دعوا دعوا
۲۹ دی ۱۳۹۰
امروز از مقابل بیمارستان رد میشدم که دیدم یک مرد میانسال وسط خیابان ترمز کرد و از ماشین پیاده شد و کتش را را درآورد و داخل ماشین انداخت و افتاد به جان یک جوان و تا میخورد کتکش زد. مردم جمع شدند و...
باقی ماجرا هم که تکراری است.
حسابی سورپرایز شدم. مدتها بود دعوا ندیده بودم. احساسات نوستالژیکم فوران کرد.
...
جالب نیست که هنوز آدمهایی هستند که با دعوا مسایلشان را حل میکنند!؟ به نظرم این هم قسمتی از فرهنگ و هویت ماست؛ مثل آثار باستانیمان. اما نمیدانم چرا کسی سعی در حفظ و گسترش آن نمیکند! حیف است به خدا! دارد از بین میرودها!
باقی ماجرا هم که تکراری است.
حسابی سورپرایز شدم. مدتها بود دعوا ندیده بودم. احساسات نوستالژیکم فوران کرد.
...
جالب نیست که هنوز آدمهایی هستند که با دعوا مسایلشان را حل میکنند!؟ به نظرم این هم قسمتی از فرهنگ و هویت ماست؛ مثل آثار باستانیمان. اما نمیدانم چرا کسی سعی در حفظ و گسترش آن نمیکند! حیف است به خدا! دارد از بین میرودها!
۹۰/۱۰/۲۹
قربونت برم بهتر نیست بری بگردی فرهنگهای زیر خاکی بهتری رو از زیر آوار در بیاری و دوباره احیا کنی تا اینکه دعوا مرافه ؟!!!
من تا یادم میاد همیشه از دعوا بیزار بودم و هیچ وقت نخواستم با دعوا حقم رو بگیرم
شایدم می ترسم
اما این ترس رو خیلی دوست دارم
خود جنابعالی تا حالا چند بار دعوا کردی؟
فدات بشم اینجا فقط ادم بزرگ رفت و آمد نمی کنه که
اینجا خانواده رفت و آمد می کنه
دست بردار از این تبلیغات سو ضد بشری ...!