تصویر ما، خود ما،
۳ ارديبهشت ۱۳۹۱
پل بلافاصله متوجه این مطلب نیز شد که نزد مردم، با آنچه خود، خویشتنش را میبیند و یا با آنچه خیال میکرد دیگران او را چنان میبینند، متفاوت است.
...
هرگز به این پی نخواهیم برد که که چرا مردم را ناراحت میکنیم؟ از چه چیز ما ناراحت میشوند؟ از چه چیز ما خوششان میآید؟ چه چیز را مسخره میبینند؟ تصویر ما از خودمان بزرگترین راز ماست.
...
پل با اندوه گفت: ایموگولوگها میگویند شخص جز تصویر خودش هیچ چیز دیگری نیست. فیلسوفان میتوانند به ما بگویند که آنچه جهان درباره ما میاندیشد مهم نیست، که هیچ چیز، جز آنچه واقعا هستیم اهمیت ندارد.
اما فیلسوفان چیزی نمیفهمند. تا وقتی ما با دیگران زندگی میکنیم، ما تنها آن چیزی هستیم که اشخاص دیگر میبینند. فکر کردن به اینکه دیگران ما را چگونه میبینند و تلاش برای اینکه تصویر ما حتیالامکان جذاب باشد، نوعی تلبیس و فریبکاری است اما آیا میان خویشتن خویش و خویشتن دیگری، میانجی مستقیم دیگری غیر از چشمها وجود دارد؟
آیا عشق بدون آنکه با دلواپسی تصویرمان را در ذهن معشوق دنبال کنیم، امکان دارد؟ وقتی که دیگر دلواپس آن نباشیم که در چشم محبوبمان چگونه دیده میشویم، معنایش این است که دیگر عاشق نیستیم؟
...
باور داشتن به اینکه تصویر ما فقط یک توهم است که خود ما را، همچون گوهری مستقل، از چشمان دیگران پنهان نگاه میدارد، سادگی محض است. ایموگولوگها با تندروی بدبینانهای فاش ساختهاند که عکس این درست است: خود ما صرفا یک توهم، غیرقابل درک و توضیحناپذیر و درهم است، حال آنکه یگانه واقعیت که به سادگی قابل فهم و توضیحپذیر است همانا تصویر ماست در چشمان دیگران. و بدتر از همه اینکه تو صاحب آن نیستی. ابتدا میکوشی خودت را رنگآمیزی کنی، بعد میخواهی دست کم بر آن تاثیر و نظارت داشته باشی، اما همه اینها بیهوده است.
جاودانگی - میلان کوندرا
...
هرگز به این پی نخواهیم برد که که چرا مردم را ناراحت میکنیم؟ از چه چیز ما ناراحت میشوند؟ از چه چیز ما خوششان میآید؟ چه چیز را مسخره میبینند؟ تصویر ما از خودمان بزرگترین راز ماست.
...
پل با اندوه گفت: ایموگولوگها میگویند شخص جز تصویر خودش هیچ چیز دیگری نیست. فیلسوفان میتوانند به ما بگویند که آنچه جهان درباره ما میاندیشد مهم نیست، که هیچ چیز، جز آنچه واقعا هستیم اهمیت ندارد.
اما فیلسوفان چیزی نمیفهمند. تا وقتی ما با دیگران زندگی میکنیم، ما تنها آن چیزی هستیم که اشخاص دیگر میبینند. فکر کردن به اینکه دیگران ما را چگونه میبینند و تلاش برای اینکه تصویر ما حتیالامکان جذاب باشد، نوعی تلبیس و فریبکاری است اما آیا میان خویشتن خویش و خویشتن دیگری، میانجی مستقیم دیگری غیر از چشمها وجود دارد؟
آیا عشق بدون آنکه با دلواپسی تصویرمان را در ذهن معشوق دنبال کنیم، امکان دارد؟ وقتی که دیگر دلواپس آن نباشیم که در چشم محبوبمان چگونه دیده میشویم، معنایش این است که دیگر عاشق نیستیم؟
...
باور داشتن به اینکه تصویر ما فقط یک توهم است که خود ما را، همچون گوهری مستقل، از چشمان دیگران پنهان نگاه میدارد، سادگی محض است. ایموگولوگها با تندروی بدبینانهای فاش ساختهاند که عکس این درست است: خود ما صرفا یک توهم، غیرقابل درک و توضیحناپذیر و درهم است، حال آنکه یگانه واقعیت که به سادگی قابل فهم و توضیحپذیر است همانا تصویر ماست در چشمان دیگران. و بدتر از همه اینکه تو صاحب آن نیستی. ابتدا میکوشی خودت را رنگآمیزی کنی، بعد میخواهی دست کم بر آن تاثیر و نظارت داشته باشی، اما همه اینها بیهوده است.
جاودانگی - میلان کوندرا
۹۱/۰۲/۰۳