ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

تعزیه

۱۷ دی ۱۳۹۲

بعد از چندین و چند سال، توفیق رفیق راه شد و یه رفیق شفیق دو دستی بلندم کرد و گذاشت وسط حسینه‎ی قوجون. دستش درد نکنه که مایه خیر شد. من همیشه دوست داشتم دوباره برم و غرق تعزیه شم اما خب همان‎گونه که افتد و دانی تنبلی نمی‎ذاشت.
خلاصه یه گوشه گیر آوردیم برای نشستن و شروع کردیم به تعزیه دیدن. باورم نمی‎شد یه همچین جمعیت زیادی برند تعزیه. شگفت‎زده شدم. واقعا خوشحال شدم که هنوز این سنت کهن زنده و سرپاست؛ تعزیه‎خون‎ها خیلی جدی کار می‎کردند و مردم هم خیلی جدی تماشا می‎کردند. برو و بیایی به راه بود.... امیدوارم متولیان این کار فرهنگی عالی در ادامه راهشون موفق باشند.
وظیفه خودم می‎دونم به سهم خودم به هر چه بهتر برگزار شدن این آیین دینی کمک کنم و به همین دلیل اشکالاتی که به ذهنم رسید رو این‎جا بیان می‎کنم. البته من متخصص این موضوع نیستم و صرفا به عنوان یه بیننده عادی نظر میدم و چه بسا انتقادم وارد هم نباشه:

اولین چیزی که توی ذوق میزد کیفیت بد صدا بود. من تقریبا چیزی از دیالوگ‎ها و اشعار متوجه نشدم. حتی با گذشت دقایقی سرم شروع کرد به درد و اون‎قدر این درد زیاد شد که نتونستم تا آخر بمونم.

دومین مسئله مهم، نورپردازی بود. اولا به نظر نمی‎اومد نورافکن‎هایی که بالای سن دیدم  مخصوص این کار باشند(ظاهرا از همین نورافکن‎های معمولی بودند). ثانیا نورشون تو چشم بود و آزاردهنده و ثالثا صحنه‎پردازی سن رو هم خراب کرده بودند. کاش می‎شد با محصور کردن بالای سن اون‎ها رو از دید تماشاچی پنهان می‎کردند.

مسئله بعد کثیفی ظاهری حسینیه بود. دیوارها و سقف کثیف و نامرتب بودند و ستون‎های فلزی هم همون ضدزنگ سال‎ها قبل رو داشتند. کاش دست کم یه گچ ساده روی آجرها بکشند که ظاهر امر هم خوب بشه.


تو اجرا هم سه نکته به ذهنم رسید:

اول اسب سواری ناشیانه سوارکاران بود. اونچه که از اسب‎سواری جنگجویان تو فیلم‎ها دیده بودم با این اسب‎سواری ابتدایی همخوانی نداشت. جنگجویان اسب‎سوار معمولا پرابهت و مسلط به اسب هستند اما اسب‎سواران تعزیه نه تنها ابهتی نداشتند بلکه ناشیانه به زین چسبیده بودند و تمام تلاششون بر این بود که از اسب نیفتند و یا با هم برخورد نکنند.

نکته بعد این‎که ما عباس(ع) رو به علمداری لشکر امام حسین(ع) می‎شناسیم و در جنگ‎های قدیم هم علم لشکر بسیار مهم بوده و قاعدتا باید بزرگ و پرابهت بوده باشه. علمی که دست عباس دیدم یه پرچم سه‎گوش کوچیک بود که سر یه چوب کوتاه بسته بودند و مساحتش به یک متر مربع هم نمی‎رسید.

و نکته بعد هم این‎که گاهی تو اجرای تعزیه دخالت‎هایی دیدم که به نوعی اهمیت ندادن به تماشاچی بود. مثلا وسط اجرا، یه آدم کت شلواری می‎اومد تو میدون و پر کلاه عباس رو درست می‎کرد یا امام حسین به کنار سن می‎اومد و پیاله‎ای آب می‎خورد. به نظرم این‎ها باعث می‎شه حس تماشاچی خراب بشه و اون تاثیری که لازمه رو نگیره.


البته این حرف‎ها به معنی نادیده گرفتن زحمات دست‎اندرکاران نیست. به نظرم همین‎که تونستند تو این شرایط و با این همه مشکل و هزینه، تعزیه رو زنده نگه دارند کار بسیار بزرگی کردند. خصوصا این که نظم حاکم بر مراسم بی‎نظیر بود. تمام دست‎اندرکاران و مجریان برنامه بسیار متین و مودب و موقر بودند. از سربازان و کادر نیروی انتظامی گرفته تا هدایت‎کنندگان و راهنماهای مراسم.
دست همشون درد نکنه...




۹۲/۱۰/۱۷
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی