محافظه کاری و دیگر هیچ
۵ آبان ۱۳۹۰
خاله و دخترش میگویند من محافظهکارم. خاله در نظرات پست قبلم و دخترش هم در نظرات پست وصیت وبلاگی خودش. نمیدانم منظورشان از این واژه بعد منفی آن است یا مثبت اما هر دو درست میگویند. من محافظهکارم. البته خاله گفته سر را هم با پنبه میبرم و اگر منظورش این است که وقتی بخواهم چیزی را به کسی بفهمانم از روشی نرم و غیرمحسوس استفاده میکنم کاملا درست میگوید.
اما محافظهکاری یعنی چه؟ مثالی میزنم: یک نفر از لالهی جدیدی که در فلکهی اول گذاشتهاند خوشش نمیآید. ممکن است دلایل علمی، هنری، معماری، ترافیکی، و یا حتی شخصی هم برای مخالفتش داشته باشد. برای اعتراض چند راه دارد:
1 - دلایلش را مستدل و با اسناد و شواهد کافی به شورای شهر ببرد و با اعضای شورا مطرح کند.
2 - در وبلاگش خیلی محترمانه و فنی و علمی موضوع را باز کند و توضیح دهد.
3 - یک بلندگوی دستی دست بگیرد و کنار لاله ایستاده و با آرامش معایب کار را برای مردم توضیح دهد و از آنها بخواهد به مدیران شهر اعتراض کنند.
4 - راههای اول و دوم و سوم را با سر و صدا و فریاد و توهین به این آن و کلی کردن موضوع انجام دهد.
5 - برود کردستان یک آرپیجی هفت و چند گلوله بخرد و بیاورد بین شهرداری و فرمانداری بایستد هر دو ساختمان را گلولهباران کند.
6 - سه متر طناب بخرد و خودش را حلقآویز کند و قبلش روی یک تکه کاغذ بنویسد امان از دست خلق و مسئولین نفهم و بیدرک.
...
به نظر شما کدام این راهها درست است؟ کدام محافظه کاری است و کدام ایدهآلیستی؟ کدام عملگرایانه و کدام خودنمایانه و کدام دیوانهبازی؟
به نظر من راه اول خیلی خوب جواب میدهد و اگر محذوریتی داریم و یا احتمال بدهیم مسئولین میخواهند سر و صدای کار درنیاید، راه دوم هم بد نیست. و اگر در جامعهای فرهیختهتر و دموکراتتر باشیم راه سوم موثر خواهد بود. اما راههای بعد نه تنها مشکل را حل نخواهند کرد که مشکلات جدیدی هم ایجاد خواهند کرد. روشن است که راه پنجم و ششم شوخی هستند اما ما در همین وبلاگستان بین روشهای یک و دو و روش چهارم کدام را انتخاب کنیم بهتر است؟ کدام محافظه کاری است و کدام شجاعانه و ایدهآلیستی و کدام خودنمایانه؟
من بعد از عمری پیراهن پاره کردن این را دریافتهام که هیچ کدام ما نخواهیم توانست در عمر مثلا صد سالهی خودمان دنیا را تغییر دهیم(دنیا که سهل است حتی اطرافیانمان را). بنابراین روزی با خودم عهد کردم به دنبال قهرمانبازی و روی سکو رفتن نباشم. ظرفیت و تواناییهای خودم را میشناسم و سعی میکنم در حدود آنها قدم بردارم. همیشه مواظب شترهای خودم هستم و اگر پیشنهاد و یا انتقادی به ذهنم رسید سعی میکنم با موثرترین روش آن را مطرح کنم و پذیرفتهام که به من مربوط نیست حرفم جدی گرفته میشود یا نه. به نظرم هر کس باید وظیفهی خودش را انجام بدهد و در قبالش پاسخگو باشد، این دنیا نشد آن دنیا!
دغدغهی من نه سیاست است و نه منممنمبازیهای رایج خونساری(و ایرانی؟) چرا که به هیچ کدام نیازی ندارم. من از پستهایی که دقایقی تفکر هدیهام میکنند خیلی لذت میبرم و نهایت آرزویم این است که در هر پست خوانندگانم را یکی دو دقیقه به فکر فرو ببرم. حالا نمیدانم این محافظهکاری خوب است یا بد؟
اما محافظهکاری یعنی چه؟ مثالی میزنم: یک نفر از لالهی جدیدی که در فلکهی اول گذاشتهاند خوشش نمیآید. ممکن است دلایل علمی، هنری، معماری، ترافیکی، و یا حتی شخصی هم برای مخالفتش داشته باشد. برای اعتراض چند راه دارد:
1 - دلایلش را مستدل و با اسناد و شواهد کافی به شورای شهر ببرد و با اعضای شورا مطرح کند.
2 - در وبلاگش خیلی محترمانه و فنی و علمی موضوع را باز کند و توضیح دهد.
3 - یک بلندگوی دستی دست بگیرد و کنار لاله ایستاده و با آرامش معایب کار را برای مردم توضیح دهد و از آنها بخواهد به مدیران شهر اعتراض کنند.
4 - راههای اول و دوم و سوم را با سر و صدا و فریاد و توهین به این آن و کلی کردن موضوع انجام دهد.
5 - برود کردستان یک آرپیجی هفت و چند گلوله بخرد و بیاورد بین شهرداری و فرمانداری بایستد هر دو ساختمان را گلولهباران کند.
6 - سه متر طناب بخرد و خودش را حلقآویز کند و قبلش روی یک تکه کاغذ بنویسد امان از دست خلق و مسئولین نفهم و بیدرک.
...
به نظر شما کدام این راهها درست است؟ کدام محافظه کاری است و کدام ایدهآلیستی؟ کدام عملگرایانه و کدام خودنمایانه و کدام دیوانهبازی؟
به نظر من راه اول خیلی خوب جواب میدهد و اگر محذوریتی داریم و یا احتمال بدهیم مسئولین میخواهند سر و صدای کار درنیاید، راه دوم هم بد نیست. و اگر در جامعهای فرهیختهتر و دموکراتتر باشیم راه سوم موثر خواهد بود. اما راههای بعد نه تنها مشکل را حل نخواهند کرد که مشکلات جدیدی هم ایجاد خواهند کرد. روشن است که راه پنجم و ششم شوخی هستند اما ما در همین وبلاگستان بین روشهای یک و دو و روش چهارم کدام را انتخاب کنیم بهتر است؟ کدام محافظه کاری است و کدام شجاعانه و ایدهآلیستی و کدام خودنمایانه؟
من بعد از عمری پیراهن پاره کردن این را دریافتهام که هیچ کدام ما نخواهیم توانست در عمر مثلا صد سالهی خودمان دنیا را تغییر دهیم(دنیا که سهل است حتی اطرافیانمان را). بنابراین روزی با خودم عهد کردم به دنبال قهرمانبازی و روی سکو رفتن نباشم. ظرفیت و تواناییهای خودم را میشناسم و سعی میکنم در حدود آنها قدم بردارم. همیشه مواظب شترهای خودم هستم و اگر پیشنهاد و یا انتقادی به ذهنم رسید سعی میکنم با موثرترین روش آن را مطرح کنم و پذیرفتهام که به من مربوط نیست حرفم جدی گرفته میشود یا نه. به نظرم هر کس باید وظیفهی خودش را انجام بدهد و در قبالش پاسخگو باشد، این دنیا نشد آن دنیا!
دغدغهی من نه سیاست است و نه منممنمبازیهای رایج خونساری(و ایرانی؟) چرا که به هیچ کدام نیازی ندارم. من از پستهایی که دقایقی تفکر هدیهام میکنند خیلی لذت میبرم و نهایت آرزویم این است که در هر پست خوانندگانم را یکی دو دقیقه به فکر فرو ببرم. حالا نمیدانم این محافظهکاری خوب است یا بد؟
۹۰/۰۸/۰۵