تو این مدت یه دور هرم مازلو رو دوره کردم پایهم قوی شه. درسته تئوری بود اما تونستم حسش کنم. انگار وقتی شرایط عوض میشه تواناییها هم عوض میشند. داشتم برنامه میریختم که چه طور غذا رو جیرهبندی کنیم. چه چیزهایی رو میشه تو خونه تولید کرد و...
البته ته دلم باور نداشتم جنگی دربگیره. ترامپ هم که دیوانه بشه ما و بقیه کشورها اونقدر عاقل هستیم که خودمون رو نابود نکنیم. اما محض احتیاط یه فکرایی کردم....
به خودم امید میدم که تو این مملکت تا قطار چپ نشه ریلهامون رو درست نمیکنیم و تا سیل نیاد رودخونهها رو. احتمالا تا هواپیمای مسافربری نزنیم پدافندمون درست نمیشه و تا دانشجوها شورش نکنند نمیفهمیم نمیشه اینقدر صریح دروغ گفت...
به نظرم این خیلی فجیعه و دردناک اما ظاهرا مسیریه که باید طی بشه. وقتی از بالا مسیر رو میبینی راحت نظریه صادر میکنی اما وقتی میری پایین و پیش انسانها میشینی، میبینی چه قدر دردناکه...
بعد میری آمار رو نگاه میکنی و میبینی تو یمن و عراق و سوریه و افغانستان و... چه تعداد از این آدمهای واقعی هر روز کشته میشند و هیچ تصویری هم از هیچ کدوم دیده نمیشه چون هیچ قدرتی مدافعشون نیست. یک مشت عدد...
دنیا اینطور کار میکنه...