سلام خیلی این حرفتون به دلم نشست.شاید چون بچه ها ما تاخر با تاریخ مصرف هستند. البته برای حاصلخیز بودن زندگی میتونه شرط لازم باشه ولی شرط کافی نیست.یا به عبارتی امکان احتمال لازم هست ولی امکان احتمال کافی نیست.بازم ممنون
تجریه ام می گوید حاصل ازدواج در این دوره همین است و بس! خیال می کنی چه چیزی را میتوان به عنوان ماحصل ازدواج عنوان کرد کوه بدهی را یا کرایه عقب افتاده منزل را یا اینکه حق الزحمه قسط آخر فیلمبرداری مراسم را همین که بتوانی فرزندی بسازی و درست تربیتش کنی ! هنر کردی و همین می شود حاصل ازدواجت ! اگر کمی قدیمیتر سخن گفته بودی در جواب می گفتم شاید حاصل ازدواج با مریم بیگم صفوی همین مسجدی هست که وقتی مشهدی می شوی در سایه عمارتش با اقتدار می ایستی و نماز می خوانی و شاید تربیت کردن میرزا تقی خانی باشد که هنوز آوازه اش را می شنوی ! و شاید کمی دورتر کوروشی را ساخته بودی که هنوز سخنان حکیمانه اش آرام می کند دل ایرانی را که چنین پدری داشته ! آری برادر این ماحصل ازدواج در این دوره همین است و بس گمان نکنم رجالی که ما تربیت کنیم همین اسم و رسممان را هم یادشان بماند چه رسد که هم دانشگاهی انیشتین بشوند و حسابی !!
پاسخ:
اضافه کنم که نه پسر جان لازم نیست مریم بیگم و میرزا تقی و کورش و داریوش تربیت کنی. اگر بتوانی مثل یک آدم معمولی زندگی کنی و از تمام دقایق زندگی استفاده کنی و در کنارش بچههایت را هم درست تربیت کنی که بتوانند مثل یک آدم معمولی زندگی کنند بزرگترین جهاد را کردهای.
قسم حضرت عباست را باور کنم یا دم خروست را !!؟ گلایه میکنی که ما حصل ازدواجش تنها همان دو پسر و دو دختر است !! بعد یک صفحه عریضه می نویسی که اگر همان بچه ها را درست تربیت کنیم جهاد اکبر کرده ایم !! مطمئنی سرت به جایی نخورده ؟ جان کمش ! نه چرا جان کمش از خودم مایه می گذارم ! جان من ! جان مهدی ! پرده ها را کنار بزن بگذار قدری مغزت هوا بخورد ما طاقت نداریم از این طرف حصارها برایت بای بای کنیم اخوی ..!
پاسخ:
وقتی خنک شدی یک بار دیگر اصل پست و خصوصا کلمهی "تنها" و بعد از آن پاراگراف اول پاسخ قبل را بخوان.
پس بهش بگو اونها که بچه ندارند ماحصل ازدواج ندارند.... ببخشید خیلی اصطلاح غلط و بی جایی است.... و مسلمه که نیست..... و اما در جواب به آقا مهدی شما گفتید که" تو هم کنترل به دست به تلوزیون خیره میشوی و به صورت زیرپوستی احساس مردی میکنی" یعنی چی؟؟!!!! هنوزم همون توهم مردسالاری!!!! اگه اون احساس مردی احساس برتری هستش و اینکه بله منم رئیس خونه، خوشحالم که در همه منازل یه همچنین احساسی وجود نداره....و خوشحالم که اون دوره داره بسر میاد.....
والا گفتم بله شما هم؟؟؟ همون حس مردگونه که در اکثر مردان ایران دیده می شود.... که میاند خونه و زن خونه باید جوراباشونو دربیاره بشوره اتو کنه.... و چایی بریزه... شامو بیاره بخوره و خانوم جمع کنه ببره بشوره بذاره سر جاش و آقا هم تی وی نیگاه کنه به اخبارش گوش بده.. کاری که سالها پدرانمان می کردند... البته حالا پدرم یک پلوهایی میپزه که نگو.... گفتم نکنه شما هم خدای نکرده (حالا نه همه اینها را که گفتم) بلکه همون احساسش، هم یخورده برام سوال برانگیز بود...... قضیه روشن شد ابهام برطرف شد....
پاسخ:
چنین ابهاماتی برای امثال ما خیلی گرون تموم میشه.
قابلی نداشت. اگر خواستید براتون نمونه های دیگه شم میفرستیم. خوراکی هم هست. جذبی هم هست. خلاصه همه جوره در خدمتیم. واسه شما چاه کن زحمت کش هم یه نوع خاص استنشاقیشو اوردیم که به حرضت عباس بخچه خودونم از جافون بارتی!
کاری باری؟
پایان.
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
خیلی این حرفتون به دلم نشست.شاید چون بچه ها ما تاخر با تاریخ مصرف هستند. البته برای حاصلخیز بودن زندگی میتونه شرط لازم باشه ولی شرط کافی نیست.یا به عبارتی امکان احتمال لازم هست ولی امکان احتمال کافی نیست.بازم ممنون