چه دانههای زیبایی
باید خیلی خوشمزه باشند
و تا تهش را میخورم
آبش هم توی چشمم نمیپرد
...
...
آه چه قدر حال داد
پ.ن: کسی نمیدونه این سهراب چیکار به دونههای دل مردم داشته؟
هر از چندی موضوعیشبه علمیبه صدر اخبار میره و هر کس هم به نفع خودش و باورهاش از اون استفاده میکنه؛مسلمون یه جور، مسیحی یه جور، لاییک یه جور و صد البته کاسب هم یه جور.و گاهی این به صدر اخبار رفتن به قدری قویه که با وجود رد شدن اون موضوع توسط مراجع علمی باز هم تا مدتها و شاید هم تا ابد تو ذهن بعضیا باقی میمونه.
یوفوها، بشقاب پرندهها، هومیوپاتی، پایان جهان در سال 2012 و... و به طور خاص آزمایشهای آقایماسورو ایموتواز این قبیل هستند.
این دوستمون مدعی بود آب از افکار ما تاثیر میگیره و این تاثیر رو به صورت فیزیکی در بلورهای یخ نشون میده و شروع کرد بهکاسبیاز این موضوع. اما با وجود اینکه ادعاش توسط هیچ مرجع علمی معتبر تایید نشد و حتی با دلایل ساده ابطال شد (مثلا اینجاواینجا) باز هم این طرف و اون طرف میشنویم که به چنین مسایلی استناد میشه.
علم تو ذهن ما مرجعیت داره و هر چیزی رو که برچسب علمی داره راحت میپذیریم اما تشخیص علمی بودن چیزی به این سادگی نیست. اگر میخوایم وارد این بحثها بشیم بایدعلم و روش علمی رو بشناسیم و هر چیزی رو به عنوان علم نپذیریم.
اینم بگم که من مشکلی ندارم کسی اینها و هر خرافات دیگری رو باور داشته باشه و زندگیش رو بر اساسشون استوار کنه، حتی معتقدم اینها میتونند تاثیرات روانی خوبی روی فرد بگذارند و زندگیش رو زیبا کنند. حرفم اینه که سعی نکنیم با استفاده از اینها با عنوان جعلی علم، چیزی رو رد یا اثبات کنیم. چرا که با فروریختن اینها ممکنه چیزهایی که بر اینها استوار کردیم هم فرو بریزه...
من همیشه در عجبم که چرا یک اصلاحگر اجتماعی به جای تکیه بر عقلانیت مشترک آدمیان و تکیه بر اخلاق مشترک آدمیان و برنامهها را در این چارچوب گنجاندن، باید همیشه مردم را به شخصیتهای تاریخی آنها برگرداند و بگوید شما که این شخصیتهای تاریخی را دارید، اینجوری باشید. خب بگوید شما که این عقل را دارید باید اینجوری باشید.
من این را نمیفهمم که چرا ما در کشورمان(و شاید در کشورهای مشابه هم چنین باشد ولی من تحقیقی نکردهام) اول باید دست دراز کنیم به کوروش، به داریوش کبیر، به ابوذر و... و بگوییم با وجودی که شما این شخصیتها را داشتهاید چرا وضعتان اینگونه است؟
چرا یک مصلح اجتماعی نمیتواند به عقلانیت و اخلاق متوسل شود و استدلالات عقلانی و اخلاقی اقامه کند که این وضعیتی که دارید بد است؟
چرا شما نمیتوانید به من بگویید، به این جهت، به این جهت، به این جهت، این نوع سلوک و این نوع سبک زندگی که توداری، غیرعقلانی است و به این جهت، به این جهت، به این جهت، این نوع سلوک و سبک زندگی که توداری، غیراخلاقی است؟ چرا باید اول بگویید، تو یک پدربزرگی داشتهای که فلانجور بوده، عیب است که نوه او اینجور زندگی کند.
اینکه ما محمد زکریای رازی داریم، ما ابنسینا داریم، ما صدرای شیرازی داریم، ما ابوذر داریم، یعنی ما در یک سرزمینی زندگی میکنیم که قرنها قبل در این سرزمین و قدری وسیعتر، کس دیگری زندگی میکرده، چرا تو مثل او زندگی نمیکنی؟ این چه استدلالی است؟
چون از ضمایر ملکی استفاده میشود، میتوانیم مقصود را دریابیم که منظور نیاکان ماست. اما اینها به چه معنایی نیاکان من هستند؟ وقتی میگوییم ما در فرهنگمان سعدیها، فردوسیها، حافظها، نظامیها، خیامها، ابنسیناها، شیخ اشراقها و... داشتهایم، میدانید معنایش چیست؟ یعنی ما در سرزمینی زندگی میکردیم که 200 کیلومتر این طرفترمان و آن طرفمان هم هزارسال قبل کس دیگری زندگی میکرده، حالا به چه معنا آن کس دیگر مال ما میشود؟ یعنی شیخ اشراق ما چون در شهری زندگی میکرده که الان هم ایرانیها در آنجا زندگی میکنند، حالا به ایرانیان بگوییم مثل او زندگی کنید.
این یک فریب زبانی است. میگوییم سعدی ما، آخر به چه معنا من و شما میتوانیم سعدی را به خودمان اضافه کنیم؟ یعنی ای شیرازیها، ای اهلفارس، موسعا ای ایرانیها، شما الان در یک زمینی زندگی میکنید که این زمینی که الان شما و پسرخالهتان دارید، یک زمانی هم در مالکیت شخصی به نام سعدی بوده، حالا از شما انتظار داریم که جوری زندگی کنید که صاحبخانه قبلی زندگی میکرده! این چه جور استدلالی است؟