ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

۴ مطلب در فروردين ۱۳۸۸ ثبت شده است

هواشناسی گفته بود امروز بارون میاد ولی آفتاب همه‌جا رو گرفته!
نمی‌دونم خدا هواشناسی نگاه نمی‌کنه!؟

ــ ـکمشـــ
۲۷ فروردين ۸۸ ، ۱۶:۵۴ ۴ نظر

 "و انسان هرچه ایمان داشت پای آب و نان گم‌شد"۱

و انسان بی‌خودی جان‌می‌کند باورکنید!

 

 

 ۱ - علی‌رضا غزوه

 

ــ ـکمشـــ
۲۴ فروردين ۸۸ ، ۱۶:۲۲ ۶ نظر

 چند سال پیش در تبلیغات یک نوع لاستیک که فکر می‌کنم بارز بود، می‌گفتند "در سفر باید شناخت." و خب بر همگان واضح و مبرهن است که لاستیک را گوشه‌ی پارکینگ نمی‌توان شناخت و باید با آن سفر کرد تا قابلیت‌های مختلفش را شناخت. قابلیت‌هایی از قبیل نرمی و فرمان‌پذیری و مقاومت در شرایط مختلف جاده‌ای و جوی. این یک.
دوم این‌که از قدیم‌الایام شنیده‌ایم که اگر می‌خواهی کسی را بشناسی با او سفر کن. شناخت آدم‌ها در سفر امری اثبات شده است. چرا که یک دوست می‌تواند طی دو ساعت یا یک روز، "خود" واقعی‌اش را پنهان کند اما زمان که بیشتر شود و شرایط که متغیر شوند، پنهان کردن ِ "خود" ِ واقعی مشکل و مشکل‌تر می‌شود. این شرایط از خستگی و خور و خواب شروع می‌شوند تا خشم و عصبانیت و...
اما این‌ها مقدمه بود تا به سوم برسم. البته این سومی هم کشف من نیست و بزرگان به آن پرداخته‌اند ولی به زعم من آن‌چنان که بایسته است به آن پرداخته نشده(عجب جمله‌ی قلنبه سلنبه‌ای نوشتم!)
موضوع سوم این است که سفر بهترین روش برای شناخت خود است. در سفر قابلیت‌های شخصی‌مان سنجیده می‌شوند: این‌که وقتی خسته‌ایم چه‌طور عمل می‌کنیم؟ وقتی عصبانی هستیم چه عکس‌العملی بروز می‌دهیم. آستانه‌ی تحمل‌مان در قبال مسایل مختلف از قبیل خواب، گرسنگی، تشنگی، یاس، ترس و... چه قدر است؟ چه‌قدر مسئولیت‌پذیر هستیم؟ چه‌قدر خودداریم؟ چه‌قدر خودخواهیم؟ حس همکاری و نوع‌دوستی‌مان چه‌قدر است؟ و...
البته باز هم بر همگان واضح و مبرهن است که منظور از سفر، هر نوع سفری است. اعم از اردوهای دانش‌آموزی و دانشجویی، سفرهای دوستانه(به قول خودمان مجردی!)، سفرهای تک‌خانوادگی(زن و بچه‌ی خودمان) و یا سفرهای چندخانوادگی. اما هر کدام از این سفرها شرایط خاص خود را دارند و در هر کدام قسمتی از قابلیت‌های انسان سنجیده می‌شود.
مثلا در سفر‌های دانش‌آموزی و دانشجویی، از آن‌جا که مسئولین اردو تصمیمات را می‌گیرند و عمل می‌کنند، قدرت تصمیم‌گیری انسان سنجیده نمی‌شود و صرفا عمق دوستی‌ها و عواطف دوستانه آزموده می‌شود اما در سفرهای دوستانه، علاوه بر عمق دوستی‌ها، قدرت تصمیم‌گیری و رهبری افراد هم دیده می‌شود.
در سفر‌های تک خانوادگی مشکلات زیادی بروز نمی‌کند چرا که صرفا جای خانواده عوض می‌شود و روابط بین اعضای خانواده همان روابط داخل خانه است اما در سفرهای چندخانوادگی شرایطی جدید برای ارتباطات قدیمی شکل می‌گیرد. در این سفرها متغیرها زیاد می‌شوند. مردان و زنان و بچه‌ها هر کدام با شرایط و ارتباطات و پیچید‌گی‌ها و خصوصیات خاص‌شان حضور دارند و این‌جاست که بهترین بستر برای شناخت خود به‌وجود می‌آید. در چنین شرایطی انسان می‌تواند ببیند چند مرده حلاج است. آیا می‌تواند خوددار باشد؟ آیا می‌تواند از خواسته‌ی خودش بگذرد؟ آیا می تواند ناراحتی‌هایش را از جمع پنهان کند؟ آیا می تواند خصوصیات منفی‌اش را مهار کند؟ آیا می‌تواند کمک‌حال جمع باشد؟ و...
...
حرفم تمام شد اما احساس می‌کنم متنم ناتمام است. اگر شما هم این حس را دارید شرمنده‌ام! هر چه زور می‌زنم بیشتر از این نوشتنم نمی‌آید! دوست هم ندارم بنویسم "پس نتیجه می‌گیریم..." و به جای سه نقطه هم پند و اندرز اخلاقی بدهم. اگر دوست دارید یک بار دیگر از اول بخوانید! یا دکمه‌ی نظر را کلیک کنید و بنویسید "این چه چرندی است که نوشته‌ای!" یا کلوز را بزنید و یک وب بهتر برای خواندن پیدا کنید؛ مثلا یک سایت انتخاباتی یا هر چیز دیگر.

ــ ـکمشـــ
۱۸ فروردين ۸۸ ، ۲۲:۱۱ ۵ نظر

 لطفا پس از باز کردن کمربند ایمنی، آن را در یخچال نگهداری کنید.

 

ــ ـکمشـــ
۱۵ فروردين ۸۸ ، ۱۵:۳۳ ۴ نظر