مدتی پیش خمار مستی خواسته بود درباره خشونت بنویسیم. من اینو نوشتم اما منتشر نکردم. نمیدونم یادم رفته بود یا حسش نبود یا چی.. حالا بخونید:
به نظرم خشونت موضوعی تخصصیه و ما غیرمتخصصها نمیتونیم حرف قابل استنادی دربارهش بنویسیم. اجمالا اونچه که من دیدم اینه که خشونت رو والدین به فرزندان آموزش میدند و این آموزش تو نهاد فرد حفظ میشه تا شرایطی پیش بیاد که بروز کنه. پس برای کاهش خشونت اولین قدم آموزش والدینه.
خشونتی که والدین آموزش میدند فقط کتک زدن نیست. بلکه هر عملی که به شکلی به بچه این برداشت رو بده که قدرتمند میتونه ضعیف رو مورد آزار قرار بده آموزش خشونته. مولفهی قدرت هم هر چیزی میتونه باشه؛ از زور بدنی گرفته تا زیبایی و علم و ثروت و حتی خوراکی توی کیف مدرسه. وقتی داریم تو خونه درباره امور روزمره حرف میزنیم بچهها چهار چشمی به دهن ما نگاه میکنند و هر کلمهای که صادر میکنیم رو میقاپند و تو بایگانی حافظه ثبت میکنند. و زندگیشون رو بر اساس این اصول پایهریزی میکنند.
«چرا اسباببازیتو خراب کردی!!؟ دیگه برات اسباببازی نمیخرم.» (قدرت پول)
«چرا بلد نیستی راه بری؟ همش میفتی!!!»(سرکوفت زدن)
«چرا روی دیوار خط کشیدی؟ دیگه دوستت ندارم.»(قدرت احساسات)
«اگر الآن نیای سر میز، تا شام خبری از غذا نیست.»(قدرت زورگویی)
«نباید بری خونه دوستت. من اجازه نمیدم.»(قدرت زورگویی)
«درستو بخون مثل من بدبخت نشی»(قدرت علم و مدرک)
...
«دختره خوشبخت شد. سعید وضعش توپه توپه.»(قدرت پول)
« عروس به دوماد سر بود. خیلی خوشگل بود.»(قدرت جذابیت جسمی)
«ماشینشون خیلی باحاله دویست میلیون قیمتشه.»(قدرت پول)
«پسره خیلی هیکلی بود. علی نباید باش دهن به دهن میشد.»(قدرت جسمی)
«باباش با رییس دفتر وزیر دوسته. خیلی خرش میره.»(قدرت بوروکراتیک!)
....
بخش بعدی جامعهست. جامعه با قدرت دادن به پول، زمینه بروز خشونت پولدار رو فراهم میکنه و با قدرت دادن به جذابیتهای جسمی، زمینه بروز خشونت خوشاندامها و خوشگلها رو و... رسانه هم بخشی از این موضوعه که البته بسیار قویتر عمل میکنه. اونقدر قوی که نظر شخصی ما درباره موضوعات رو شکل میده و با این کار وادارمون میکنه اونطور فکر و عمل کنیم که اون خواسته.
به نظر من کاری که از ما برمیاد ابتدا تمرکز کردن روی رفتار خودمونه تا این موارد رو به خودآگاهمون بیاریم و سعی کنیم کاهشش بدیم و بعد آموزش کسانیه که روشون نفوذ داریم. فرزند، برادر و خواهر، و یا دوست و همکار. آموزشی که میتونه شامل گفتگو و اقناع و همینطور کنترل باشه. مثلا کنترل رسانههایی که فرزندمون در معرضشونه. صد البته کنترلی نامرئی و زیرپوستی....