سال 96 برای من سال فیلم و سریال بود. من به فیلم و سریال نیاز دارم. قسمتی از خالی ذهنم با داستان تصویری پر میشه. امیدوارم آرامش و تمرکزم بیشتر بشه تا کتاب رو هم دوباره شروع کنم.
How to Get Away with Murder ماجراهای یه استاد حقوق که تو گردابی از مشکلات، خودش و قایقش رو هدایت میکنه. با ضرباهنگ تند و گاهی نفسگیر... و خصوصیات و موقعیتهای انسانی محض...
Game of Thrones سریالی همهچیز تمام...
How I Met Your Mother یه دوره آموزش خودشناسی و اصلاح رفتارهای روزمره. سریالی که به نظرم هر کس باید ببیندش. خصوصا قبل از ازدواج. حدود نصفش رو دیدم.
Twin Peaks دنیای خاص دیوید لینچ. البته تو یه قسمت اونقدر دنیای خاصش رو غلیظ کرد که هفت هشت دقیقه رو زددم جلو! فصل آخر رو بیست و پنج سال بعد ساخته و جذابیت خاصی داره...
Mindhunter درباره انگیزهها و درونیات قاتلان معروف...
True Detective که فصل اولش رو دوست داشتم...
Big Little Lies درباره مسایل انسانی زندگی واقعی...
West World باز هم درباره انسان و خصوصیاتش...
و فیلمهای Interstellar و Her و Gravity و Now You See Me و eyes wide shut
و Three Billboards Outside Ebbing Missouri و The Big Sick و Before Sunset
و Before Midnight و Columbus و lady-bird و Manchester by the Sea
و The Lobster و The Reader و Love Actually
که هر کدوم چیزی برای دیدن داشتند. و البته فیلمها و سریالهای دیگری که ارزش دیدن نداشتند و کنار گذاشته شدند...
فیلم و سریال هم سرگرمکننده هستند و هم دیدن داستان زندگی دیگران. دیدن تجربیات زیست بشری. دیدن احتمالات مختلف انسان. هر چه بیشتر ببینیم، بیشتر میفهمیم و بیشتر خودمون رو میشناسیم و آدمهای بهتری میشیم. دست کم برای خودمون.