ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

حشمت کامرانی

۳ ارديبهشت ۱۳۹۹

حشمت کامرانی رو سرچ کردم ببینم دیگه چی ترجمه کرده. خواستم کمی بشناسمش. صفحه‌ی اول گوگل یکپارچه خبر درگذشتش بود. هفته پیش فوت کرده. یعنی دقیقا زمانی که من؛ بعد از سال‌ها کتاب نخوندن؛ کتاب "نه فرشته نه قدیس" کلیما رو با ترجمه ایشون شروع کردم.

بعضی تصادف‌ها جالبند. اگر دلمون بخواد می‌تونیم براشون معنایی بتراشیم. می‌تونیم هم ازشون رد شیم. همه چیز بستگی به میلمون داره. و میلمون هم بستگی به خیلی چیزها.

کتاب عالی بود. ترجمه هم عالی. اثر چندانی از کامرانی تو نت نیست. آدمی که احتمالا تمایلی به دیده شدن نداشته. قبلا "جاودانگی" کوندرا رو ازش خونده بودم. اون هم عالی بود. چند کتاب دیگه هم ترجمه کرده. یه جا گفته کتاب‌هایی رو که دوست داشته ترجمه می‌کرده.

از آشنا شدن با همچین آدمی خیلی خوشحال شدم. مهم نیست که هفته پیش فوت کرده؛ دیر یا زود هممون می‌میریم. مهم اینه که کارش رو خوب انجام داده. خوب انجام دادن هر کاری برای من لذت‌بخش‌ترین چیز دنیاست. خصوصا وقتی این رو در دیگران ببینم. آدم‌هایی که کارشون رو خوب انجام می‌دند خیلی لذت‌بخشند. و مهم نیست اون کار چه قدر مهم باشه...

 

 

۹۹/۰۲/۰۳
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۱)

من تلاقی رخدادهای مرتبط رو دوست دارم همزمانی بنامم.

یعنی نیروی خواستن و عشق یا اشتیاق جاذب چیزهایی میشه که انرژی روانی روش گذاشتی و برای مسیرت لازمه.

 

استاد میگفت برای اسمتون سرقفلی داشته باشین!

میگفت انقدر کارو تمیزو با کیفیت انجام بدین که واقعا متمایز باشین.

 

ممنون از معرفی خوبتون.

پاسخ:
من این تلاقی‌ها رو دوست دارم. یه بهت قشنگ ایجاد می‌شه...
یه مرز مهم اینه که به خاطر ایجاد سرقفلی برای اسممون تمیز کار کنیم یا برای لذت کار تمیز. جفتش لذت داره اما جنس لذتشون فرق داره....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی