به نظر من تعهد متناسب با اختیار و بدهیه؛ هر چی اختیار و یا بدهی ما در موضوعی بیشتر باشه، تعهدمون نسبت بهش بیشتر میشه. به این ترتیب به نظر من تو ارتباطات انسانی ترتیب تعهد بدین شرح ایفاد میگردد:
مقام اول تعهد مال فرزنده. در زمینه فرزندآوری، اختیار و اراده ما تقریبا حرف اول و آخر رو میزنه. اون طفل معصوم هیچ اختیاری برای اومدن یا نیومدن نداره. این ماییم که اختیار نزدیک به مطلق داریم. البته از کلمات "تقریبا" و " نزدیک به مطلق" هم منظور دارم. چرا که فشار فرهنگی هم در فرزندآوری موثره. جامعه به نوعی به اعضاش فشارهایی وارد میکنه که فرزندآوری یکی از این فشارهاست اما این نافی مسئولیت درجه اول ما در قبال فرزند نیست.
مقام دوم همسره. در انتخاب همسر، حدود 50 درصد اختیار داریم. ما با میل و اراده خودمون کسی رو به رابطهی همسری دعوت میکنیم و اوشون هم با میل و اراده خودش میپذیره. وقتی ما به کسی پیشنهاد ازدواج میدیم و یا پیشنهاد ازدواج کسی رو میپذیریم در واقعا متعهد میشیم به یه سری از تعهدات که هر چند متناسب با جهانبینی هر کس تفاوتهایی درش وجود داره، اما در اصلش شکی وجود نداره.
مقام سوم پدر و مادر هستند. ما اختیاری در به وجود آوردن و یا انتخاب اونها نداریم اما میدونیم که برای ما زحمت کشیدند و بدهی سنگینی بهشون داریم. در این مورد با اینکه به دنیا آوردن ما در حیطه اختیاراتشون بوده اما همون "تقریبا" بند اول اینجا هم وجود داره. اونها هم عضوی از جامعه هستند و به خاطر فشار فرهنگی، تقریبا لاجرم از فرزندآوری بودند پس این حرف دههی نمیدونم چندیا که:"برای چی منو به وجود آوردید" یه کم پربیراهه....
مقامات بعد نسبی هستند و ترتیبشون متناسب با میزان طلب و نوع روابط افراده: معلم، فامیل، همسایه، دوست، همکار، راننده تاکسی، مشتری، سبزیفروش، نونوا، گدای سر کوچه و.... هر کدوم از اینا متناسب با خدماتی که به ما میدند و یا اهمیتی که برامون دارند مورد تفقد تعهد ما قرار میگیرند...
پ.ن: به نظر من تعهد چیز مهمیه. اگر هر کس تعهدش رو درست انجام بده جامعه خیلی بهتری خواهیم داشت.