ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

افسرده و بی‌حوصله بودم گفتم یه خونه تکونی تو گودرم بکنم حالم بهتر بشه. اول یه سر زدم به خونساری‌ها. دیدم خیلی‌هاشون مدت‌هاست نمی‌نویسند. یه فولدر درست کردم به اسم "خونساری‌های خاموش" و شروع کردم دونه دونه کسانی رو که بیش از دو سه ماهه چیزی ننوشتند منتقل کردم.
هر چی جلوتر می‌رفتم تعجبم بیشتر می‌شد. چه قدر زیادند. وقتی کار تموم شد شمردمشون دیدم چهل تا وبلاگ خاموش شدند. گفتم این همه آدم چرا رفتند؟ اصلا چرا اومده‌ بودند؟ چی شد که رفتند!؟ تو فکرم بود کمپینی چیزی راه بندازم برای برگشتنشون اما به خودم جواب دادم بالاخره هر کس صلاح کار خودشو بهتر می‌دونه. به من چه که دوره بگیرم دنبال ملت؟ شاید این‌طور بیشتر حال می‌کنند، شاید از این‌جا خسته شدند، شاید چیزی رو که این‌جا دنبالش بودند پیدا نکردند، شاید از اول اشتباه اومده بودند، شاید تهدید شدند، شاید تطمیع شدند، شاید...
البته ته دلم ناراحت بودم .فکر کردم اگر این چهل وبلاگ هنوز برپا بود چه قدر مطلب برای خوندن داشتم چه قدر دوست برای حرف زدن چه قدر دشمن برای فحش دادن. پیش خودم خیال کردم حیف که ده بیست نفر بیشتر نموندند...
راستی دقیقا چند نفر موندند؟ با کسانی که ماهی یه پست می‌نویسند، فوقش سی نفر! رفتم باقی‌مونده‌ها رو شمردم. از تعجب شاخ بنفش درآوردم؛ شصت وبلاگ هنوز هستند. دوباره شمردم درست بود. یعنی صدتا وبلاگ خونساری داشتیم؟ قبل از این آمارگیری خیال می‌کردم سی‌چهل‌تا وبلاگ خونساری بیشتر نداریم اما همین الآن صدتا اسم مقابلمه. خیلی جالبه. ما خونساری‌ها چه قدر وبلاگ داریم. جالب نیست!؟


پ.ن: چیه منتظر نتیجه‌گیری اخلاقی و تربیتی هستید؟ ینی من الآن باید یه سخنرانی غرا در "پدیدارشناسی وبلاگیسم خونساریسم و دلایل رشد و افول آن" بکنم؟ اصلا به من چه که نتیجه‌گیری اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی کنم؟ چه انتظاریه از آدم دارید؟ من فعلا حوصله‌ی خودمم ندارم، تصادفا یه آمار گرفتم برام جالب بود همین! اه...




۹۰/۰۷/۰۵
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۱۶)

ما خونساریای وب نویس هر چقدر هم که گوشت خوار باشیم استخوان خوار نیستیم(متاسفانه).همش میخوایم بگیم به ما چه که اصلا یکی اومد و یکی رفت . کی میخواد بیاد و کی نمیخواد بیاد ولی ته دلمون آخرشم هر از چند گاهی دلمون براشون تنگ میشه و نیمچه پستی میزنیم و آخر پست هم خودمونو دعوا میکنیم که اصلا به من چه که یعنی یعنی...
ما دوست داریم تکثیر شیم و از فوت همدیگه ناراحت میشیم و این شرط بقاست.چه تو دنیای واقعی چه مجازی چه دنیاهایی که بعد ها قراره اختراع بشه.منم دوست داشتم همه باشن و هیچکس نره ولی خوب این شتریه که در خونه همه میخوابه.تا ابد که قرار نیست بنویسیم.گاهی خودمون زود تر از وبلاگمون میمیریم و گاهی وبلاگمون زود تر از ما...

پاسخ:
من مخصوصا ناراحت می‌شم که از این امکان برای بهبود زندگیمون استفاده نمی‌کنیم. هر چند شاید بهتر باشه برای کسی تعیین تکلیف نکنیم. صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
راستی یادم رفت بگم همچین خونه تکونی موفقی نبوده.هنوزم تو لینک دونی وبتون یه سری وب هست که حذف شده

پاسخ:
این‌هایی که موندند تو سه ماه گذشته چیزکی نوشتند. مگر این‌که من اشتباه کرده باشم. اگر موردی بود ممنون می‌شم بگید.
ترسیدم گفتم نکنه عید اومده و خونه تکونی!!
اما خوب کاری کردین. منم باید یه همچی کاری بکنم یه گودر هم علم کنم... اما کمک می خوام...
آره دیگه اولها همه ذوق داشتن اما خوب یه سری تحمل شنیدن حرفهای مردم رو ندارند تا یکی کامنت خصوصی میده زودی جا می زنند. یه سری هم بقول تو شاید اون چیزی رو که میخواستن پیدا نکردن. اما جشنواره پارسال نشون داد که بچه ها خیلی علاقه مند هستند. فقط شرایط مهیا نیست. البته اینم بدون که خیلی ها هم ناشناسانه می نویسند اما نه به اسم وبلاگ خوانساری ...
حالا ما که نمی تونیم اونها رو برگردونیم اما سعی کنیم بازار یابی کنیم بلکه وبلاگنویس جدید بیاد و کار و کاسبی ما هم راه بیوفته. قدیما کلی کامنت گذار داشتیم حالا شده 10-15 تا همش...

پاسخ:
- کامنت و یا حتی وبلاگ‌نویسی خیلی مهم نیست. مهم داشتن ارتباطه. من از کسی نمی‌خوام بنویسه و یا حتی کامنت بذاره، صرف بودن کافیه. کاری که همین الآن هم بعضی‌ها انجام می‌دند. مثل رز تو پست ساعت تنها که اولش من نشناختمش و فکر کردم غریبه است.
سلام
از آمار بخش اول پستتون خیلی دلم گرفت. چند لحظه ای رفتم به یکی دو سال گذشته و اون شور و حال خونساریا برای وبلاگ نویسی. اعتراف می کنم که منم جزو کم کارها شده ام ولی فکر نمی کنم به این زودیا بخوام خداحافظی کنم.
اما با خوندن بخش دوم آمارگیریتون خیلی امیدوار شدم و لبخندی روی لبم نشست. خدا رو شکر که هنوز اکثریت دوستان هستند و از وجودشون بهره می بریم.

پاسخ:
اتفاقا حضور تو خیلی با کیفیته، همین که مسئولانه هستی غنیمته.
امیداست همین تعداد نفری که هستند به روز وپابرجا باشند
البته شاید اون زمان که حدود صد تا وبلاگ بود وبلاگ نویسی مد شده بود

۰۶ مهر ۹۰ ، ۰۹:۳۳ مهدی حاجی زکی
چند نکته از کتابت حضرت همایونی بر داشت نمودیم
1 - انتقاد به وب نویسان خوانساری
2 - تشویق وب نویسان خوانساری
3 - مقایسه رکود و رواج بازار وب نویسی
4 - آمار خام شبکه مجازی خوانساری
5 - تبلیغ شبکه گودری ( که برای چندمین بار است شاهد آن هستیم)
6 - ترغیب اذهان عمومی برای برقراری دوستی مجازی با شخصیتی خیالی!(کمش)
7 - دشمن تراشی در حد تیم ملی
8 - واژه سازی بدون هماهنگی با فرهنگسرای لغات پارسی
9 - بروز رفتار ابیوستیک! آن هم پیشرفته؛ بر خلاف آنچه که نشان می دهی!
و ...
و اما نتیجه گیری : شخصیتی که در یک نوشته سیزده خطی بالای 9 فقره برداشت برای مخاطبش بروز می دهد شخصیتی است پیچیده و مرکب؛ که شناختش به این سادگی ها نیست! چنین شخصیتی با افسردگی بیگانه بوده و خود را با تمام شرایط وفق می دهد! پس عنوان مطلبت کذب است و بیشتر برای توجه و ترغیب خوانندگان انتخاب گردیده! ترفندی که یک نویسنده برای به اشتها آوردن خواننده بکار می برد
به طور مثال روزنامه ایورزشی تیتر می زند استقلال باز هم مقهور قدرت سرخ ها ...
در متن خبر آمده : استقلال حسین آباد مقابل پرسپولیس دوشخراط شکست خورد!!
در مجموع دوستت دارم و حضورت در مجموعه وب نویسان موجع شعف است و شادمانی ...

پاسخ:
با کامنتت کلی خندیدم. خانمم گفت تو دوباره دیونه شدی!؟
۰۶ مهر ۹۰ ، ۱۱:۲۴ خرس کوچولو
100 تابودند؟حتما چشمشون زدند.یه اسفندی چیزی برا خودمون دود کنیم

پاسخ:
حتما!
والا چه عرض شود؟
دستم به قلم نمی ره!!

پاسخ:
عیبی نداره عزیز، خودتو ناراحت نکن. زندگی رو دریاب.
البته در همین 60 وبلاگ باقی مونده هستند کسانی که 2یا 3 یا حتی بیشتر وبلاگ دارند با نام های مختلف.پس تعداد وب نویس ها کمتر از 60 تا هست
اما به نظر من مهم اینه که ما باشیم و درست بنویسیم حالا چه انتقاد،چه پیشنهاد و حتی دلنوشته ها و یاد داشت های روز مره.

پاسخ:
دقیقا. اتفاقا از دل‌نوشته و یادداشتهای روزانه بیشتر خوشم میاد و معتقدم فایدشون بیشتر از انتقادات و ... است.
فکر کنم خرس و عسل حذفیده.راه سبز هم باز نمیشه.چقدر این رفتن ها داره زیاد میشه.تعداد ورودی ها به نسبت خروجی ها کمه و با احتساب مهاجرت رشد جمعیت منفی است.

پاسخ:
عیب نداره کیفیت مهمه.
البته دوستان حق دارند که کم کار باشند
معلومه که مدیریت چندین وبلاگ با عناوین مختلف کاره ساده ای نیست .
در اصل همون آمار اول صحیحه بدون که ما چند وبلاگ رو برای یک نویسنده در نظر بگیریم .

پاسخ:
راستش من دقیقا نمی‌دونم چندتا وبلاگ مال یه نفرند. البته نفس چند وبلاگ داشتن اشکالی نداره بالاخره هر کس هدفی داره و برای خودش محترمه.
وبلاگ های خوانساری برای یک خوانساری تنها دریچه هایی هستند که توانستند در هجوم مشغله و روزمرگی اندک مجالی برای نوستالوژی روزهای خوشبختی بیافرینند!


خواهشا شما و چل چو بمانید!

پاسخ:
نگران نباش بذار چل‌چو هم بره، خودم هستم شدید.
افتابه لگن 6 دس

درام دارام دام دام

(البته از خودم هم جزو افتابه مسی هاشه)

پاسخ:
موسیقی خوبیه. اگه همین‌قدر هم مفید باشیم خوبه!
سه پنج تا پونزده تا ... چرا شصت تا ؟؟؟؟

پاسخ:
پس چندتا؟
۱۲ مهر ۹۰ ، ۱۳:۳۶ بهمن بنی هاشمی
افسرده و بی‌حوصله بودم گفتم = لا حَولَ ولا قُوّةَ إلاّ باللّه

پاسخ:
خب تو فرق داری؛ ما زمینیا باید به خودمون ور بریم تا حالمون خوب بشه.
۱۳ مهر ۹۰ ، ۰۹:۰۰ بهمن بنی هاشمی
علاوه بر اونچه شما برداشت کردید می خواستم بگم که ناخودآگاه اولین جمله ی متنتون موزون و در بحر رباعی سروده شده

پاسخ:
این دیگه در تخصص شماست.چه بسا کتاب رو که خوندید یه دیوان اشعار از توش دربیارید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی