بزرگترین دشمن جهل است ( حضرت علی -ع) بزرگترین دشمن جهل نیست بلکه توهم دانستن است(استیون هاوکینگ) و حالا قدری به این دو سخن فکر میکنم!! درست است کمش راست می گویی اما بزرگترین دشمنی که برای خود می تراشیم؛ دانستن اسرار دیگران است .. دلیلش روشن است یا جاهلیم یا توهم داریم که خیلی می دانیم و یا اینکه فکر می کنیم خیلی فردین هستیم خیلی مرد هستیم که می توانیم اسرار همه را در صندوقچه خود نگه داریم
پاسخ: کاملا درست میگی گنجینه سر بودن خیلی سخته حتی اگر توانایی حفظ هم داشته باشیم اما منظورم این نیست. منظورم اینه که وقتی سر کسی رو دونستی اون فرد آرومت نمیذاره و از ترس سرش ولت نمیکنه. یا باید اسیرش باشی و یا ضربهای بهت میزنه.
واقعاً نمی دونم چرا ادمها باید اسرارشونو به هم بگن؟ به قول یکی از بزرگان وقتی آدم خودش نتونه سر خودشو نگه داره چرا از دیگران انتظار داره که نگهش دارن؟ اما در خصوص بیان نیکوی شما باید به نوع اسرار توجه کرد. آیا اسرار اونها توسط خودشون به ما رسیده یا خودمون بهش دست پیدا کردیم؟ و وقتی دست بهش پیدا کردیم خود اونا هم خبر دارند که ما خبر داریم؟ خدا نکنه اسرار محرمانه کسی بیفته دست کسی که اونوقت شیر بیار و باقالی بار کن!! حالا ببینم طرف تهدیدت کرده؟ چی گفته؟
پاسخ: آره درستش اینه که سرمون رو به کسی نگیم و درست ترش اینه که سر کسی رو ازش نپرسیم. من اسرارمو به خودمم نمیگم چه برسه به دیگران. همون ته چاه میمونند... اما... تو که غریبه نیستی گفته اگه یه کلمه از حرفایی که بهت زدمو به کسی بگی منم همه اسرارتو فاش میکنم. فعلا در موقعیت جنگ سرد هستیم . هیچ کدوم هیچ کاری نمیکنیم و احتمالا این موقعیت ثبات خواهد داشت چون به نفع هر سه مونه!!!
سلام بسمه یا ستار العیوب چرا دانستن اسرار دیگران همیشه خطر ناک بوده این بخاطر اینست که اسرارت را کسی میداند که وی نیز خوش تا حد عنق گرفتار اسرار خودش میباشد واین برای همه ممکنست انسانها مملو از اسراری هستند که دائما خطراز بناگوششان میگذرد .عبات ولا تجسسوا ...در کتاب قرآن امده ودر آنجا همه را از دانستن اسرار از دیگران نهی میکند .شما با 31حرف فارسی به مهمترین حواشی انسان پرداختید واین یک هنر ست طیبه الله .ممنون
پاسخ: لطف دارید. کاملا درست میفرمایید. واقعا اگر به همین لا تجسسو عمل کنیم خیلی از مشکلات حل میشه و روابط محکمتر میشه.
یه دوست محافظه کاردارم که خیلی کم ازخودش میگه ومن حس میکنم خیلی توداره .! ولی من میگم وقتی ما باهم دوستیم نباید به هم اعتماد داشته باشیم؟خیلی ازش گاهی دلخورمیشم چون من تقریبا همه چی براش تعریف میکنم(چون میبینم توداره و نم پس نمیده خوب لابد حرفای منم پیشش میمونه) نکنه اونم فکرمیکنه من آدم دهن لقیم و اسرار اون پیشم نمیمونه!!! ولی کلا با اینکه ازش دلخورمیشم ولی کارعاقلانه ای میکنه مگه نه؟
پاسخ: درباره اعتماد اینجا یه چیزی نوشتم: http://5060.blogfa.com/post/215 به نظر من کار عاقلانه ای میکنه.
اول رابطه هامون معمولا با مرور وجوه اشتراک و اطلاعات عمومی میگذره .تا اینکه کم کم رفیق جون جونی میشیم واسه هم! حالا وقت اثبات عمیق بودن دوستی و رابطست.راز در مقابل راز! هرچقدر اسرار مهمتری واسه هم فاش کنیم ، احترام و ارزش بیشتری برای دوستمون قائل شدیم !؟! تا اینکه بعد از یه مدت درد دل و ننر بازی ، بالاخره یه رفتارش توی ذوقت میزنه ، یا حس میکنی بختک شده رو زندگیت، یا احساس فضولیش فوران کرده و تو رو داره ذوب میکنه. اونوقته که کم کم آتیش عشق دوستی سرد میشه و روابط تیره! و حالا وقت گرو کشیه! باید بررسی کنی به اندازه آتو هایی که بهش دادی گرفتی یا نه؟ ممکنه علی رغم علاقه و میل باطنیت مجبور شی با این آدم همیشه به ظاهر دوست بمونی و همینطور کوله بار اسرار مشترکتونو سنگین تر کنی، تا هیچ کدوم از طرفین بد بین نشه!
پاسخ: واااااای که تو چه قدر خوب همه چیزو توضیح دادی.... واقعا لذت بردم دستت درست
فلانی حاملیو فلانی جی با فلانی رفیقنده فلانی هزه شوم مهربرونژ به فلان رو عقدکنون فلانیو فلانی اختلاف دارنده اژونگو از هم جدا گننده فلانی زمینژ ورگفتی اژگو آپارتمان یاسکرو فلانی اژگو کوچژ بشو سنگسفید فلانی هزه شوم چلو کبابژ دارت هزه صاحب کاشیده با فلانی سوار ماشیندد کرته به و الا آخر...
تو متون ادبی تاریخی قدیمی مثل قابوسنامه مقامات حمیدی تاریخ بیهقی بارها و بارها در مورد همین مطلب اشاره شده. جالبه که صفحه صفحه توضیح و تفسیر اونها حالا شده یه جمله.پس بهتره که با کسی دوست نباشی که بخوای از ترس جونت زندگی کنی این از اسرار دیگرون. اسرار خودت رو هم بنویس شاید روزی یه چیز خارق العاده از توش دراومد.
پاسخ: چه جالب پس این آقای قابوسی و حمیدی و بیهقی از کمش سرقت ادبی کردند. خب میشه دوست بود و حدود رو رعایت کرد تا دوستی پایدار بمونه. اما چه طور میشه اسرار خودمون رو بنویسیم؟ همش لو میره که!
کاملا موافقم چونکه بار انسان رو سنگین میکنه وهر چی انسان از مسایل خصوصی وشخصی دیگران کمتر بدونه راحت تره شاید یه روز رابطه ما با دوستمون یا هر کس دیگه که اسرارمون رو به اون میگیم بد بشه وبه کدورت بکشه اون وقت این وسط کی ضرر میکنه؟
ببخشیدا....سرقت ادبی بنویس و در خاک پنهانش کن.بعد تو وصیت نامت آدرسشو بنویس. بعد از مرگت هم بقیه که تو اسرارشونو میدونی مردند یا از زندگی عادی فاصله گرفتند. اونوقت میشه دست نوشته های کمش.مردی مرموز اما نکته بین و ظریف. بعد یکی ظرافت های اسرارتو تصییح میکنه و اسرار دیگرون هم برا هیچکس ضرری نداره بلکم همش نفعه. یه داستان نوشتم که نوشته ات نقض بشه البته به شرط گذشت زمان. اول صبحی اومد دیگه. منم پاکش نکردم.
پاسخ: :))) ممنون از داستانت. اسرار من!!!!؟ بلا به دور!!! اگر اسرار من فاش بشه اونقدر لعن و نفرین برام میفرستید که از بهشت فاطمیه هم بیرونم میکنند:))
منظورم اسرار خود آدم نیست. اسرار دیگران.