ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

کمی هم سیاست

۳ خرداد ۱۳۸۸

دوره‌ی قبل ِ انتخابات ریاست جمهوری به والذاریاتی گذشت. مانده بودم بین این همه رنگ قشنگ کدام را انتخاب کنم؟ از رنگ ۵۰ هزار تومانی کروبی گرفته تا دموکراسی‌خواهی آرمانی معین و خوش‌صحبتی مهرعلی‌زاده و تجربه‌ی هاشمی و تیپ قالیباف و حرف‌های جدید و شجاعانه‌ی احمدی‌نژاد.
همان اول کار به کروبی خندیدم و مطمئن بودم که با این شعار فقط آبروی خودش را می‌برد اما در کمال تعجب دیدم که کلی رای آورد! پیش خودم گفتم یعنی مردم این‌قدر احمقند؟ بعد که قضیه‌ی خواب کروبی و قهرکردنش از همه جا و تاسیس حزبش را شنیدم، مطمئن شدم که چیزی توی سر این شیخ خورده!
معین و مهر‌علی‌زاده هم که از همان اول ول‌معطل بودند: اصلاح‌طلبانی که نتوانستند چهار کاندیدایشان را یکی کنند، چه‌طور می‌توانستند مملکت را اداره کنند؟ 
هرطور بود گذشت و هاشمی و احمدی‌نژاد به دور دوم رفتند. انتخاب راحت‌تر شد: هاشمی را می‌شناختم و حسن و عیبش برایم روشن بود. تنها مشکل این بود که  احمدی‌نژاد موجود جدیدی بود. هرچه خوبی بود به زبانش می‌آمد: مبارزه با مافیاهای اقتصادی، آوردن نفت بر سر سفره‌ی مردم(قشنگ‌ترین حرفش این بود که:"چرا افزایش قیمت نفت در رفاه اقتصادی مردم تاثیر ملموسی ندارد؟"). آزادی از همه نوعش، مدیران متخصص و متعهد و خدمت‌گذار و...
دلم نبود به هاشمی رای بدهم. چیزهای زیادی در او بود که دلم را می‌زد. ریاست هشت ساله‌اش بر کشور تبعات منفی زیادی داشت: تغییرات فرهنگی ـ اجتماعی عمیقی که در جامعه ایجاد شد، محدود شدن آزادی بیان، شکل‌گیری فرهنگ "پول بیشتر زندگی بهتر" و...
از همه بدتر آن غرور و نخوتی بود که مدافعانش در برنامه‌های تلوزیونی داشتند؛ به جای این‌ که از خوبی‌های نامزدشان بگویند به احمدی‌نژاد می‌تاختند و خصوصا آن جمله‌ی معروف مرعشی که:"لباس ریاست‌جمهوری به تن این آقا(منظورش احمدی‌نژاد بود) گشاد است" و...
از طرفی پس از پیروزی انقلاب هیچ‌وقت حاکمیت یک‌دستی نداشتیم: دائما بین رییس‌جمهور  و مجلس و شورای نگهبان و رسانه‌های اثرگذار (مثل تلوزیون و کیهان و سلام) اختلافات سیاسی بروز می‌کرد و مانعی برای انجام کارها می‌شد. با انتخاب احمدی‌نژاد، برای اولین بار حاکمیت یک‌دست می‌شد و هیچ بهانه‌ای برای کار نکردن نمی‌ماند. پس با اطمینان رایم را به احمدی‌نژاد دادم و به انتظار نشستم.
گفتن ندارد که انتظارم به بار نشست: اول انکار جمله‌ی آوردن نفت به سفره‌ی مردم و بعد برکناری همه‌ی مدیران حتی مدیران اجرایی و بعدتر انحلال سازمان برنامه و فردی شدن تصمیمات و بعدترتر کردان و بذرپاش و مشایی و محصولی و... بگذریم، از این آقا آبی که گرم نشد هیچ، تورم ۴/۱۰‌درصدی، ۴/۲۵‌درصد شد(این هم مدرک!) و آب آمده(صندوق ذخیره ارزی) از جوی رفت و... پس بدون عذاب وجدان و با خیال راحت، در این دوره روی اسمش خط می‌کشم و به سراغ دیگران می‌روم.
نفر بعدی که تکلیفم را قبلا مشخص کرده رضایی است. رضایی موجود جالبی است: در دور قبل به نفع احمدی نژاد کنار رفت و ۵۰۰ هزار رایش را به او بخشید. شاید او هم مثل من در دور قبل گول خورد اما گول خوردن من یک رای برای احمدی‌نژاد داشت و گول‌خوردن او ۵۰۰ هزار رای! برخی معتقدند رضایی با بخشیدن آرایش به احمدی نژاد باعث صعود احمدی‌نژاد به دور دوم و پروازش به دولت شد! و این دوره هم لابد آمده آن ۵۰۰ هزار رای را پس بگیرد! اگر بتواند این کار را بکند خدمت بزرگی کرده و انتظار دیگری از او ندارم.
این بار اما، مشکل اصلی، موسوی و کروبی هستند. البته موسوی مشکلی ندارد و اصول‌گرا و اصلاح‌طلب از او تعریف می‌کنند. تجربه‌ی هشت سال بحران چیز کمی نیست و در این‌که رییس جمهور بدی نیست هیچ شکی ندارم اما کروبی بدجوری آچمزم کرده. نگرانم نکند او بهتر باشد!؟
به نظر می‌رسد این کروبی، آن کروبی ۵۰ هزار تومانی نیست: این کروبی موفق‌ترین مرد اجرایی کشور یعنی کرباسچی را معاون خود کرده و مهم‌ترین طرح اقتصادی بعد از انقلاب یعنی طرح دکتر نیلی را شعار خود قرار داده. دکتر نیلی رییس دانشکده‌ی مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف است و طرح واگذاری مالکیت شرکت نفت به مردم را هفت سال پیش مطرح و در این هفت سال هم نظرات اقتصاددانان را در این طرح تامین کرده. متخصصین می‌گویند با این طرح، نفت از بودجه دولت خارج شده و مالکیت آن به دست مردم می‌افتد. لری‌اش این که: دولت نان‌خور مردم می‌شود.
ناگفته پیداست که اگر دولت نان‌خور مردم شود دیگر نیازی به این همه شعار انتخاباتی نیست و  هر دولتی که سر کار بیاید مجبور است به خواسته‌های مردم تن دهد تا بتواند پول اداره‌ی کشور را از آن‌ها بگیرد؛ وقتی مردم پول اداره‌ی کشور را به دولت بدهند، حساب هم می‌کشند و آن وقت این سوال که "با مالیات ما چه می‌کنید؟" سوال اصلی مردم از دولت خواهد بود و دولت هم مجبور است به آن پاسخ دهد. شما بگویید، مردم‌سالاری دینی چیست جز پاسخگو کردن دولت به مردم در یک جامعه‌ی دینی؟ مگر ما جز این چه می‌خواهیم؟
...
(نمی دانم چرا این روزها پرحرف شده‌ام؛ تا به خود می‌آیم می‌بینم با وجود تلاشم برای خلاصه‌گویی و اشاره‌های گذرا به مطالب، باز هم از هفتصد کلمه عبور کرده‌ام. قول می‌دهم در پارگراف بعد سرو ته قضیه را هم بیاورم.)
این‌ها را گفتم اما این را هم بگویم که گوش من ِ ایرانی، بیش از آن که به عقل باشد به دل است. هر چند اولین نطق انتخاباتی موسوی به دلم ننشست و انتظاراتم را برآورده نکرد اما باز هم دلم با اوست. راستش کمی هم مظلوم و تودل‌بروست. آرزویم این است که این مرد عقلم را هم برباید و رایم را بگیرد و خیالم را راحت کند.
البته اگر کرباسچی و نیلی بگذارند!

 

۸۸/۰۳/۰۳
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۳)

اقا از من به تو نصیحت!
این شیخ واقعا یه جیزی تو سرش خورده شک نکن!!!
به همون موسوی رای بده
مارو هم بدبخت نکن
منم بین کروبی و موسوی مرددم
پاسخ:
من کروبی را انتخاب کردم. به زودی دلایلم را خواهم گفت.
Going to put this ariltce to good use now.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی