ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

چشم و گوش

۵ اسفند ۱۳۹۵

یه مدت که فیلم دیدم چشمم درد گرفت. رفتم سراغ خوندن که اون هم همین اثر رو داشت. فعلا تو دوا درمونم. یه کمم ترسیدم. واقعا من اگر چشم نداشته باشم چی میشه!؟

و شروع کردم به گوش دادن. تاریخ آنلاین دهباشی. کلا دید مثبتی به دهباشی ندارم اما بیخیال ذهنیات شدم و تقریبا تمام مصاحبهها رو گوش دادم. به نظرم اوایل کار خوب عمل نکرده. اما کم کم بهتر شده و کمتر تو ذوق می‌زنه. شایدم بهش عادت کردم.

تو این مصاحبهها کمی تاریخ و کلی انسان‌شناسی دستگیرم شد. آدم‌ها و خصوصیاتشون خیلی برام جالب بود. نگاهشون به دنیا. تربیتشون. دانستگیهاشون. و اینکه یه کم سواد مثلا اجتماعی چه قدر میتونست مسیر فلان آدم تاثیرگذار رو و در نتیجه مسیر تاریخ رو عوض کنه. یه کم سواد و توانایی روانی چهقدر میتونست موقعیتها و برخوردها رو تغییر بده...

و اینکه جایی که الآن ایستادم نتیجه داناییها و نادانیهای بیشمار آدمهاییه که ظاهرا هیچ ربطی به من ندارند. و این هم تاسف داره و هم رهایی بخشه. بهم یادآوری میکنه خیلی درگیر مسایل نشم؛ پایههای مسایل چندان محکم نیست و مهم‌تر اینکه من تاثیر چندانی روشون ندارم. یه سیالیت خاصی تو دنیا حس میکنم. یه عدم قطعیت و حتی عدم ثبات. یه بی‌حساب و کتابی. یکی یه جا یه تصمیم غلط گرفته و مسیر حوادث کلا عوض شده. یکی یه جا یه حرفی زده و تو حرفش مونده و روش لج کرده و نذاشته یه موضوعی درست بشه. یکی یه جا تواضع بیجا کرده و یکی همون‌جا پررویی کرده و کار رو به دست گرفته....

و بیشتر که فکر میکنم به نظرم میاد شاید دنیا اینطور قابل تحملتره. شاید منطق آهنین دودوتا چارتا و کار از روی حساب و کتاب دنیا رو بیمزه کنه. شاید هم نه....

 

دیشبم ناپرهیزی کردم و Away Cast رو دیدم. چندین سال پیش از تلوزیون دیده بودمش اما همون روز تصمیم گرفتم نسخه‌ی اصلیش رو هم ببینم. فیلم جالبیه. خصوصا موقعیتی که آخر فیلم به وجود میاد...

فروشنده رو هم قبلتر دیدم. که به بزرگی اسمش و کارگردانش نیست.

اشکالات جزیی فیلمها اذیتم میکنند. تو هر دو فیلم بودند. خصوصا تو فروشنده. باید یاد بگیرم کمتر دقیق بشم....

 

امروزم رفتم همایش زبان مادری. دوست داشتم استاد کزازی رو از نزدیک ببینم. از تن صدا و نوع حرف زدنش خوشم میاد. و وسعت دایره لغاتش. و اصطلاحات عجیب و غریب و زیباش. همایش هم چیزی نشد جز یه مشت ابراز احساسات ناسیونالیستی در قالب ادبیات که خیال می‌کردند زبان‌شناسیه و یه سری اشتراک‌یابی ریشه‌ی لغات که شوربخت‌انگیزناکانه ازش نتیجه می‌گرفتند زبان مادری باید احیا بشه! و البته یه ربع موسیقی سنتی با آوازی زیبا و خستگی درکن. دستشون مریزاد.



۹۵/۱۲/۰۵
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۶)

۰۸ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۳۶ سیدشهاب میرشفیعی
خوشا به سعادت شما کمش جان...ماشاالله،چشم نخوری انشاالله
زندگی شما مصداق عینی «زندگی در عیش مردن در خوشی» هستش،البته مزیت زندگی تو شهرهای کوچک و کم ترافیک اینه که آدم کلی وقت برای دیدن و خواندن و گوش دادن و نوشتن پیدا می کنه:)
راستی مگر امسال همایش زبان مادری تو خوانسار برگزار شد؟
من که مثل همیشه دعوت نبودم...
البته شهر آبسرد ما زبان مادری نداره (یعنی داره ولی چندان مورد توجه نیست)و هر کس به هر زبانی که بخواد حرف می زنه ولی تنها زبانی که اینجا خوب جواب میده زبان زور هستش...البته ما اینجا زورگو نداریم ولی وقتی یک نفر زور میگه همه خوب گوش میدن ببینند طرف چی میگه بعد اگه سمبه پر زور بود دستورات طرف را عمل می کنند و اگر نبود هم که هیچ
پاسخ:
زندگی من که واقعا باحاله عزیز...
البته اگر تو ترافیک هم باشم سعی می‌کنم یه چیز به دردخور برای گوش دادن پیدا کنم...
همایش برگزار شد و کلی هم برای خودش کلاس داشت. دعوتی هم نبود ورود برای عموم آزاد بود:) 
مگه شما در جریان اخبار خونسار نیستید؟ اگر دوست دارید تو یکی از این کانالها عضو شید.
آبسرد زبان پدری هم نداره؟:)) خب به همون زبان زور بچسبید که همه جا جواب می‌ده:)))
۰۸ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۴۱ سیدشهاب میرشفیعی
ضمناً از مرحوم پدرم یک کتابچه فرهنگ لغات خوساری به من رسیده که وقتی نگاه می کنم واژگانش با زبان محلی آبسرد دماوند(و نه خود شهر دماوند که تقریباً گیلکی-مازنی صحبت می کنند)مشابهت زیادی داره و به استثناء نحوه ادای جملات و حالت لهجه تقریباً بسیاری از کلمات با کمی دقت و تغییر جزئی نحوه تلفظ برای آبسردی ها وخوانساری ها قابل فهم هستش که برام خیلی جالب بود.
پاسخ:
اشتراک ریشه لغات چیز جالبیه. خیلی دوست دارم مسیر تغییرات واژه‌ها رو ببینم....
۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۱۷ سیدشهاب میرشفیعی
آبسرد لهجه داره،یعنی زبان فارسی با لهجه آبسردی درست مثل مردم بیدهند و قدجون تیجون خونسار
علت این مساله هم اینه که مردم آبسرد از سه قوم مهاجر تشکیل شدند که حدود 400 سال پیش به دلایل مختلف راهی این محل شدند:
گروه اول فارس زبان و از اهالی قهدریجان اصفهان بودند که از زمان شاه عباسبه این منطقه مهاجرت کردند و غالب جمعیت بومی شهر آبسرد رو تشکیل می دهند.
گروه دوم ترک بودند و احتمالاً مال اطراف کوهین قزوین(طایفه یوزباشی های قلعه کهنه)که جمعیت کمی دارند و پول و قدرت زیاد
گروه سوم هم کرد هستند و تو دهات اطراف پراکنده
البته بومی های اصیل این منطقه که بیش از 400 سال در این منطقه بودند به زبان گیلکی-مازنی صحبت می کردند که الان تقریباً این جمعیت از بین رفته اند
یک گروه هم تو 50 سال اخیر به این منطقه آمدند که مال روستای بولان ایوانکی هستند (ارتفاعات جنوبی شهر آبسرد حدفاصل آبسرد-ایوانکی)که گروهی  بسیار متحد و یکپارچه هستند و به زبان فارسی با لهجه بولانی حرف می زنند(لهجه ائی شبیه مردم ورامین و ایوانکی و گرمسار)
شهرهائی که مهاجر پذیر هستند معمولاً زبان اختصاصی ندارند ولی یک لهجه بخصوص دارند که معرف آن شهر هستش
مردم آبسرد معتقدند فارسی نه تنها شکر است و بلکه حتی از شکر هم شیرین تر است(درست مثل عسل دیگی)
پاسخ:
:))))
چه جالب
پس بفرمایید ایالات متحده آبسرد:)
اینقدر که شما تاریخ این شهر رو شخم زدید خود مردم بومی اونجا زدند؟:))
۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۰۴ سیدشهاب میرشفیعی
نه،در حال حاضر تقریباً هیچ کس به جزء من اینقدر اطلاعات در مورد این شهر و پیشینه تاریخی آن نداره...آخرین کسی که اطلاعات کاملی در مورد این شهر داشت مرحوم مرعشی از نوادگان خوانین منطقه بود که ایشان هم سال گذشته به رحمت خدا رفت ولی من در آخرین روزهای حیات ایشان فرصت هم نشینی و گفتگو با ایشان رو به دست آوردم و ایشان هم اطلاعات خوبی رو که البته بعضاً با افسانه پردازی هم مخلوط بود در اختیار من گذاشت و از همه مهمتر سرنخ های تاریخ این شهر رو به من داد که در مطالعات بعدی من خیلی موثر بودند..
من اعتقاد دارم آدم باید در مورد شهری که در آن زندگی می کنه تقریباً همه چیز رو بدونه و نسبت به شهرش آگاه باشه،خیلی ها در این شهر حتی وجه تسمیه شهر و علت نامگذاری و چگونگی شکل گیری آن رو هم نمی دانند!
البته چون اطلاعات تاریخی این شهر حالت شفاهی داشت گردآوری اطلاعات صحیح کاری خیلی سختی بود بویژه اینکه مردم قدیمی شهر(رعایا) اغلب کم سواد بودند و باقی مانده ارباب ها و خوانین نیز یا ایران نبودند و یا اگر بودند حاضر به ارائه اطلاعات نبودند به جزء مرحوم مرعشی که خالصانه هر چه می دانست رو در اختیار من قرار داد.
پاسخ:
جالب بود...
می‌گم یه وخت این اطلاعات کار دستتون نده. مرحوم مرعشی چه طور فوت شد؟ نکنه به خاطر این اطلاعات بوده باشه؟ در اینصورت بهتر نیست فی‌الفور شهر رو ترک کنید و به دامان مام میهن بازگردید؟ :))
۱۱ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۱۶ سیدشهاب میرشفیعی
راستی یادم رفت که بگم در حال حاضر بیش از 60 درصد جمعیت این شهر رو مهاجرین افغان تشکیل می دهند که آنها هم به دو زبان فارسی دری و پشتو صحبت می کنند
به این ترتیب اینجا شهری هستش که هر کس به هر زبانی که بخواد حرف می زنه
پاسخ:
چه عجیب!
خود افغانستانم ۶۰ درصد افغان نداره. اینا اونجا چه می‌کنند!:)
۱۲ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۵۰ سیدشهاب میرشفیعی
همه کار
افغانی ها تو آبسرد نقش موتور محرک اقتصادی منطقه را بازی می کنند،تمام تولیدات کشاورزی منطقه و کارهای یدی بر عهده افاغنه هستش،افاغنه واقعاً کاری هستند و البته پر زاد و ولد،اگر افغانی ها از آبسرد بروند این شهر ظرف چشم بر هم زدنی نابود میشه،آدم های کوشا و کم توقع،کاری و البته زرنگ و سیاس!!!هوش عجیبی دارند و البته نسبتاً لجباز و یک دنده 

جالبه که بدونی آبسرد هم مثل اغلب نقاط ایران به تعداد کافی خونساری هم داره،ما اینجا یک عسل فروشی معتبر و صاحب نام داریم که خیلی هم مورد اقبال و توجه مردم اینجاست و ظاهراً از شفیعی های خونسار(محله بالا )هستند.
ایشان آدم فوق العاده محترم،خوش برخورد و خوش فکری هستند و اغلب مردم و مسئولین شهر برای ایشان احترام ویژه ائی قائل هستند و نام خونسار رو تو این شهر حسابی پرآوازه کرده و سبب خوشنامی بسیار زیاد خونساری ها در آبسرد دماوند شده اند.
پاسخ:
چه جالب. 
خونساری اینجا
خونساری اونجا
خونساری همه جا
:))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی