ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

رفتی و رفتن تو...

۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۱

یکی می‌گوید تند می‌رفت
یکی می‌گوید کمربند نبسته بود
یکی ‌می‌گوید خوابش برده بود
یکی می‌گوید شیب جاده بد بود
...
و من مات و مبهوت نگاه می‌کنم
...
همه کارشناس شده‌اند
کارشناس راهنمایی و رانندگی
کارشناس مرگ
انگار از طرف خدا آمده‌اند!
...
شما را به خدا بس کنید!
چه فرقی می‌کند چه طور رفت!؟
چه فرقی می‌کند تقصیر از که بود!؟
چه فرقی می‌کند کدام راه را برای رفتن انتخاب کرد!؟
...
او رفته و دیگر نیست،
نیست...
نیست که با تمام صورت بخندد
نیست که حجب و حیایش در چشم‌های معصومش پنهان شود
نیست که...
عماد دیگر نیست
همین!
...
...
همین!؟
چه طور می‌شود باور کرد؟ چه‌طور می‌شود پذیرفت...
چه طور می‌شود باور کرد که من آرد بیخته و الک آویخته باشم و آن جوان پر جنب و جوش و اکتیو  و سرزنده نباشد!؟ چه طور!؟

...

دیشب خواب به چشمم نمی‌آمد اما نمی‌دانستم چرا!؟ هر چه می‌خواندم که خوابم ببرد نمی‌شد که نمی‌شد. و این ساعت لعنتی که چه تند می‌رفت! و من بی‌خبر را آشفته و آشفته‌تر می‌کرد؟ نمی‌دانستم چه مرگم شده؟ نمی‌دانستم دلشوره‌ام برای چیست...
نمی‌دانستم قرار است صبح با خبر مرگ بیدار شوم...
مرگ عماد!!
نه نه هنوز باورم نیست. هنوز تصویر روی حجله‌اش جلوی چشمم است اما  رفتنش را باور ندارم. هنوز آرزو می‌کنم بی‌خواب دیشب خوابم را بلند کرده باشد. آرزو می‌کنم یک نفر بیدارم کند. آیا کسی هست که بیدارم کند؟
...
...
بعداز ظهر باید بروم تشییع جنازه! اما نه؛ من تحمل باورش را ندارم. چه طور باور کنم؟ چه طور بپذیرم؟ همین چند روز پیش مغازه‌اش را افتتاح کرد. همین چند روز پیش عروسک‌ها و اسباب‌بازی‌ها را توی قفسه‌ها چید. همین چند روز پیش...
...
و ناگهان چه قدر زود دیر می‌شود...
...

این‌ها که گفتم احساس من بود. من که دوستی دور محسوب می‌شوم. نمی‌توانم تصور کنم چه بر پدر و مادرش و خانواده‌اش می‌رود و چه بر شریک تازه زندگیش! مصیبت بزرگی است. می‌دانم که تا آخر عمر نخواهند توانست این مصیبت را از یاد ببرند اما امیدوارم زودتر بپذیرند و آرام شوند...
و دلخوشی‌ام این است که پاک رفت و مثل من آلوده‌ی دنیا نشد. پاک و سبکبال و آرام...
آرام بخواب آرام...




۹۱/۰۲/۲۲
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۲۷)

خدایش بیامرزد .

پاسخ:
بیامرزد.
۲۲ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۰۳ مهدی حاجی زکی
هنوز نتونستم هضمش کنم
هرچند به تعداد انگشتان یک دست هم شاید نتوانستم بینمش
خوش به احوالش که سبک بار پرید ...

تنها کاری که توانستم برایش بکنم:http://chelcho.persiangig.com/577914_170808166380328_100003534383298_241287_2014879554_n.jpg

پاسخ:
دستت درد نکنه. اما پاکش کن تو رو خدا. نمک به زخم میپاشی! خوب نیست عزیزانش اینو ببینند.
به قول شما جز آرزوی رحمت برای خودش و صبر برای بازماندگان در کوتاه مدت نمی شود کاری کرد ولی در بلند مدت چه؟
یادمه چند سال پیش در گلشهر به دلیل سرعت زیاد یک خودرو، دختر جوانی به رحمت خدا رفت، برادرهاش چند روز بعد از تصادف، خودشون یه سرعت گیری اساسی توی جاده کشیدند!!! به درست و غلط این کار، کاری ندارم فقط منظورم اینه که باید کاری کرد

پاسخ:
ای بابا جان آدمها فقط تو شعار ارزشمنده!
خدایش بیامرزد.

پاسخ:
بیامرزد.
نمیدانم صحرای محشر از این بدتر است که امروز در خاکسپاری عماد دیدم. نمی دانم. هر چه فکر می کنم چطور پدر و مادرش این درد را دوام می آورند نمی توانم چیزی درک کنم. ایا این مزخرفاتی که ما میگوییم در مرگ عزیزان دردی از آنها دوا می کند. وقتی می گویم تسلیت یا خدا صبرتان بدهد حالم از خودم به هم می خورد. زندگی اساسا چیز مزخرفیست

با عرض تسلیت خدمت خانواده محترمش.
وقتی گفتند عماد فوت کرده نمی دونستم کیه تا این که جلوی مغازش عکسشو دیدم. این که همون علیرضای شیطون کلاس زبان بود. هیچوقت خنده از لبش دور نمی شد. گوله نمک بود. بزرگتر که شد وقتی می دیدمش لبخند برلبش بود اما چقدر نجیب و خوب.
خیلی وقت بود ندیده بودمش و حالا عکسش رو روی دیوار... ای روزگار...لعنت به تو...

خدایش رحمت کند عماد به رحمت خدا رفت. پدر انا درگذشت. همکارم در سانحه تصادف جان باخت. عزیزی با پای خود به بیمارستان رفت و دیگر باز نگشت. .پیر مرد همسایه امان شش ماه نمی گذرد که همه را فراموش کرده انگار نه انگار که زندگی را تجربه کرده است !یادم رفته است که خیاط خود نیز در کوزه افتاد. مرگ را برای همسایه می دانم و بس!!همچنان می تازم و گویی من تنها سالها عمر خواهم کرد!!!البته تنها روزهایی که چنین اخباری می شنوم و زمانی که به قبرستان میروم نمی دانم چرا کمی مهربانتر می شوم !!!کمی انسان تر!!!!واقعا چرا؟؟

پاسخ:
فراموشی هم از خصوصیات انسانیه که گاهی خوبه و گاهی هم بد...
۲۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۱:۰۱ عبدالجمید حقی
کمش
این سوگنامه ی منظم برای عماد بود

اما عماد که بود؟

نمیشناسم اما خیلی ناراحت شدم از مرگ ناگهانی یک جوان همشهری

تسلیت وروحش شاد

پاسخ:
شاد باد
سلام
خدا رحمتش کنه.
ولی ای کاش در موردش چیزی بیشتر از نامش می نوشتی.
من و تعداد دیگری از دوستان هنوز نمی دونیم این جوان همشهری کی بود و کجا مغازه داشت.
جوانی که تعدادی از وبلاگ نویسان از خوبیاش حرف می زنند و در ماتمش به سوگ نشسته اند.
راستی نکنه عماد ... باشه یا عماد ... .
خدایا همه ما رو بیامرز.

پاسخ:
مغازه‌ش کنار کوچه استخره. دوباره روزنامه پیچ شده!
هنوز نمیتوانم قصه کوچ را باور کنم !
منکه پرستو نیستم...

من غریبی دور از موطن خویشم که قهر معشوقم مرا تبعید کرده و پای در بند زمینم و دل در اسارت آسمان!

هم سلولی کجا؟

پاسخ:
قشنگ بود. پس خوش به حال عماد.
چند شب پیش ساعت 12شب با هم رفتیم مغازه جدیدش تانور دکورمغازه رو براش بزنم تا3صبح باهم بودیم چقدر شاد و باروحیه بود از آرزوها و برنامه های آینده میگفت حتی شب قبل اون حادثه تلخ از کنار مغازه ما رد شد تیکه انداخت به خط نوشتن من حالا ما موندیم وخاطرات سالها رفاقت عماد جان امسال محرم تو هیات جات خالیه ولی یقین دارم دیشب هم مثل همیشه لبت خندون بود چون دیشب اربابمون بالا سرت بوده یادت بخیر

پاسخ:
گمان نمیکنم برای خودش بد شده باشه. راحت شد.
کمش مهربان به نظر من بعیده با این گفتگوها کسی قصد کارشناسی داشته باشه این جور مواقع همه ناباورانه به قضیه نگاه میکنند و به سبب خلا پیش امده سعی در نوعی تخلیه هیجانی دارند و دنبال دلیلی می گردند که بیگناهی فرد متوفی و یا حتی بقیه را ثابت کنند دقت کرده اید این جور مواقع خانواده متوفی بارها و بارها و از شکلی به شکل دیگر قضیه را باز گو میکنند و حتی سفارش شده از انها پرسیده شود انچه اتفاق افتاده که این شاید برای ما تکرار باشد ولی از نظر روانی سبب بهبود حا لشان خواهد شد و حتی ممکن است مراحل سوگ پیشامده سریعتر تکمیل گردد و فرد به زندگی واقعی بازگشت نماید .

پاسخ:
موافقم. من هم با بیان این حرفها به نوعی تخلیه هیجانی شدم.
آرزوی رحمت و وغفرت الهی

خدایا به حق فاطمه الزهرا (س) دیگه از این روزا نبینیم

خدایا خودت به پدر و مادرشون صبر بده

با عرض سلام ، کمش دلسوز و یه جورایی بابای وبلاگ نویسای خونساری .
تو این پستتون فهمیدم که چقدر دلسوز هستید نسبت fi دوستان و همشهری هاتون بهتون غبطه خوردم . اما در مورد این جوان (عماد )راستشو بخوایدایشونو نمی شناسم ولی مطمنم آدم عزیزی بوده که این قدر دوستان وبلاگ نویس ما رو در غمش سوگوار کرده . تنها چیزی که تو این لحظه با خوندن این پست به ذهنم خطور کرد تازه شدن داغ دایی عزیزم بود .باور می کنید کمش که هنوز بعد از 17سال داغش تازه است . اینقدر خوب بود و اینقدر به حال همه فامیل و دوستان و آشنایان رسیدگی می کرد که حد نداشت از روز های بودنش کنار خودمون بازی های بچگی رو یادم می آید زمانی که از در خونمون تو می آومد و ما باشادی فریاد می زدیم دایی اومده دایی اومده تنها چیزی که امروز بعد از 17 سال هر شب منو به یادش می اندازه دعای گنج العرشیه که بهم هدیه داده و ازم خواست هر شب بخونمش . به یاد همه عزیزایی که روزی بین ما بودند اما امروز خاطره پاکی از اونها در قلب هامونه .

پاسخ:
ممنون.
توضیح ندادی ها؟

آپم اگه ناسزا نمی گویی!!!

...و باشد ما هم بس میکنیم به احترامش و به احترامت مهربان غمگین(اللهم صل علی محمد و ال محمد).

پاسخ:
ممنون
این که دیگران در پی کشف علت مرگ عماد جان هستند خیلی قابل مذمت نیست .
آیا تابه حال دیده اید کسی دنبال علت مرگ یک پیر مرد باشد؟
در این موارد مانند عماد
به نظرمن افراد دنبال یک مقصر یا عامل بشری برای مرگ می گردنند
چون این مرگ طبیعی نیست ومردم دوست ندارند که دیگر تکرار شود
البته هستند افرادی که کمی به قساوت قلب مبتلا شده اند
و به ابعاد دیگر این قضیه نمی پردازند
به هر حال عماد رفت ...
ودر این رفتنش فقط جسم اوست که از ما دور شده و روح او پیش ماست
پرونده اش باز است ودعای دوستان در حیات برزخی او تاثیر دارد

پاسخ:
کاملا موافقم بات. همین الان خود من هم کنجکاو علت اصلی هستم. اون موقع احساساتی بودم.
کاش...
کمش!
نمگم داداش بود... اما بچه محل بود... بچه محل...
قدیمیا میدونن بچه محل یعنی چی... مگه نه کمش؟

پاسخ:
بچه محل، رفیق، همکلاسی، همشهری، یه انسان خوب.... فرق زیادی نمیکنه.
روز اول که مطلبتان را خواندم منهم همین فکر را می کردم. الان هم نمی خواهم دنبال مقصر بگردم. اما فقط می خواستم بگم اگر ما موقع رانندگی به فکر خودمان نیستیم کاش به این فکر می کردیم که در غم نبودن ما زندگی چند خانواده تا سالها درد و غم و اندوه می شود. همان روزی که داشتیم برای خاکسپاری عماد می آمدیم خوانسار باور کنید بیشتر از ده مورد سبقت خطرناک دیدم توی جاده که توی دو موردش چشمهام رو بستم و گفتم تمومه تصادف کردند. درست است که اکثر ماشینهای ما ایمن نیستند. جاده ها خراب است اما به خدا قسم با رعایت قوانین رانندگی و داشتن سرعت مطمئنه و عجله نکردن و سبقتهای بیجا نگرفتن بستن کمربند درصد زیادی از تصادفات اتفاق نمی افتد و لا اقل با رعایت سرعت مجاز تصادفات منجر به مرگ کمتر میشود. مطمئنا کسی که سرعت پایین دارد آخر آخرش شدیدا مجروح میشود. کاش موقع رانندگی به پدر و مادرمان فکر می کردیم به فرزندمان به همسرمان به خواهر و برادرمان به دوستانمان. کمش عزیز شما بچه دارید می دانید که این کودک با چه عشقی بزرگ می شود چه ارزوهایی برایش دارید .وجودش بسته به وجودتان است. بدونه او دنیا را نمیخواهید. می دانید از رست دادن فرزندی که با خون دل به ثمر رساندی یعنی چه. به همه کسانی که این کامنت را می خوانندالتماس می کنم التماس می کنم با احتیاط رانندگی کنید.

و ناگهان چه قدر زود دیر می‌شود...

کمش عزیز سلام
خوانسار که بودم خیلی دوست داشتم
که می شناختمت و با هم از نزدیک ملاقاتی داشتیم
و از نزدیک می دیدمت
هر کدام از دوستان چیزی می گفت
نژتشناسان
احتمالا فلانیو
من حتم داران که اونو
و...
ولی بعدا به این نتیجه رسیدم که شاید فعلا صلاح این است که ناشناس باشی
شاید بهتر باشد
شاید وقت دیگری ...
درمورد پرواز عماد خیلی چیزها شنیدم هر کس یک چیز می گفت
ولی حقیقت این است که او دیگر نیست ...
دیگر صدایش قوت قلب عزیزانش نیست ...
خدا رحمتش کند

.

پاسخ:
آره بهتره زودتر نقطه بذاریم. این واقعه در قلب ما حک شد و تا ابد هم جاش میمونه اما ناگزیریم از نقطه گذاشتن.
۲۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۱۷ مهدی حاجی زکی
جان هرکی دوست داری بسه دیگه
دق کردیم
بابا به خدا این قضیه نوبیته
واسه یکی سخته واسه یکی راحت
لگه قرار باشه منم یه روز برم و تو بخوای اینجوری خودتو داغون کنی که نمیشه
قربون اون احساسات پاکت بشم
منتظر پست بعدی هستم


من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم اگر از هجر تو آهی نکشم می شکنم

اما با اینهمه زندگی باید کرد فرصت برای ( بودن ) اندک است .

پاسخ:
درسته. فرصت اندک است.
جناب کمش حالا نمیشه بفرمایید شما کی هستید ما یه ذره درموردتون قضاوت کنیم وپشت سرتون نظر بدیم ؟!! آخه ما خونساریا کنجکاویم و این ذهنمون چند وقته دنبال شخصیت حقیقی این کمش فیلسوف میگرده
چند تا نشونی هم بدید کفایت میکنه ها

پاسخ:
خیلی هم دوست دارم قضاوتم کنید. بسم الله
مگه شما منو میشناسید که میگید من شمارو میشناسم؟؟!!!!
چه جمله ای شد!!!!

پاسخ:
منظورم این بود که شما منو با اسم و مشخصات نمی‌شناسید بلکه با درون من آشنا هستید. در واقع شما بیش از یک آشنای واقعی با افکار و ذهنیات من آشنا هستید پس منو بهتر از اونها میشناسید.
سلام خدا رحمتش کنه چاره ای نیست باید پذیرفت به قول معروف این شتریه که دم خونه همه میشینه هر کی به یک نحو تا یادم نرفته دلت میاد این بچه ها رو اذیت میکنی بگ کی هستی اینارو هم از تو خماری در بیار مرسی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی