...
مثل آدمایی که گم شدند و دیگه نیستند...
...
یا مثل آدمایی که هستند اما دیگه اونی که بودند نیستند. عوض شدند. نمیفهمی کی اون آدم رفت و کی این یکی جاش اومد...
...
...
مثل آدمایی که گم شدند و دیگه نیستند...
...
یا مثل آدمایی که هستند اما دیگه اونی که بودند نیستند. عوض شدند. نمیفهمی کی اون آدم رفت و کی این یکی جاش اومد...
...
در تعریف ریا میگه: «ذات حکومت مذهبی در قرون وسطی در اروپا دیده شد. که به یک نوع ریاکاری مذهبی انجامید. از آنجا که هیچ وقت رفتار انسان عینا مطابق با احکام مذهبی مندرج در کتابهای آسمانی نیست بنابراین بین واقعیت و ادعا فاصله به وجود میآید و این فاصله را ریا پر میکند».
در بیان خودش میگه: «به رفتار اشخاص بیشتر از ادعاها و گفتارشان توجه دارم. اصولا هر آدمی را در هر سنی که باشد تا حدی کودک و نوجوان فرض میکنم و از اشتباهاتش چشمپوشی میکنم. حتی نزدیکانم و افراد خیلی برجسته را»
میگه هیچ وقت گریه نمیکنه.
درباره منش و روحیات ایرانی نظرات قابل تاملی داره:
- قائل به تفاوتهای انسانی نیستیم.
- زود از هم دلخور میشویم زیرا زیادهطلبیم و از دوستمان انتظار داریم در همه موارد مثل ما باشد.
- مناسبات اجتماعی را نمیدانیم برای همین در حالی میخواهیم جامعه دموکراتیک ایجاد کنیم که هنوز خودمان برای آن آمادگی نداریم.
- ریا کار و متظاهر هستیم. راستگویی و صداقت در ایران مشکل ساز است.
- وقتی عقاید یک شخص را نفی میکنیم فکر میکند خودش و شخصیتش را نفی کردهایم.
- در ادبیات ما همیشه انسانهای کامل تصویر شدهاند برای همین ما هم میخواهیم در همین مدل جا بگیریم در نتیجه به دنبال انسانی غیرواقعی و خیالی هستیم.
- ذاتا حسود هستیم و در عین رفاقت و صمیمیت با دوستمان، به او حسادت هم میکنیم.
- عیب خودمان را نمیدانیم و یک دید واقعی نسبت به خودمان نداریم.
- میخواهیم همه را مثل خودمان کنیم بدون آنکه خودمان ذرهای تغییر را بپذیریم.
- تمامیت خواه هستیم یعنی انتظار داریم همه چیز یک انسان خوب باشد و تا یک چیز بد در فردی میبینیم زود از او سرخورده میشویم.
- اگر از کسی خوشمان آمد همه چیزش را تایید میکنیم و اگر نه همه چیزش را رد میکنیم.
و بر اساس دلایل بالا نتیجه میگیره که در ایران روابط اجتماعی و سیاسی و به طور کلی همکاری صمیمانه در هر زمینهای مشکله...
هدف اصلی من از نوشتن آن یادداشت برجسته کردن مشکل و در نتیجه پیشبینی حداقلی از نیازهای آن روز بود. خوشحالم که آقای دهاقین در پاراگراف آخر پاسخشان به این موضوع اشاره کردهاند. این یعنی منظور یادداشت به درستی درک شده و مطمئنم قدمی در این زمینه برداشته خواهد شد.
اما نظرم درباره فرمایشات ایشان:
در مورد جمعیت مهاجران و منسوبینشان سخن من کاملا غیرعلمی بود چرا که منبعی برای یافتن آمار واقعی نداشتم و بر اساس بررسیهای شخصی به آن عدد رسیدم. و البته هنوز هم از آن دفاع میکنم و دلایلم را هم در پاسخ به نظرات دوستان بیان کردم. انتظار داشتم ایشان با توجه به مسئولیتشان، آماری در اختیار داشتند و آن را ارائه میدادند تا اگر اشتباه کردهام آن را اصلاح کنم.
1 - فرمودهاند:"به نظر می رسد در سیاست گذاری های عملی بخش مسکن در خوانسار، توجه به تخریب بناهای فرسوده و احداث بناهای جدید از یک سو و سوق دادن ساخت و سازهای جدید به حاشیه ها از جمله در محدوده پیش بینی شده شهرک گلستان و مسکن مهر به سمت شمال و نیز ضلع شرقی شهر میتواند جوابگوی حداقل دو برابر جمعیت فعلی و نیاز آینده شهر باشد"
سوال مشخصم این است که این "به نظر میرسد" بر چه مبنایی استوار است؟ آیا در این زمینه مطالعهای علمی انجام شده که در آن ضمن برشمردن خصوصیات اقلیمی و جغرافیایی خاص این شهر، آن را با استانداردهای بینالمللی و ملی مقایسه کرده باشد:
- وسعت زمینهای مسکونی خوانسار چند مترمربع است است؟
- چه قدر آن زمین، چه قدر آن منازل فرسوده و چه قدر آن منازل جدید ساخت کمعمر است؟
- چه قدر از زمینها و بافت فرسوده عملا قابل ساخت است؟ مثلا زمینهایی که به دلیل زیاد بودن تعداد مالکان از حیز انتفاع خارجند، چه قدر هستند و چه راهکارهای قانونی برای به قابلیت انتفاع رساندن آنها جستجو شده است؟
- نسبت این وسعت بر اساس استانداردهای جهانی و ملی و محلی با نیاز جمعیتی خوانسار چیست؟ این نسبت در کوتاهمدت، میانمدت، درازمدت و با توجه به فرض قریب موضوع اصلی(زلزله تهران) چه گونه است؟
- برنامه ریزی انجام شده برای مسیر توسعه فیزیکی شهر (مسکن مهر و شمال و نیز ضلع شرقی) بر مبنای چه مطالعاتی صورت گرفته؟
- آیا در این مطالعات الزامات زیست شهری لحاظ شده؟
...
و سوال بعد اینکه بر اساس این مطالعه(در صورت وجود) چه سیاستهایی در زمینه مسکن خوانسار به تصویب رسیده است.
نیازی به گفتن نیست که این سیاستها شامل طراحی نقشهی پراکندگی نقاط مسکونی، تجاری، فضای سبز و... و نیز میزان تراکم جمعیت در نقاط مختلف و در نتیجه دستیابی به الگوی مسکن شهری میباشد و گفتنی نیست که تدقیق در مسایل جزیی و کارشناسی آن اعم از زیرساختها و نیازهای فرهنگی و مطالبات انسانی و... از حوصله این نوشته خارج است اما قاعدتا باید در مطالعات لحاظ شده باشد.
البته ایشان به کلیات این موضوع مثل سیاستهایی که به نسبت عرض خیابانها لحاظ شده اشاره کردند اما اولا این سیاستها را دقیق بیان نکردند (مثلا من بالاخره نفهمیدم آن بساز و بفروش مورد اشاره درست میگفت یا نه)
ثانیا نفرمودند این سیاستها در جلسات دورهمی به تصویب رسیده یا مبانی مطالعاتی و علمی داشته؟
ثالثا آیا این سیاستها تدوین شده و در دسترس شهروندان قرا گرفته؟
...
از این که بگذریم جناب دهاقین نکته بسیار مهمی را مطرح کردهاند که به نظر میرسد با ذات مدیریت شهری منافات دارد.
جمله ایشان این است:
"در صورتی که فرد متقاضی نخواهد از حداکثر حق خود استفاده نماید آیا شهرداری می تواند او را مجبور به افزایش یا کاهش مقدار زیربنا خارج از ضوابط کند؟"
سوال من این است که پس سیاستگذاری یعنی چه؟ سیاستگذاری یعنی قوانین به گونهای تصویب شوند که مدیریت شهر به خواستههای کلان خود برسد و در این راه ابزراهای تشویقی و تنبیهی موثری در اختیار دارد که باید با استفاده از آنها شهروندان را به سمت رعایت منافع کلان شهر سوق دهد. در نتیجه حاصل کار مدیریت شهری همان خواهد بود که در شهر اتفاق افتاده و اگر این حاصل مطلوبیت کافی نداشته باشد، مسئولیت مستقیم آن به عهده مدیریت شهر است.
در این بخش پیشنهاد مشخصم این است که با توجه به مطالعات علمی، الگوی مسکن خوانسار تهیه و سیاستهای تشویقی و تنبیهی برای رسیدن به آن الگو طراحی شود.
2 - گشایشهای جدید مشهود و بسیار خوب هستند و اتفاقا از بار ترافیکی فرعی و اصلی شهر کاستهاند اما معضل اصلی هنوز پابرجاست. حتی به نظر من با گشایش خیابان ساحلی کنار رودخانه هم مشکل حل نخواهد شد چرا که اولا عرض آن کم است و ثانیا به قدری مشکلات اجرایی دارد که گمان نمیکنم در کوتاه مدت به نتیجه برسد.
مثلا مقابل ساختمان مانی عملا امکان تردد وسائط نقلیه وجود نخواهد داشت. یا در بازار دوراه بعید است در کوتاه مدت تملکها صورت گیرد. به نظرم باید برای میان مدت به فکر معابر دیگری هم بود. خوب است ضمن اولویت دادن به موضوع، منابعی مثل کمکهای خیرین به این سمت هدایت شود.
3 - خیلی خوشحالم که برای تامین آب فکرهای اساسی شده. البته در این زمینه هم آمار و ارقام مشخصی ارائه نشده و زمانبندی رسیدن آب قمرود هم معلوم نیست.
امیدوارم این موضوع هم جدیتر پیگیری شود چرا که در حفظ طبیعت خوانسار، آب اهمیت حیاتی دارد و اگر خدای ناکرده فروض مطروحه در نوشته قبلی اینجانب اتفاق بیفتد و یا حتی یک خشکسالی دیگر در پیش باشد، این طبیعت قطعا آسیب جدی خواهد دید.
4 - واقعا خوشحال شدم از شنیدن خبر افتتاح پروژه فاضلآب در دهه فجر. البته نمیدانم قرار است چه چیزی افتتاح شود!؟ ندیدهام جایی کند و کاوی برای اتصال فاضلاب خانهها به لولههای فرعی و اصلی انجام شود. در روز افتتاح فاضلاب کجا به کجا ریخته خواهد شد؟
5 - در این بخش وجود مشکلات را پذیرفتهاند و این یعنی به موضوع اشراف کامل دارند اما آیا خط ندادن موبایل مشکل زیرساختی ندارد؟ پس مشکلش چیست؟ اگر تعداد آنتنهای شهر متناسب با روزهای شلوغ باشد آیا باز هم مشکلی وجود خواهد داشت؟ آیا مسئولین مخابرات نمیدانند تعداد مسافران اینجا بسیار بیشتر از جمعیت اصلی است؟
یا آیا کابلکشی خطوط ثابت تلفن به اندازه کافی انجام شده؟ پس چرا در مناطقی خط آزاد وجود ندارد؟
در مورد جایگاه سوخت هم به نظرم لازم است امتیازاتی داده شود. مثلا زمین جایگاه سوخت فعلی از نظر تجاری قیمت بالایی دارد خوب است به مالک آن اجازه داده شود اینجا را تبدیل به مجتمع تجاری کند و در عوض قطعه زمینی در خارج از محدوده پر رفت و آمد شهر به این کار اختصاص داده شود و در آن محل تعداد پمپها هم افزایش یابد.
به نظرم این انتقال بر انتقال ترمینال اولویت داشت.
6 - خوشحالم که چنین مکانهایی برای روز بحران پیشبینی شده. و امیدوارم هیچ گاه مورد استفاده قرار نگیرند...
باز هم از دوست گرامی جناب آقای دهاقین ممنونم که با سعه صدر و پذیرش بالا با مسایل برخورد میکنند. همین روی خوش و نگاه غیرمتعصبانه ایشان است که باعث میشود چون منی احساس وظیفه کند و مسایلی را مطرح کند.
به نظرم اگر هم این گفتگوها گرهی از مشکلات باز نکنند - که یقینا میکنند - دست کم به ارتقاء فرهنگ تبادل نظر و مستحکمتر کردن پایههای مردمسالاری خواهند انجامید.