تهرونیای عزیز
۲۱ آبان ۱۳۹۲
درسته که وقتی تهرونیا میاند خونسار، همه چیز به هم میریزه، درسته که نونواییا شولوغ میشه، درسته که دیگه به ما غذای هیئت نمیرسه، درسته که با تهرانی بازیاشون، شهرستانی بودنمون رو تو سرمون میکوبند، درسته که با ماشینا و لباسا و آرایشا و ادکلنای جدیدشون حسودیمون رو برمیانگیزند، و درسته که بچههامونم بیتربیت میکنند...
اما خدایی اگه اینا نباشند محرم خونسار هیچ شور و حالی نداره؛ روز اول دستهها، هر هیئتی سه و نفر و نصفی زنجیرزن داشت و چارنفر و نصفی هم تماشاچی اما امروز زیر بارون شدید، تو حسینه و خونه آقا و فلکه اول و خیابون امام و خیابون شهدا و هر کوچه و پس کوچهای، آدما مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا میرفتند... صحرای محشر شده بود انگار...
تهرونیای عزیز درسته که کلاستون به ما نمیخوره اما خیلی دوستتون داریم، بازم پیش ما بیاید...
اما خدایی اگه اینا نباشند محرم خونسار هیچ شور و حالی نداره؛ روز اول دستهها، هر هیئتی سه و نفر و نصفی زنجیرزن داشت و چارنفر و نصفی هم تماشاچی اما امروز زیر بارون شدید، تو حسینه و خونه آقا و فلکه اول و خیابون امام و خیابون شهدا و هر کوچه و پس کوچهای، آدما مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا میرفتند... صحرای محشر شده بود انگار...
تهرونیای عزیز درسته که کلاستون به ما نمیخوره اما خیلی دوستتون داریم، بازم پیش ما بیاید...
۹۲/۰۸/۲۱