ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

یه کار قشنگ

۹ دی ۱۳۹۲


نذری پختن یه کار قشنگه. یه کار خیلی قشنگ. من خیلی دوستش دارم. من کاری ندارم بعضیا بهش اعتقادی ندارند. کاری ندارم به نظر بعضیا این کارا خرافاته و نمی‎تونه باعث برآورده شدن حاجت بشه. حتی کاری ندارم با نذری حاجتی برآورده می‎شه یا نمی‎شه. من اصل نذری پختن رو دوست دارم. و به نظرم دست به نقدترین ثمره نذری که هیچ کس نمی‎تونه انکارش کنه سیر شدن شکم دوست و همسایه و احتمالا چند فقیر و به تبع اون محکم‎تر شدن پیوندهای دوستی و همسایگی و فامیلیه. خب همین کم حاجتیه؟ به نظرتون اگر روابط ما با اطرافیانمون بهتر بشه مشکلاتمون کمتر نمی‎شه؟
...
بیست و هشت صفر هر سال ما هم نذری داشتیم. شله‎زرد. یادمه اون دور دورا با هیزم اجاق نذری رو علم می‎کردیم و سخت‎ترین کارش هم با من بود: چوب جمع کردن. و لابد پدر و مادر و خواهر و برادرام هم خیال می‎کردند سخت‎ترین کار مال اوناست. چه می‎دونم شایدم بود...
یه دیگ مسی بزرگ سیاه و چند کیسه برنج و شکر و زعفرون و دارچین و... فاطمه خانوم و معصوم خانوم و مهین خانوم و مریم خانوم و مهناز خانوم و... علم شدن بساط شله‎زرد. چه شولوغ بازاری می‎شد حیاطمون. همه در حال کار و سر و صدا...
یادمه یه درخت چهل پنجاه ساله تو حیاط بود که اجاق رو زیر اون علم می‎کردیم و هر چی فکر می‎کنم یادم نمیاد به جز همون شله‎زرد سالی یه بار، چیز دیگری هم روی اون اجاق سنگی پخته باشیم. این اجاق اختصاصی شله‎زرد بود.
و شیرین‎ترین لحظه وقتی بود که شله‎زرد آماده خوردن می‎شد. همین‎طور داغ داغ فوت فوت کنان می‎خوردم و صفا می‎کردم. و چه طعمی داشت این شله‎زرد بادارچین...
بعد شروع می‎کردند ظرف گرفتن برای همسایه‎ها. نه نه نه. نه این ظرفای یه بار مصرف مزخرف. مادرم ظرف و ظروف خونه رو می‎آورد و تو همونا برای همه می‎ریخت. نمی‎دونم از کی این ظرفای یه بار مصرف غیربهداشتی به بهونه بهداشت وارد زندگی ما شدند؟ اصلا جهنم بهداشت، اون وقت‎ها وقتی ظرف شله‎زرد رو می‎دادی دست همسایه و منتظر می‎شدی تا ظرف رو برگردونه یه مشت نقل یا دو تا شاخه نبات و اگه تابستون بود دو تا مشت گوجه سبز تازه از درخت چیده، توش می‎ذاشت و بهت می‎داد و غرق لذت می‎شدی...
و یه چیز دیگه هم که فهمش به سن من قد نمی‎داد معنی لبحندهای برادر و خواهرام بود وقتی از دختر یا پسر همسایه ظرف پر رو می‎گرفتند...
دختر همسایه که خوب می‎دونست امروز براشون شله‎زرد میاد گوش می‎خوابوند و تا صدای زنگ رو می‎شنید می‎پرید دم در و با خجالت و لبخند ظرف شله‎زرد رو از پسر همسایه می‎گرفت و خالیش می‎کرد و تمیزتر از اولش می‎شست و توش یه شاخه گل رز می‎ذاشت و با لبخند و تشکر می‎داد دست پسر همسایه و پسر همسایه هم غرق رویا و خیال می‎شد و می‎رفت دنبال کار خودش و هر چی بهش می‎گفتند مال بقیه رو هم ببر هیچ توجهی نمی‎کرد...
دختر صاحب مجلس هم بهترین لباس و چادرش رو می‎پوشید و یه کاسه چینی گل‎قرمز برمی‎داشت و می‎رفت سر دیگ پرش می‎کرد و با دارچین به طرح زیبا روش می‎کشید و می‎برد در خونه آرزوهاش و گل رزش رو خشک می‎کردو می‎ذاشت کنار گل رز پارسال.... اصلا یکی از برکات این نذریا ازدواج‎های بعد از اون بود. می‎شه گفت نذری‎پزون اون وقتا فیسبوک الآن بود.
...
خلاصه زمان گذشت و این رسم هم مشمول تغییرات زمان شد و اینی شد که الآن هست؛ درسته که اجاقای گازی جای هیزم و دود رو گرفتند و درسته که ظرفای یه بار مصرف پلاستیکی جای کاسه چینی گل قرمز رو گرفتند و درسته که دیگه کسی منتظر نمی‎مونه تا یه کاسه گل رز پس بگیره اما هنوز هم تو خونه صاحب مجلس شور و ولوله‎ای به پا می‎شه و هنوز هم لذت کار جمعی افراد رو سرحال میاره و هنوز هم هر کس حاجتی داره می‎ره سر دیگ و نیت می‎کنه و با چندتا صلوات دیگ رو هم می‏‎زنه و هنوز هم طرح‎های دارچینی زیبایی روی شله‎زرد می‎کشند... و هنوز هم این روزا گوشمون به زنگه تا بریم دم در و نذریمون رو بگیریم...
قبول باشه،
امیدوارم به تمام آرزوهاتون برسید...


۹۲/۱۰/۰۹
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی