معما
در پایان روز دو همکار از کارشان فارغ شدند و به حیاط آمدند تا لباس عوض کنند و به خانه بروند. آن که در خانه قدیمی کار کرده بود کاملا سیاه و کثیف شده بود اما کارگری که در خانه جدید کار کرده بود تمیز مانده بود.
کارگر تمیز دست و صورتش را شست و لباس عوض کرد اما کاگر سیاه بدون شستن دست و صورتش لباس عوض کرد و با هم به خانه رفتند.
آنها سفید پوست بوده و حدود چهل سال سن داشتند و بیش از ده سال بود که در همسایگی هم در یک ساختمان معمولی زندگی میکردند و هر دو دارای زن و فرزند بودند.
به نظر شما چرا کارگر تمیز دست و صورتش را شست اما کارگر کثیف نه؟
پاســخ:
خودم وقتی این معما رو شنیدم نتونستم جواب بدم. فکر نمیکردم اینجا هم کسی بتونه پاسخ بده اما همونطور که تو نظرات میبینید یکی از دوستان به نام خانم مهناز پاسخ درست دادند. از هوش معمایی ایشون شگفت زده شدم. شانس آوردم جایزه تعیین نکردم.
کارگرها آینه هم بودند. کارگر سیاه به دوست سفیدش نگاه کرد و تصور کرد خودش هم تمیزه و نیازی به شستشو نداره و کارگر تمیز هم به دوست سیاهش نگاه کرد و خیال کرد خودش هم کثیف شده و رفت و دست و صورتش رو شست.
نتیجه اخلاقی:
آیا میشه هر کسی رو آینه خودمون بدونیم؟
اگر فردی رو پیدا کردیم که شباهتهایی به ما داشت - مثلا هر دو دودکشپاککن و چهل ساله و همسایه و زن و بچهدار بودیم - چه قدر میتونیم اون رو آینه خودمون بدونیم؟
اصلا بهتر نیست برای خودمون آینه شخصی داشته باشیم؟