اعطای سیتیزنشیپی
حتما تا الآن متوجه شدید که تو وبلاگستان خونسار یه اتفاق جدید افتاده...
متوجه نشدید؟
متوجه شدید ولی فکر نمیکردید جدید باشه؟
متوجه شدید ولی فکر نمیکردید اتفاق محسوب بشه؟
چه میدونم والا... من که فکر میکنم اتفاقه و جدید هم هست. البته در این زمینه تعریف هر فرد از اتفاق و جدید هم میتونه موثر باشه و من با این فرض که در این زمینه اتفاقنظر هرمنوتیکی داریم ادامه میدم. نیازی به توضیح نیست که این اتفاقی که تو اتفاقنظر گفتم با هیچ هرمنوتیکی به اون اتفاق اول نمیچسبه ولی برای جلوگیری از اطاله کلام به جزییاتش نمیپردازم....
ول کنم این حرفا رو برم سر اصل مطلب؟ خب میرم چرا هل میدید؟ اعصاب نداریدا! یه مشاوره برید. اینطور کمطاقت بودن اصلا زیبنده شما نیست...
...
خلاصه این اتفاق جدید اینه که دو دوست جدید به جمع ما اضافه شدند که در دو چیز مشترکند:
ریشه خونساری داشتن و در خونسار به دنیا نیامدندگی. از این به بعد برای جلوگیری از اطاله کلام این دو دوست رو دوست شماره یک ودوست شماره دومینامیم.(دوست شماره یک خوانسارنامه خودمونه ولی چون وبلاگش تو بیانه و بیان هم با بلاگفا مشکل داره نمیشه اینجا لینکش کرد. خودتون پیدا کنید سبزی فروش را.)
این دو دوست در چیزهای دیگر هم مشترکند، مثلا در خوشحالی بیکران از داشتن ریشه خونساری و خب همانگونه که مبرهن است این برای من تازگی نداره و یقین واثق دارم تقریبا تمام ابناء بشر چنین آرزویی دارند. بالاخره ریشه خونساری داشتن چیز الکیای نیست و حتی میتونه بسیار هم غیرالکی باشه. من خودم روزانه دهها درخواست سیتیزنشیپی از اقصی نقاط دنیا دریافت میکنم که با این که نمیتونه آدم رو صاحب ریشهی خونساری کنه ولی چون میسر نیست اونها را کام ما، دوست دارند عشقبازی بکنند با نام ما....
خلاصه خلاصه کنم. به فکرم رسیده برای این دو دوست و سایر ابنای بشر شرایطی تدوین کنیم برای اعطای تابعیت. و بدین منظور یه تشکیلات فدرال درست کنیم و تبادل سفیر و کنسول و رایزن فرهنگی و غیر فرهنگی و....
خب مبرهنا پیداست که این کارا زمانبره و نیاز به تشکیل مجلس موسسان و تصویب اونها و تشکیل فرمانداریها و یحتمل تصویب در صحن عمومی سازمان ملل و غیره و ذالک داره و اگر بخوایم همه این مراحل رو طی کنیم و به تابعیت این دو دوست بپردازیم ممکنه خسته بشند و عطامون رو به لقامون بخشیده، برگردند به همون بیوطنی خودشون که به نظر من این اصلا زیبنده ما نیست و ممکنه ما رو در مجامع جهانی ملیتی ناسیونالیست و احیانا راسیست و مخالف حقوق بشر بنمایونه و این اصلا زیبنده ما نیست. اِ مثل اینکه این اصلا زیبنده ما نیست رو دو بار گفتم. عیب نداره، دیدم میطلبه...
من پیشنهاد میکنم به مناسبت بیستم اردیبهشت، روز خونسار، و نیز به افتخار اولینها بودن، کار این دوستان رو زودتر راه بندازیم. البته میدونم کلمه اولینها یه کلمه متناقضنما و حتی متناقضه. اولین همیشه یکیه. یعنی نفر اول(در این فقره خونسارنامه) و ما هیج وقت چندتا نفر اول نداریم اما باز هم برای اینکه هرمنوتیک زبان ما رو از اهداف عالیمون در اصلاح ساختار نژادی دنیا باز نداره از بحثش درمیگذرم.
عرض میکردم کار این دوستان رو خارج از سیستم راه بندازیم. اصلا فرض کنیم لاتاری برنده شدند. اگر همتون موافقید فقط یه نسخه از دی ان ای والد یا والدین خونساریشون و تصویر فیش واریز حق عضویت رو به مدت یک سال تو صفحه اول وبلاگشون به عنوان پست ثابت بذارند و تا یک سال به صورت آزمایشی و بعد از اون در صورت رعایت تمامی مفاد مرامنامه سیتیزنشیپی خونسار(به جواد میگم از جان یه نسخه مرامنامه خودشونو برامون بگیره، سه برابر سختترش میکنیم که هر کی هر کی نشه) در اون یکسال، به صورت دائم تابعیت درجه دو شهرمون رو بهشون اعطا کنیم. و البته برای جلوگیری از اتصاف به چیزهایی که زیبنده ما نیست، مثل درجه بندی شهروندان و غیره، در صورت سرمایهگذاری بیش از نیم میلیارد پوند، بهشون تابعیت درجه یک اعطا کنیم.
...
اگه موافقید صلوات بلند ختم کنید.