خاطرات سال 88. احتمالا اولین کلامتان مناظرهی معروف خواهد بود و بعد هم بقیهی مسائل. احتمالا حرفتان که تمام شد به LED روی دیوار خیره میشوید و منتظر عکسالعمل بچهها و نوهها، چند لحظهای ساکت میمانید. امیدوارم آن روز بتوانید موضع امروزتان را برای آنها توجیه کنید. ممکن است نوهها بگویند چه پدر بزرگ یا مادر بزرگ فهیمی داریم و یا برعکس.
همیشه رفتارها و کنشهای ما همینطور هستند: خوب و یا برعکس. امیدوارم برعکس نباشید هیچ وقت.
افتو بیژخوسی، لحافا پس کرمین. نالیا جمع کرمین. ناشتا کرمین، راکمین کی این و اون.
رزا پر وشکو گنو. وشند خبی بومی. سال خبیو. دماغدون چاق و عیددون مبارک.