آزمون امروز ما
۱۵ آبان ۱۳۸۹
گفتند یارانههای ما را هم به حساب ریختند و پولمند شدیم. خانمم میگوید یک تلوزیون الایدی و یک تردمیل بخرم. دخترم میگوید:"یه خونهی بزرگ بخر تا من بتونم تو حیاطش دوچرخه بازی کنم و یه ماشین که باش بریم سرچشمه". خودم هم دو سه تا مضاربه و بدهی ریز و درشت دارم.
ماندهام همهی این کارها را که کردم با بقیهی پول چه کنم؟ شما پیشنهادی برای سرمایهگذاری ندارید؟ نمیدانید کدام سهام بورس بهتر است؟ نمیدانید مظنهی زمینهای اندیشه چند است؟ صفاییه چهطور؟ راستی تور آنتالیا برای یک خانوادهی چهار نفره چند درمیآید؟ شرایط سنی نیمبها چیست؟ اگر مظنهی قبرس و مالزی را هم دارید لطف کنید. میشود از سوریه به یونان رفت یا نه؟ میشود از آنجا اقامت شینگن گرفت؟ میگویند لندن گرانترین شهر دنیاست، آنجا مظنهی پنتهاوس چند است؟
خنده داشت!؟ چرا نمیگذارید آدم یک دل سیر آرزو کند؟ چرا این قدر بخیلید؟ با ده میلیارد میشود به همهی این آرزوها رسید و از قدیم هم گفتهاند وصفالعیش نصفالعیش، با این حساب پنج میلیارد کاسبیم، این بد است؟ یک کم حساب دستتان باشد!
بگذریم، نوشتن و خواندن دربارهی مسایل جدی خصوصا از نوع اقتصادی ملالآور است به همین دلیل این چند خط را نوشتم تا عضلات مغزتان کمی تکان بخورد و آمادهی قسمت دوم شوید. برای اینکه در این قسمت هم زیاد خسته نشوید نظرم را کپسولی و طبقهبندی شده عرض میکنم. اگر بحثی بود در کامنتدونی در خدمتم.
معمولا برنامههای بزرگ اقتصادی با دو هدف انجام میشوند:
1 - رسیدن به جهشهای بزرگ و تحول اساسی در نرخ رشد اقتصادی
2 - فرار از ورشکستگی و مرگ اقتصادی
خوش به حال کشورهایی که در طبقهی اول قرار میگیرند اما ظاهرا شرایط کشور ما از نوع دوم است و در حالت خوشبینانه، با اجرای صحیح طرح هدفمندی یارانهها، میتواند به اولی هم برسد. دلیل اصلی این موضوع هم یکی بیشتر نیست: بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، اگر روند مصرف انرژی به همین منوال ادامه یابد تا هشت سال آینده نه تنها صادرات نفت نخواهیم داشت بلکه مجبوریم برای مصرف داخلی، وارد کنندهی نفت باشیم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
البته مسائل اقتصادی گسترده و پیچیدهاند و معمولا برای یک پدیدهی اقتصادی بیش از یک دلیل و یک هدف وجود دارد که لزوما هم اقتصادی نیستند اما جای بحث آنها اینجا نیست و فرض من در این پست این است که در جریان اخبار و مسائل سیاسی و اقتصادی مملکت هستید.
خب تا اینجای کار میدانیم هدفمندی یارانهها اجتناب ناپذیر است، میماند این که آیا الآن وقت خوبی هست یا نه؟ برای بررسی این موضوع باید بدانیم وقت خوب یعنی چه و چه شرایطی وقت خوب را تعیین میکنند؟ به نظر من برای انجام چنین پروژهی عظیم و مهمی شرایط زیر لازمند:
الف - شرایط اقتصادی شامل:
- مناسب بودن درآمد کشور
- داشتن ثبات اقتصادی (که این یکی خودش مثنوی هفتاد من است)
ب - شرایط سیاسی شامل:
- هماهنگی تصمیمگیران کلان کشور
- عزم جدی و نترس بودن مجریان
- ثبات و آرامش سیاسی
مخالفان طرح معتقدند شرایط اقتصادی کشور برای اجرای این طرح مناسب نیست و حتی در وجود شرط سیاسی سوم هم تردیدهای جدی مطرح است. درست میگویند و من هم آرزو میکنم ای کاش همهی این شرایط مهیا بود تا طرح به نحو احسن انجام میشد اما به نظرتان در این سی سال، این شرایط یکجا مهیا بودهاند؟ در ده سال آینده چهطور؟ اساسا آیا ممکن است در کشوری با این تلاطم سیاسی و اقتصادی همهی این شرایط یکجا مهیا شود؟ اگر جوابتان منفی است پس چاره چیست؟
به نظر من اگر بخواهیم شرایط فوق را اولویت بندی کنیم دو شرط سیاسی اول در اولویت یک و شرایط دیگر در اولویت بعد خواهند بود و دوران اکنون ما، از نظر دو شرط اول، در تاریخ انقلاب بیسابقه و استثنایی است. پس با این فرض که مجبور به انجام این کار هستیم چارهای نمیماند الا اجرای آن در شرایط کنونی.
خلاصهی کلام اینکه من چشمم را به روی مشکلات مدیریتی و اقتصادی دولت نبستهام و آرزو میکنم کاش ثبات سیاسی و اقتصادی مناسبی برای انجام این طرح وجود داشت اما با توجه به اینکه چارهای جز اجرای این طرح در میان مدت نداریم، با وجود تمام مشکلات، معتقد به اجرای آن هستم. فقط ته دلم نگرانم که دولت نتواند شرایط را مدیریت کند و از انجام آن شانه خالی کند!
میماند وظیفهی مدنی ما و مخالفان طرح. به نظرم با توجه به شرایط خاص کشور(همان نظر مرکز پژوهشها)، تکتک ما وظیفه داریم با روشنگری دربارهی طرح، نگرانیهای اطرافیانمان را کاهش دهیم تا غول تورم روانی بیدار نشود و طرح را در نطفه خفه نکند. به نظرم صرفنظر از کشمکشها و جناحبندیهای سیاسی، موظفیم منافع ملی را در نظر بگیریم و در قبال طرح مسئولانه عمل کنیم. و این خود محکی برای رشد عقلی و مدنی ماست. امیدوارم همه از آزمونشان سربلند خارج شوند.
ماندهام همهی این کارها را که کردم با بقیهی پول چه کنم؟ شما پیشنهادی برای سرمایهگذاری ندارید؟ نمیدانید کدام سهام بورس بهتر است؟ نمیدانید مظنهی زمینهای اندیشه چند است؟ صفاییه چهطور؟ راستی تور آنتالیا برای یک خانوادهی چهار نفره چند درمیآید؟ شرایط سنی نیمبها چیست؟ اگر مظنهی قبرس و مالزی را هم دارید لطف کنید. میشود از سوریه به یونان رفت یا نه؟ میشود از آنجا اقامت شینگن گرفت؟ میگویند لندن گرانترین شهر دنیاست، آنجا مظنهی پنتهاوس چند است؟
خنده داشت!؟ چرا نمیگذارید آدم یک دل سیر آرزو کند؟ چرا این قدر بخیلید؟ با ده میلیارد میشود به همهی این آرزوها رسید و از قدیم هم گفتهاند وصفالعیش نصفالعیش، با این حساب پنج میلیارد کاسبیم، این بد است؟ یک کم حساب دستتان باشد!
بگذریم، نوشتن و خواندن دربارهی مسایل جدی خصوصا از نوع اقتصادی ملالآور است به همین دلیل این چند خط را نوشتم تا عضلات مغزتان کمی تکان بخورد و آمادهی قسمت دوم شوید. برای اینکه در این قسمت هم زیاد خسته نشوید نظرم را کپسولی و طبقهبندی شده عرض میکنم. اگر بحثی بود در کامنتدونی در خدمتم.
معمولا برنامههای بزرگ اقتصادی با دو هدف انجام میشوند:
1 - رسیدن به جهشهای بزرگ و تحول اساسی در نرخ رشد اقتصادی
2 - فرار از ورشکستگی و مرگ اقتصادی
خوش به حال کشورهایی که در طبقهی اول قرار میگیرند اما ظاهرا شرایط کشور ما از نوع دوم است و در حالت خوشبینانه، با اجرای صحیح طرح هدفمندی یارانهها، میتواند به اولی هم برسد. دلیل اصلی این موضوع هم یکی بیشتر نیست: بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، اگر روند مصرف انرژی به همین منوال ادامه یابد تا هشت سال آینده نه تنها صادرات نفت نخواهیم داشت بلکه مجبوریم برای مصرف داخلی، وارد کنندهی نفت باشیم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
البته مسائل اقتصادی گسترده و پیچیدهاند و معمولا برای یک پدیدهی اقتصادی بیش از یک دلیل و یک هدف وجود دارد که لزوما هم اقتصادی نیستند اما جای بحث آنها اینجا نیست و فرض من در این پست این است که در جریان اخبار و مسائل سیاسی و اقتصادی مملکت هستید.
خب تا اینجای کار میدانیم هدفمندی یارانهها اجتناب ناپذیر است، میماند این که آیا الآن وقت خوبی هست یا نه؟ برای بررسی این موضوع باید بدانیم وقت خوب یعنی چه و چه شرایطی وقت خوب را تعیین میکنند؟ به نظر من برای انجام چنین پروژهی عظیم و مهمی شرایط زیر لازمند:
الف - شرایط اقتصادی شامل:
- مناسب بودن درآمد کشور
- داشتن ثبات اقتصادی (که این یکی خودش مثنوی هفتاد من است)
ب - شرایط سیاسی شامل:
- هماهنگی تصمیمگیران کلان کشور
- عزم جدی و نترس بودن مجریان
- ثبات و آرامش سیاسی
مخالفان طرح معتقدند شرایط اقتصادی کشور برای اجرای این طرح مناسب نیست و حتی در وجود شرط سیاسی سوم هم تردیدهای جدی مطرح است. درست میگویند و من هم آرزو میکنم ای کاش همهی این شرایط مهیا بود تا طرح به نحو احسن انجام میشد اما به نظرتان در این سی سال، این شرایط یکجا مهیا بودهاند؟ در ده سال آینده چهطور؟ اساسا آیا ممکن است در کشوری با این تلاطم سیاسی و اقتصادی همهی این شرایط یکجا مهیا شود؟ اگر جوابتان منفی است پس چاره چیست؟
به نظر من اگر بخواهیم شرایط فوق را اولویت بندی کنیم دو شرط سیاسی اول در اولویت یک و شرایط دیگر در اولویت بعد خواهند بود و دوران اکنون ما، از نظر دو شرط اول، در تاریخ انقلاب بیسابقه و استثنایی است. پس با این فرض که مجبور به انجام این کار هستیم چارهای نمیماند الا اجرای آن در شرایط کنونی.
خلاصهی کلام اینکه من چشمم را به روی مشکلات مدیریتی و اقتصادی دولت نبستهام و آرزو میکنم کاش ثبات سیاسی و اقتصادی مناسبی برای انجام این طرح وجود داشت اما با توجه به اینکه چارهای جز اجرای این طرح در میان مدت نداریم، با وجود تمام مشکلات، معتقد به اجرای آن هستم. فقط ته دلم نگرانم که دولت نتواند شرایط را مدیریت کند و از انجام آن شانه خالی کند!
میماند وظیفهی مدنی ما و مخالفان طرح. به نظرم با توجه به شرایط خاص کشور(همان نظر مرکز پژوهشها)، تکتک ما وظیفه داریم با روشنگری دربارهی طرح، نگرانیهای اطرافیانمان را کاهش دهیم تا غول تورم روانی بیدار نشود و طرح را در نطفه خفه نکند. به نظرم صرفنظر از کشمکشها و جناحبندیهای سیاسی، موظفیم منافع ملی را در نظر بگیریم و در قبال طرح مسئولانه عمل کنیم. و این خود محکی برای رشد عقلی و مدنی ماست. امیدوارم همه از آزمونشان سربلند خارج شوند.
۸۹/۰۸/۱۵