حق و صاحب حق
یکی از حقوق شهروندی "تعلق مزایای نسبی هر شهر به شهروندان همان شهر" است. دلیل این امر هم تحمل مشکلات نسبی شهر توسط آنها است.
بنابر این اصل، یک شهروند تهرانی که دود و ترافیک و هزار و یک مشکل دیگر تهران را تحمل میکند، حق دارد از مزایا و امکانات پایتخت، مثل دسترسی به ادارات کل و وزارتخانهها و نیز مراکز درمانی عالی و... برخوردار باشد. یا یک شهروند اصفهانی که مشکلات توریستهای داخلی و خارجی را تحمل میکند، حق دارد از مزایای فرهنگی و اقتصادی نصفجهان، مثل بازدید رایگان از مسجد امام برخوردار باشد(که هست!)
یا یک مشهدی که مشکلات متعدد زائران امام هشتم را تحمل میکند، حق دارد از مزایای معنوی حضور در جوار بارگاه امام رضا(ع) و نیز از مزایای مادی حضور زائران متنعم باشد. چیزی که هماکنون هتلداران و مسافرکشان و مغازهداران اطراف حرم به خوبی از آن متنعمند!
و با همین دلایل، یک جنوبی محق است که از اجناس خارجی ارزانقیمت و ماهی آزاد درجهی یک استفادهکند. و یک شمالی حق دارد از آبی بیکران دریا و مخمل سبز جنگل و اوزون برون و برنج فرد اعلا بهرهمند باشد.
اما متاسفانه در پارهای موارد، در خوانسار ما، این حقوق به شهروندان تعلق نمیگیرد و یا عادلانه تقسیم نمیشود. این که میگویم پارهای موارد به این دلیل است که از حق نباید گذشت و باید نیمهی پر لیوان را هم دید. به نظر من، به لطف مدیریت محترم شهر که نمیدانم شهردار است یا شورای شهر، بعضی از این دست حقوق، به شهروندان خوانسار تعلق گرفته است. مثلا همین امسال قبل از محرم، ما از نعمت دپوی مصالح ساختمانی در پیادهروها و در نتیجه سخت شدن تردد در آنها و نیز نعمت دود و بوی قیر مذاب، که برای لکهگیری کوچهها استفاده میشد، برخوردار بودیم. (گیرم که این دود و بوی مقدس که اینروزها هم مشاممان را مینوازد از صدقهی سر مسافران و مرکزنشینان بودهباشد!)
اما اعتراض اصلی این وجیزه به گرد و خاک ناشی از تخریب خرابهای در مرکز شهر است. از نظر حقوق شهروندی، در این فقره دو مشکل وجود دارد:
اول آنکه این گرد و خاک، بالسویه تقسیم نشده و ساکنان مغازههای اطراف و گذرندگان از این مکان، بهرهی بیشتری از آن میبرند و این عین بیعدالتی و ظلم در حق بقیه است. پس لازم است مدیریت محترم شهر(همان که نمیدانم کیست را میگویم!) مقداری از این آوار باستانی را به نقاط مختلف شهر برده و مثل کاه باد دهند تا هر صاحب حقی به حقش برسد.
و دوم آن که با توجه به اصلی که در اولین پاراگراف عرض شد، این گرد و خاک، درست مثل انرژی هستهای، حق مسلم ما ساکنان خوانسار است. و هیچ خوانساری غیور و اجدادپرستی حاضر نیست یک ذره از این غبار اساطیری را با مسافران متشخص و باکلاس نوروزی تقسیم کند. اما متاسفانه با این سرعت کار، به نظر میرسد آخرین ذرات این گرد و خاک شفابخش بر نای و نایژههای مسافران اجنبی بوسه زند و این حق شهروندی از صاحب اصلیاش دریغ شود.
بادا که چنین مباد.
پ.ن:
۱ - شاید اگر چند متر شیلنگ آب برای این تخریب مصرف میشد، این قلم حساس نشده و نعماتی که صدقه سری مسافران، به شهروندان اینجا عرضه میشود مغفول میماند!
۲ - امیدوارم دوست عزیزم آقای دهاقین از این پست دلخور نشده باشند. قصد اولیهام، یادآوری این نکته، طی کامنتی خصوصی به ایشان بود اما به نظرم رسید، بد نیست بحث دربارهی حقوق شهروندی عمومیتر مطرح شود تا همه به این حقوق حساس باشیم.