یکی از خصوصیات بشر امروز، کشف و انتشار جملات قصاره؛ تو دفترچه خاطرات، تو وبلاگ، تو فیس بوک، تو توئیتر، تو اس ام اس...
خوندن جملات قصار حال میده. آدم تو یه جمله کلی معنی میبینه، کلی ظرافت میبینه، لذت میبره که یه نفر اینقدر قشنگ یه موضوع جالب رو تو یه جمله بیان کرده. حتی اونقدر لذت میبره که آرزو میکنه کاش اون جمله مال خودش بود...
...
اما آیا این جملات قصار به درد هم میخورند؟ آیا چیزی رو عوض میکنند؟
به نظر من جملات قصار یه جرقه هستند و ممکنه در دل کسی که آماده باشه یه شعله کوچولو ایجاد کنند. اما عموما فقط یه لذت آنی دارند و خیلی زود از یاد میرند. حتی میشه گفت یه جور مسکن یا مخدر هستند؛ فرد با خوندن اونها احساس چسبیدگی به "دانستن" و "فهمیدن" میکنه و فراموش میکنه که در واقع دانشی نداره و فقط یه اتصال کوچولو و موقت با دانستن و فهمیدن پیدا کرده.
و عیب این جملات دقیقا همینجاست. فرد رو در توهم شیرین دانستن غرق میکنه و اونو از تلاش برای رهایی از نادانستگی باز میداره. اینجاست که این جملات باعث فرو رفتن هر چه بیشتر در جهل مرکب میشه: آن کس که نداند و نداند که نداند...
خب شاید بشه گفت مادر تمام جملات قصار رو سعدی گفته. به نظر من همین یک جمله قصار برای تمام تاریخ تمام بشریت کافیه. اگر کسی دوست داره با جمله قصار به جایی برسه بسمالله این گوی و این هم میدان:
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
و دانش هم آموختنیه... آموختنی!
...
خب تمام این حرفها چه ربطی به عید داشت؟ هیچی؛ فکر کردم تو عید بازار عید مبارکی گرمه و بعضیا در به در به دنبال پیدا کردن جملات قصار هستند تا تهش یه "عید شما مبارک" بنویسند و سند تو آل کنند. گفتم بگم عیدتون مبارک باشه و این جملات رو بخونید اما نذارید مثل یه جرقه بپرند برند پی کارشون...
...
ضمنا آجیل، نه تنها قیمتش، بلکه کالریش هم خیلی زیاده؛ مواظب لایههای چربی باشید. به اندازه طعمش بچشید و ازش بگذرید؛ به رژیم بعد از عیدش نمیارزه. هر چی میتونید میوه بخورید اونم با پوست. میوهها رو اول بو کنید بعد به تیکههای کوچولو تقسیم کنید و دونه دونه و به آرامی بخورید؛ اجازه بدید تیکه میوه با لب و دندونتون بازی کنه و با زبونتون دوست بشه. موقع خوردن حرف نزنید و فکر هم نکنید. روی طعم و عطر میوه متمرکز بشید و وقتی خوردن تموم شد شروع کنید به حرف زدن و حرف شنیدن...
تا اینجای کار عید شما مبارک بوده؟