درک کردن یا درک شدن؟
۱۸ مرداد ۱۳۹۶
تا اونجا که من دیدم، وقتی از «درک کردن» حرف میزنیم، منظورمون «درک شدنه». معمولا خوب میفهمیم که دیگران چه قدر ما رو درک نمیکنند اما به این توجه نمیکنیم که ما چه قدر دیگران رو درک نمیکنیم.
به نظر من درک کردن دیگری کار سختیه. شناخت دیگری اونطور که بتونی در شرایط مختلف حس و حالش رو درک کنی خیلی سخته و نیاز به توجه و علاقه و زمان داره. من فکر میکنم انتظار درک شدن توسط دیگران انتظار زیادیه. به نظرم بهتره به جای شکایت از درک نشدن، توقعمون رو کم کنیم و سعی کنیم دیگران رو درک کنیم.
۹۶/۰۵/۱۸
http://www.tabnak.ir/fa/news/720931/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%85%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%AC
%D8%AC%DB%8C
چند لحظه بعد از افسوس و بغض و غصه ، نوبت نفرت خشم و کینه شد.
زل زدم به عکس داعشیه و شرع کردم به قضاوتش
خیلی طول نکشید که یهو یاد این جمله افتادم "هیچ چیز از هیچ کس بعیدنیست"
یادم اومد که من یادم رفته به فضایی که اون داعشی توش پرورش پیدا کرده فکر کنم و زمینه ها وفشار ها و فرهنگها و محرومیت ها و سرکوبها و جهالتها
و الان از پشت مانیتور با تصور یه زندگی شبیه به خودم ، دارم لعن و نفرینش میکنم!
من نمیگم که آدما بخاطر بدی ها و سختی هایی که تو زندگی داشتن مستحق جنایتند نه!
ولی میگم اینکه آدمای معمولی مرتکب جنایت نمیشن دلیل بر پرهیزکاری و وارسته تر بودنشون از اونا نیست.
و تا وقتی که تمام سکانسای برداشت از خودت رو لحظه های خوبیاته و برای شناخت دیگران رجوع میکنی به بدترین لحظه هاشون.این حس قربانی شدن.حس من خیلی خوبم ولی بقیه نه انقدر.همینجوری گازت میگره.