ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

دقت کردید بعضی از آدما وقتی با یه فرد ساده‌ی روستایی حرف می‌زنند زود خودمونی می‌شند و از ضمایر مفرد استفاده می‌کنند اما وقتی با یه آدم اتوکشیده‌ی شهری حرف می‌زنند دست و پاشون رو جمع می‌کنند و مودب می‌شند؟
به نظرتون این مسئله به چه دلیله؟ آیا تفاوت ظاهر و موقعیت این دو آدم در انسانیتشون هم موثره؟ یا ضعف نفس ما باعث می‌شه با کسی که در ظاهر کمتر از ماست از موضع بالا برخورد کنیم و مرعوب کسی باشیم که ظاهرش برتر از ماست؟

 

ــ ـکمشـــ
۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۹ ۰ نظر

یکی از چیزایی که تو لذت‌هامون بهش توجه داریم حفظ و تداوم لذته. یه مثالش تو خوردنه: وقتی دو تا خوراکی داریم اول اونی رو می‌خوریم که کمتر دوست داریم و بعد اونی رو که بیشتر. دلیلش هم اینه که می‌خوایم مزه‌ش تو دهنمون بمونه و لذت امتداد پیدا کنه.
چند روز پیش فکر کردم شاید این کار موجب کاهش کیفیت لذت بشه. این‌که مطمئنیم مزه خوراکی خوشمزه تو دهنمون می‌مونه، می‌تونه باعث راحتی خیال از "تصاحب" و "داشتن" لذت بشه و اون‌طور که باید به کیفیتش دقت نکنیم؛ به صورت ناخودآگاه خیال می‌کنیم مزه‌ش که بمونه لذتش رو حفظ می‌کنیم و همین ممکنه باعث بشه از درک به تمام معنای اصل لذت غافل بشیم...
مثال دیگری که می‌تونم بزنم سیو کردن یه عکس قشنگه. یه عکس قشنگ یا یه نقاشی قشنگ تو نت می‌بینیم و ازش خوشمون میاد. سیوش می‌کنیم تا بعدا هم ببینیم و همین ممکنه باعث بشه به اندازه کافی بهش توجه نکنیم...

شما هم اگر مصداق دیگری سراغ دارید بگید...

اینا رو گفتم که بگم می‌خوام یه مدت برعکس عمل کنم ببینم چی می‌شه. می‌خوام فرض کنم فرصت لذت تموم می‌شه و فقط در همون "آن" گذرا می‌تونم لذت رو درک کنم و رهاش کنم بره پی کارش. مثلا اول اونی رو بخورم که بیشتر دوست دارم. و هیچ عکس زیبایی رو هم سیو نکنم. شاید بتونم "آن" رو بهتر درک کنم...

 

ــ ـکمشـــ
۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۷ ۰ نظر

سوال امروز بازار خونسار: تو چندتا پرشیا نوشتی؟

آدم حیرت می‌کنه که چه طور تو قرن بیست و یکم هنوز به این روش‌های ساده می‌شه کلاهبرداری کرد! تو قرنی که این همه مشاور اقتصادی هست. تو قرنی که این‌همه اخبار کلاهبرداری‌ به گوشمون می‌رسه. تو قرنی که هر کس چند خاطره کلاهبرداری داره... اما ظاهرا قدرت طمع اونقدر زیاده که به راحتی می‌تونه عقل رو توجیه کنه و چشم رو کور.

و مسئله‌ی درآورتر از کلاهبرداری، خوشحالی زیرپوستی نقل‌کنندگان خبره. به نظر میاد این خوشحالی دو دلیل داره. اول اینکه "خوب شد سر من کلاه نرفت" و دوم اینکه "فلانی حقش بود سرش کلاه بره". بعضیا اونقدر با مردم بد تا کردند که خبر مالباختگیشون خوشحال کننده می‌شه... و بعضیا اونقدر درگیر کمبودهای جزیی مادی هستند که وقتی پولداری زمین می‌خوره دلشون خنک می‌شه... کاش پولدارها از این جرقه‌ها عبرت بگیرند و کمی به فکر فقرا بیفتند... و البته به فکر فقرا بودن این نیست که روزی دو هزار تومن تو صندوق صدقه بندازیم. قضیه عمیق‌تر از این حرف‌هاست...


پ.ن: شایع شده چند ماه پیش یه نفر شروع کرده به ثبت نام پرشیا به قیمت 26 میلیون و تحویل یک ماهه. تعداد زیادی ثبت نام انجام شده و همه هم ماشینشون رو تحویل گرفتند. با تحویل به موقع ماشین‌ها اعتماد عمومی به این فرد جلب شده و سیل ثبت نام کنندگان به سمتش سرازیر می‌شه و طبق شنیده‌ها حدود 12 میلیارد تومن از مردم می‌گیره(راست و دروغ رقم برای من ثابت نشده) و یه هو گند کار درمیاد و فرد دستگیر می‌شه و مالباختگان راهی دادگاه...

ــ ـکمشـــ
۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۳ ۰ نظر

شما جی اچدین؟

ــ ـکمشـــ
۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۱ ۰ نظر

باور کنید تصادفی نیست که عاشق و معشوقای توی فیلما خوشگل و خوش‌اندام و پولدار و احساساتی و همه‌چی تمومند. باور کنید اینا همش کار کارگردانه... 
هی جلوی آینه نایستید و بالا و پایینتونو برانداز نکنید... هی به همسرتون غر نزنید که پوستت خرابه و شکم داری و قدکوتاهی و سیاهی و موهات سفیده و حقوقت کمه و ماشینت مدل پایینه و... 
دنیای واقعی با اونی که تو فیلما نشون می‌دند خیلی خیلی فرق داره. ضرر کرده کسی که یه فیلم ساختگی رو با زندگی واقعی مقایسه کنه و دنیای خودش و اطرافیانش رو خراب کنه...


پ.ن: البته ضد آفتاب فراموش نشه و مواظب سلامتیتون هم باشید.


ــ ـکمشـــ
۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۳۹ ۰ نظر