- "خدایا این قلیل توسلات به کرمت قبول بفرما". امروز این جمله را در خانهی آقا از بلندگو شنیدم. ناگهان به چندین سال قبل پرتاب شدم؛ آن وقتها خیال میکردم مداح میگوید:"خدایا این قبیل توسلات به کرمت قبول بفرما"!
- در محرم(و غیر محرم!) جرات دارید به یک نفر بگویید نعل اسب هیئت شما کج بود. یا بگویید مداحتان فالش خواند یا زنجیرزنانتان کم بود یا طبلتان صدای خوبی نداشت یا علمتان کم تیغه بود یا تماشاچی نداشتید یا... حتما باید منتظر کنده شدن سرتان باشید. هر کس تعصب خاصی نسبت به هیئت خودش دارد. این تعصب به قدری است که اگر کسی محل زندگیش را هم عوض کند هیئتش عوض نمیشود. بعضیها میگویند این تعصب جاهلی است و با اسلام سازگار نیست. من میگویم همین تعصب باعث رقابت شده و چنین عظمتی به محرم خونسار داده.
- من چیزی از موسیقی نمیدانم اما به نظرم مداحان هیئت پاتخت در دستگاه میخوانند. خیلی فوقالعادهاند. دیروز تصادفا توی فلکه بودم و صدایشان را شنیدم و امروز وقتم را تنظیم کردم تا همان ساعت در فلکه باشم. امروز از دیروز هم بهتر خواندند. کاری دو نفره و همراه با نی بود. خیلی زیبا و دلچسب بود. یکیشان آقای جواهری است ولی دیگری را نمیشناسم. یکی دیگر از خصوصیات ما خونساریها این است که تا چند میلیون به مداحی ندهیم صدایش به دلمان نمینشیند!
- دیروز خانمم یک ماشین دیده بود که رویش نوشته شده بود "یزید خره گاو منه"!
- نمیدانم چرا در محرم آدم از پیاده روی خسته نمیشود. به نظرم اگر به پایتان کیلومترشمار ببندید خواهید دید که چندین برابر معمول راه رفتهاید اما به اندازهی همیشه خسته نشدهاید.
- و مگر میشود از اسبهای هیئت علی بن ابیطالب گذشت؟ به نظرم کوچکترینشان دو برابر اسبهای دیگر است.(در تعریفم خونساری بازی موج میزند نه؟ خب من هم مال همین آب و خاکم دیگر)
- در محرم(و غیر محرم!) جرات دارید به یک نفر بگویید نعل اسب هیئت شما کج بود. یا بگویید مداحتان فالش خواند یا زنجیرزنانتان کم بود یا طبلتان صدای خوبی نداشت یا علمتان کم تیغه بود یا تماشاچی نداشتید یا... حتما باید منتظر کنده شدن سرتان باشید. هر کس تعصب خاصی نسبت به هیئت خودش دارد. این تعصب به قدری است که اگر کسی محل زندگیش را هم عوض کند هیئتش عوض نمیشود. بعضیها میگویند این تعصب جاهلی است و با اسلام سازگار نیست. من میگویم همین تعصب باعث رقابت شده و چنین عظمتی به محرم خونسار داده.
- من چیزی از موسیقی نمیدانم اما به نظرم مداحان هیئت پاتخت در دستگاه میخوانند. خیلی فوقالعادهاند. دیروز تصادفا توی فلکه بودم و صدایشان را شنیدم و امروز وقتم را تنظیم کردم تا همان ساعت در فلکه باشم. امروز از دیروز هم بهتر خواندند. کاری دو نفره و همراه با نی بود. خیلی زیبا و دلچسب بود. یکیشان آقای جواهری است ولی دیگری را نمیشناسم. یکی دیگر از خصوصیات ما خونساریها این است که تا چند میلیون به مداحی ندهیم صدایش به دلمان نمینشیند!
- دیروز خانمم یک ماشین دیده بود که رویش نوشته شده بود "یزید خره گاو منه"!
- نمیدانم چرا در محرم آدم از پیاده روی خسته نمیشود. به نظرم اگر به پایتان کیلومترشمار ببندید خواهید دید که چندین برابر معمول راه رفتهاید اما به اندازهی همیشه خسته نشدهاید.
- و مگر میشود از اسبهای هیئت علی بن ابیطالب گذشت؟ به نظرم کوچکترینشان دو برابر اسبهای دیگر است.(در تعریفم خونساری بازی موج میزند نه؟ خب من هم مال همین آب و خاکم دیگر)
۲۵ آذر ۸۹ ، ۱۲:۰۰
۲۰ نظر