برای روز زبان مادری
مُن کا کی آقام خوساریم ِ تِنگاشت که یا بَنگاران؟ فکر کِرتَن مُن فارسیو. وقتی اِمِگو خوساری بَنگاران باید اِول فارسی فکر کِران بعدژ خوساری بَنگاران. بخچه همین، خوساری اِنگاشتن مُن همیشَه مایه خِنده زاریو.
این چِند کِلِمیه جی بَخچه این به که نواژنده مـِرده زبون بُباژ بـِلد نی!
پ.ن:
۱ – زونان که این خیلی وَدو که بـِلد نَیان خوساری بَنگاران اِما چه کِران این جی یک جبر تاریخی است که خردهفرهنگها همیشه مغلوب فرهنگهای بزرگرترند. چیزی که امروزه حتی زبان فارسی را هم تهدید میکند چه برسد به زبان خوانساری!
2 – اِما این جی زونبـِدین که همونجی مین ِ خیلی اِز کیا، مِردم با وِچاژون خوساری اِتِنگارنده. این باعثِ گِنو که وِچا به زِِبون خوساری فکر کِرِنده. این تنها بستر انتقال زبان است. البته از طرف دیگر، این بچهها در مواجهه با زبان فارسی دچار مشکل فکری خواهند شد. اینها همیشه باید چیزی را که میشنوند، برای فکرشان به زبان مادری ترجمه کنند و برای همین در فهم مطالب یک قدم عقبترند. آیا این تجربه را نداشتهاید که شاگرد اولهای مدارس خوانسار بیشتر بچههایی هستند که در خانه فارسی حرف میزنند!؟
3 – این پست درپاسخ به فراخوان ِ ضمنی آقای دادگستر وانِوِیسکا!
اینکه نسبت به زبان مادری خود وفادارید مایه خرسندیست.
از محبتهای شما نیز نسبت به وبلاگهایم متشکرم.
موفق باشید.