ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

ـــــــــکُمِـشـــــــــــــــــــــــــــ

بایگانی

نوش جانش

۲۱ فروردين ۱۳۸۹
دوست عزیزم آقای صدیقیان در پستی با عنوان این‌جا زندگی جریان دارد... مطلب جالبی از روزنامه‌ی ایران نقل کرده‌اند. به نظرم کار آقای صدیقیان بسیار حرفه‌ای و در چارچوب رویه‌ی همیشگی ایشان یعنی پوشش همه‌ی اخبار مربوط به خونسار است. اما این مطلب در نگاه اول قدری برخورنده به نظر می‌رسد و من خونساری را متعجب می‌کند.
از خودم می‌پرسم واقعا یک خبرنگار خونساری نمی‌بیند از مدت‌ها پیش متوسط خودروهای این شهر پژوست؟ یا نمی‌بیند که طبقه‌ی متوسط این شهر اعم از کارمند و کاسب با استفاده از اینترنت و ماهواره و ارتباطات خانوادگی، از آخرین اخبار و مسایل کشور باخبرند؟ نمی‌داند استخر این‌جا با وجود تمام تاخیرهای بهره‌برداری، سال‌هاست که مورد استفاده‌ی مردم است؟ نمی‌داند ساخت سد قبل از دولت نهم شروع شده و هنوز هم افتتاح نشده و مردم با حسرت به آب‌هایی که جلوی چشمشان هرز می‌رود نگاه می‌کنند؟ نمی‌داند ورزشگاهی که با کلی تبلیغات افتتاح شد پس از افتتاح اختتام یافت؟ نمی‌داند...
اما خوب که نگاه می‌کنم می‌بینم این خبرنگار و هر آدمی که چشمانش را باز کند این مسایل را می‌بیند و می‌داند اما مسئله چیز دیگری است.
این خبرنگار می‌داند که حرف‌هایش پر از اشکال است اما احتمالا پیش خودش حساب دیگری می‌کند. او احتمالا پیش خودش فکر می‌کند بیش از یک میلیون نفر در کل کشور این خبر را می‌خوانند و باور می‌کنند و در مقابل حداکثر پنجاه هزار خونساری می‌فهمند که این مطلب تمام واقعیت نیست. در این حساب سرانگشتی او توانسته در ازای از دست دادن نظر کمتر از پنجاه هزار نفر نظر بیش از یک میلیون نفر را به دست آورد. و ظاهرا این محاسبه معقول و او پیروز میدان است.
اما به نظر من چنین محاسبه‌ای صرف‌نظر از غیراخلاقی بودن، غلط هم هست. به نظر من، اولا روزنامه‌خوانان کشور آن‌قدرها هم ساده نیستند که یک خبر را دربست بپذیرند. آن‌ها اخبار را با واقعیت‌های اطرافشان می‌سنجند و اگر کوچکترین ناهم‌خوانی‌ای ببینند خیلی زود خبر را پس‌می‌زنند. بیشتر مردم ایران در تعطیلات به شهرهای دیگر سفر می‌کنند و به هر شهری هم که می‌روند با چشمان خود واقعیت‌ها را می‌بینند و با چنین دیدگاهی اخبار رسانه‌ها را محک می‌زنند.
و ثانیا این خبر حدود پنجاه هزار خونساری را به این روزنامه بدبین می‌کند و چنین اخباری از سایر شهرها هم چنین جمعیت‌هایی از آن شهرها را از خواندن این روزنامه فراری می‌دهد. و با این روش روشن است که با گذشت چند ماه، خواننده‌ی باورپذیری برای آن روزنامه باقی نمی‌ماند.
به نظر من اشتباه کسانی که می‌خواهند با رسانه‌هایی مثل این روزنامه ذهن مردم را شکل دهند این است که میزان نفوذ این رسانه‌ها را نمی‌دانند. آن‌ها نمی‌دانند که مردم ما به صورتی تاریخی و موروثی به اخبار رسمی کم‌اعتمادند و معمولا اخبار رسمی را حمل بر غیرصحت می‌کنند مگر خلافش ثابت شود. آن‌ها نمی‌دانند مردم ما، درست یا غلط، به اخبار زیرزمینی و شایعات بیش از اخبار رسمی باور دارند. آن‌ها نمی‌دانند در هر فامیل یک ماهواره کافی است تا با توجه به زیرزمینی بودن و نیز کار حرفه‌ای رسانه‌های بیگانه، اثرش را بر کل فامیل بگذارد. آن‌ها نمی‌دانند... 
بگذریم اما این را هم بگویم که به نظر من آن خبرنگار در نهایت ضرر نکرده! او با تیزبینی خاص خونساری و با تشخیص درست سلیقه‌ی مسئولین روزنامه، مطلبی را به خورد دبیرش داده و حق‌التحریرش را گرفته؛ بالاخره آن ستون روزنامه باید پر می‌شد و حق‌التحریرش را هم باید کسی می‌خورد. چه بهتر که همشهری ما آن را خورده. نوش جانش.


۸۹/۰۱/۲۱
ــ ـکمشـــ

نظرات  (۱۳)

ممنون به خاطر پستی که در جواب آقای تولایی نویسنده این خبر در روزنامه ایران دادید
سلام. باجوابیه ای به متن توهین آمیز میثم تولایی به روزم.
پایدار باشید و ماندگار

پاسخ:
خواندم. خیلی خوب بود.
درود بر شما
پاسخ جامع و کاملی دادید.البته بنده این جوانک را نه خبرنگار می دانم و نه روزنامه نگار.سوابق ایشان و برادرشان جلوی دست من است. اگر لازم شد وابستگی های سیاسی و فکری این ها را بیان خواهم کرد تا معلوم شود این ها از کجا خط می گیرند.جالب این است که این به اصطلاح خبرنگار که در نوشته اش کوچکترین اثری از این اصول وجود ندارد حتاحاضر نیست نظرات مخالف این نوشتار را منتشر کند.

سلام کمش عزیز
از نقد و اعتراض به جای شما سپاسگذارم.
لینک مطلب شما در وبلاگ خطم خالی(مطلب من از بیگانگان هرگز ننالم)به لیست وبلاگهای معترض افزوده شد.
موفق باشید.

پاسخ:
لطف کردید.
سلام
خیلی خوب بود
ممکنه خوانسار 50 هزار نفر باشه ولی اگه توی شهر های مرزی ایران هم بگی خوانسار شاید از هر 10 نفر 9 نفرشون بشناسن و 5 نفرسون به اینجا سفر کرده باشن

اگه میشه این مطلب رو در تالار هم قرار بدید تایپیکی با همین عنوان ایجاد شده

پاسخ:
چشم حتما.
به قول هاما خوساریا: خب مشت بر کینید بیخوس بژ.

سلام
ما اگر این ذات شوخ طبعیمان را نداشتیم چه میکردیم؟
شادکام بمانید

پاسخ:
مجبور بودیم بریم بخریم!
مادر بزرگم تعریف میکند که پدرش روزنامه خوان بوده(گویا صور اسرافیل)و از ترس مردم مادرش روزنامه را زیر چادرش قایم میکرده و به دوستان مخصوص میرسانده. با همه این احتیاطات معروف شده بود که فلانی بهایی شده روزنامه می خواند.تو خود حدیث مفصل بخوان

پاسخ:
اتفاقا مدتی پیش با یکی از این دوستان صحبت می‌کردم، در نهایت فرمودند علم چشم شما را بسته!
در پی نوشتار توهین آمیز جوانک 20 ساله ای که من و بسیاری از دوستان بدان پاسخ دادیم و نیز در وبگاهش پیام اعتراض آمیز فرستادیم،ایشان با فرصت طلبی خاص خود به حذف تمامی این پیام ها پرداخته و برای نشان دادن چاکر مسلکی بیشتر به روزنامه ای که در آن کار می کند به تایید نظرهای تقدیر و تشکری پرداخته که همه با نام های مستعار و یک نوع ادبیات نوشته شده است.جالب است حتا به نام فامیلی بنده نیز پیام تشکری فرستاده شده و نیز از سوی وبلاگ نویسان خوانساری از این متن حمایت گردیده است!(کدام وبلاگ یا تارنگار از این خزعبلات حمایت کرده را نمی دانم!)همه پیام هایی که به عنوان تشکر برای این جوانک فرستاده شده بدون نام حقیقی و یا نام تارنگار و حتا رایان نامه و نزدیک به یک ساعت بوده است. البته بنده به این جوانک بی تجربه و کم آگاه خرده ای نمی گیرم.انتقاد بنده به رسانه ای است که چنین افراد چاکر مسلک و کم دانشی را پر و بال می دهد تا این افراد تصور نمایند عقل چهار وزیر دارند! اگر در سال های آینده شنیدید که این شخص سردبیر ویا مدیر مسوول یک روزنامه سراسری شده به هیچ وجه تعجب ننمایید!
این نوشتار را برای این جوانک نیز نهادم

به این نوع ادمها می گویند نان به نرخ روز خور. کسانی که به خاطر نان به نام شهرشان خیانت می کنند. چرا نوش جانش؟ از گلویش پایین نرواد!

پاسخ:
به نیت او کاری ندارم اما از کجا معلوم خیانت کرده شاید همین کار خدمت بزرگی به خونسار بوده باشد. با این حال اصراری به پایین رفتن این لقمه از گلویش ندارم!
اسلام و تبریک
لطفا مرا هم در لینکدونی راه بدید به این نام

موسیقی عبدالحمید حقی

http://hamidhaghi.blogsky.com/

پاسخ:
لینک شدید.
باهاتون موافقم درست گفتید امیدوارم حرف حقو بشنوه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی